احادیث حضرت داوود علیه السلام

حضرت داوود عليه السلام به فرزندش سليمان عليه السلام فرمود: فرزندم از زياد خنديدن بپرهيز ؛ چـرا كـه خنـده بسـيار، بنده را در روز قيامت خوار و بى مقدار مى كند.

حضرت داوود عليه السلام هنگامى كه بر كفاشى گذشت، فرمود: اى فــلانى!...كار كـن و بخـور ؛ زيرا خداوند كسى را كه كار كند و بخورد دوست دارد و كسى را كه مى خورد اما كار نمى كند، دوست ندارد.

حضرت داوود عليه السلام به فرزندش سليمان عليه السلام فرمود: فرزندم بر تو باد به سكوت و دم فرو بستن مگر از بيان خوبى؛ زيرا يك بار پشيمانى بر خاموشى طولانى بهتر است از بارها پشيمانى بر پرگويى؛ پسرم! اگر سخن از نقره باشد، سزاوار است كه سكوت از طلا باشد.

حضرت داوود عليه السلام به خداوند عرض مى كرد: پـروردگارا! نـه بيـماريى مـرا ده كـه بسـترى ام كـند و نه تندرستيى كه مرا به فراموشى از ياد تو بكشاند، بـلكه چـيزى ميـان اين دو نصيـبم كـن.

روايت شده است كه حضرت داود عليه السلام تنها به صحرا رفت ؛ پس خداوند به او وحى كرد: اى داود چه شده است كه تو را تنها مى بينم؟ عرض كرد: معبودا! شوق ديدار تو در جانم شدت گرفته و ميان من و خلق تو حائل شده است. خداوند به او وحى فرمود: به ميان آنان برگرد؛ زيرا اگر تو يك بنده گريزپاى را همراه خود نزد من آورى، من نام تو را با صفت ستوده، در لوح ثبت مى كنم.

داود رقى (از اصحاب امام صادق عليه السلام) مى گويد: من از امام صادق عليه السلام مى شنيدم كه در هنگام اصـرار دعاهايش بيشتر مواقـع خداى را به حق پنج نفر مى خواند، يعنى رسول خـدا و اميرمؤمنان و فاطـمه زهراء و حسن و حسين (درود خدا بر آنها باد). توسّل، دستور دينى است. براى حاجت خواستن از درگاه خدا، بايد وسيله داشت. توسّل يعنى وسيله آوردن به درگاه الهى (و ابتغوا اليه الوسيله) و بهترين وسيله، اهل بيت عصمت و طهارتند كه در پيشگاه خدا قرب و منزلت و آبرو دارند و خدا به حرمت جاه و مقامشان حاجت بندگان را بر مى آورد.

داود بن قاسم جعفرى گويد: امام عسكرى عليه السلام روزه مى گرفت. چون مى خواست افطار كند ما نيز از غذايى كه غلامش در كيسه مهر شده براى او مى آورد مى خورديم و من نيز با او روزه مى گرفتم. از تواضع آن حضرت بود كه خود را جدا از ديگران نمى دانست و آنان را در غذاى خود شريك مى ساخت، بر خلاف طاغوت ها و طاغوتيان متكبّر كه برترى طلبند و خودخواه، غذاهاى ويژه دارند و هم غذا شدن با افراد عادى را براى خود عار مى دانند. اولياى الهى با آنكه برترين انسان هاى روى زمينند، امّا اخلاق و سيره مردمى و متواضعانه دارند.

داود بن كثير گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم: آيا مراد از نماز و زكات و حج كه در قرآن آمده است شمائيد، ايشان فرمود: اى داود، مراد از نماز و زكات و روزه و حج در كتاب خدا، ما هستيم.

سرآغاز:
«حكمت»، زيربناى منشور تربيتى لقمان و شالوده مدرسه پرورشى اوست.
«حكمت»، باورها و احكام و سنت هاى نيكو و پندهاست كه ضامن سلامتى جامعه و پشتوانه خوشبختى بشر مى باشد. از زيباترين جلوه هاى تربيتى روايات، پندهاى لقمان حكيم به فرزندش، «منشور تربيتى لقمان» است.
برنامه هاى تربيتى لقمان، برپايه شخصيت فرزند استوار است و زواياى پرورشى شگفت آور وگسترده اى در بردارد كه هر پدر و مادر و معلم و مربى بايد گوهر وجود را با نور حكمت قرآنى و روايت روشن سازد تا در پرورش شخصيت كودكان و نوجوانان توفيق يابد. اين مجموعه، گلچينى از پندهاى لقمان به فرزندش در سايه آيات حكيمانه سوره لقمان است كه به پيشگاه خانواده هاى عزيز تقديم مى گردد. اميد است در راه پرورش نوجوانان و جوانان مفيد آيد.

