حديث و آيات: تشويق به يادآورى آخرت

عنه عليه السلام ـ من خُطبَةٍ يَصِفُ فيها زَمانَهُ بِالجَورِ ويُقَسِّمُ النّاسَ فيهِ خَمسَةَ أصنافٍ ، ثُمَّ يُزَهِّدُ فِي الدُّنيا ـ : وبَقِيَ رِجالٌ غَضَّ أبصارَهُم ذِكرُ المَرجِعِ ، وأراقَ دُموعَهُم خَوفُ المَحشَرِ ، فَهُم بَينَ شَريدٍ نادٍّ حديث ، وخائِفٍ مَقموعٍ حديث ، وساكِتٍ مَكعومٍ حديث ، وداعٍ مُخلِصٍ ، وثَكلانَ موجَعٍ ، قَد أخمَلَتهُمُ حديث التَّقِيَّةُ ، وشَمِلَتهُمُ الذِّلَّةُ ، فَهُم في بَحرٍ اُجاجٍ ، أفواهُهُم ضامِزَةٌ حديث ، وقُلوبُهُم قَرِحَةٌ ، قَد وَعَظوا حَتّى مَلّوا ، وقُهِروا حَتّى ذَلّوا ، وقُتِلوا حَتّى قَلّوا. حديث
امام على عليه السلام ـ بخشى از خطبه ايشان كه در آن ، از جور زمانه اش مى گويد و مردم روزگارش را به پنج گروه تقسيم مى كند و سپس به زهد (بى رغبتى به دنيا) فرا مى خواند ـ : و [معدود] مردانى باقى مانده اند كه ياد بازگشتگاه (قيامت) ، ديدگان آنان را [بر هر حرام و ناروايى] فرو بسته است و ترس رستاخيز ، اشك هايشان را جارى ساخته است .
برخى از آنان رانده و آواره شده اند ، برخى ترسان و مقهور گشته اند، برخى خاموشى اختيار كرده و لب فرو بسته اند، برخى مخلصانه همچنان [به حق و حقيقت [دعوت مى كنند ، برخى گريان و دردمندند و تقيّه آنها را به گم نامى كشانده و ناتوانى ، وجودشان را فرا گرفته است ، چنان كه گويى در دريايى تلخ فرو رفته اند. دهان هايشان بسته و دل هايشان جريحه دار است . آن قدر نصيحت كرده اند كه خسته شده اند ، و چندان مقهور [و سركوب] گشته اند كه به خوارى و ناتوانى درافتاده اند، و چندان كشته داده اند كه شمارشان اندك گشته است.