«انشاء اللّه »
على تقديرى
بهار 1381

سيماى لقمان:
لقمان، در دهمين سال حكومت حضرت داود درخانواده اى از نسل ابراهيم عليه السلام به دنيا آمد. كنيه او «ابوالاسود»، غلام سياه حبشى يا سودانى بود كه در ميان اهالى نوبه از قوم بنى اسراييل رشد يافت. برخى او را پسر خاله يا خواهرزاده حضرت ايوب عليه السلام مى دانند. او به خاطر داشتن چهره اى نازيبا و بدنى سياه ولى نيرومند، برده و گله دار قين بن حسر از ثروتمندان بنى اسراييل بود. پس از دريافت «حكمت» آزاد گرديد.
لقمان از همراهان حضرت داود بود و بسيار به ديدار او مى رفت و ايشان را اندرز و آگاهى مى داد حضرت داوود عليه السلامهمواره به او مى فرمود:
«خوشا به حـال تو كه حكمت به تو داده شد و به بلاى حكومت گرفتار نشدى»
لقمان در دانش عقلى و اجتماعى و اخلاقى از فرزانگان دوره خويش شايسته تر بود. لحظه هاى بيكارى را به انديشه در شناخت خدا و جهان مى گذرانيد و براى زندگى به شغل خياطى، درودگرى سرگرم بود به خاطر داشتن هوش سرشار و انديشه ورزى زياد، تجربه و منطق محكم و بيان شيوا به «لقمان حكيم» مشهور گرديد و عمر او را در تاريخ از 200 تا 560 سال و در روايتى تا 3500 سال نقل كرده اند.
روزى ندايى شنيد. اى لقمان! آيا مى خواهى خدا تو را جانشين خود در زمين كند تا بين مردم به حق حكم كنى. لقمان پاسخ داد: «اگر پروردگارم مرا اختيار دهد، عافيت را مى خواهم و بلا را نمى پذيرم ولى اگر او اراده كرده باشد خودش يارى ام مى نمايد و از خطا نگهم دارد». فرشتگان از فهم او شگفت زده شدند. بامدادان كه از خواب برخاست قلبش لبريز از «حكمت» بود.
خداوند حكيم به لقمان «حكمت» عنايت كرد و او نيز از مقام «حكمت» به مقام «شكر» دست يافت.
خداوند هم به پاس احترام و مقام لقمان، سفارش هاى حكيمانه او را در سوره لقمان براى مسلمانان، بازگو نموده است.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: «لقمان در سايه خويشاوندى و مال و نيرومندى و زيبايى به آن مقام بلند نرسيد. بلكه او مردى بود كه در اطاعت خدا ايستادگى داشت. پرهيزكار، ساكت، باوقار، آينده نگر و تيزهوش و پندآموز بود در هر موضوعى عميقانه فكر مى كرد، از هر حادثه اى درس مى گرفت. روز نمى خوابيد و از خود مراقبت زياد مى نمود، كم خنده و شوخى مى كرد. از توجه دنيا شاد نمى شد و از پشت كردن آن اندوهناك نمى گشت. فرزندان زيادى داشت و همه قبل از او مردند و در مرگ آنها بردبارى را از دست نداد. يكى از روشهاى نيكوى او اين بود كه هر گاه دو نفر با هم اختلاف پيدا مى كردند، تا آشتى ميان آنها برقرار نمى ساخت آرام نمى گرفت. به مجالس دانشمندان اهميت مى داد و براى حكمرانان اندوهناك مى شد كه چگونه فريب چند روز مقام دنيايى را مى خورند».
روزى يكى از بزرگان بنى اسرائيل از محلى گذر مى كرد، ديد كه گروهى از مردم مانند تشنگان آب گوارا به دور لقمان گرد آمده اند وبه سخنان حكيمانه او گوش مى دهند. آن رهگذر با تعجب به لقمان گفت: تو آن نيستى كه با ما گله دارى مى كردى؟ گفت: آرى. پرسيد: پس چگونه به اين مقام رسيده اى: لقمان فرمود: سه ويژگى مرا به اين مقام رسانيد:
راستگويى
امانت دارى
دورى از كارهاى بيهوده

داود صرفى مى گويد: به امام كاظم عليه السلام عرض كردم: من قبر پدرت را زيارت كردم و آن را براى شما (و به نيابت از شما) قرار دادم. حضرت فرمود: تو از سوى خداوند پاداش بزرگى دارى و از ما نيز براى تو ستايش است.