حديث و آيات: فصل دهم: حكمت هاى جامع

كنز الفوائد :مِمّا رُوِيَ عَن لُقمانَ مِن حِكمَتِهِ ووَصِيَّتِهِ لاِبنِهِ : يا بُنَيَّ ، أقِمِ الصَّلاةَ ، فَإِنَّما مَثَلُها في دينِ اللّه ِ كَمَثَلِ عُمُدِ فُسطاطٍ ؛ فَإِنَّ العَمودَ إذَا استَقامَ نَفَعَتِ الأَطنابُ وَالأَوتادُ وَالظِّلالُ ، وإن لَم يَستَقِم لَم يَنفَع وَتِدٌ ولا طُنُبٌ ولا ظِلالٌ .
أي بُنَيَّ ، صاحِبِ العُلَماءَ وجالِسهُم ، وزُرهُم في بُيوتِهِم ، لَعَلَّكَ أن تُشبِهَهُم فَتَكونَ مِنهُم .
اِعلَم ـ يا بُنَيَّ ـ أنّي ذُقتُ الصَّبِرَ وأنواعَ المُرِّ ، فَلَم أرَ أمَرَّ مِنَ الفَقرِ ، فَإِنِ افتَقَرتَ يَوماً فَاجعَل فَقرَكَ بَينَكَ وبَينَ اللّه ِ ، ولا تُحَدِّثِ النّاسَ بِفَقرِكَ فَتَهونَ عَلَيهِم ، ثُمَّ سَل فِي النّاسِ : هَل مِن أحَدٍ دَعَا اللّه َ فَلَم يُجِبهُ! أو سَأَلَهُ فَلَم يُعطِهِ !
يا بُنَيَّ ، ثِق بِاللّه ِ عَزَّ وجَلَّ ثُمَّ سَل فِي النّاسِ هَل مِن أحَدٍ وَثِقَ بِاللّه ِ فَلَم يُنجِهِ !
يا بُنَيَّ ، تَوَكَّل عَلَى اللّه ِ ثُمَّ سَل فِي النّاسِ مَن ذَا الَّذي تَوَكَّلَ عَلَى اللّه ِ فَلَم يَكفِهِ !
يا بُنَيَّ ، أحسِنِ الظَّنَّ بِاللّه ِ ثُمَّ سَل فِي النّاسِ مَن ذَا الَّذي أحسَنَ الظَّنَّ بِاللّه ِ فَلَم يَكُن عِندَ حُسنِ ظَنِّهِ بِهِ !
يا بُنَيَّ ، مَن يُرِد رِضوانَ اللّه ِ يُسخِط نَفسَهُ كَثيراً ، ومَن لا يُسخِط نَفسَهُ لا يُرضِ رَبَّهُ ، ومَن لا يَكتُم حديث غَيظَهُ يُشمِت عَدُوَّهُ .
يا بُنَيَّ ، تَعَلَّمِ الحِكمَةَ تَشرُف ؛ فَإِنَّ الحِكمَةَ تَدُلُّ عَلَى الدّينِ ، وتُشَرِّفُ العَبدَ عَلَى الحُرِّ ، وتَرفَعُ المِسكينَ عَلَى الغَنِيِّ ، وتُقَدِّمُ الصَّغيرَ عَلَى الكَبيرِ ، وتُجلِسُ المِسكينَ مَجالِسَ المُلوكِ ، وتَزيدُ الشَّريفَ شَرَفاً ، وَالسَّيِّدَ سُؤدَدا ، وَالغَنِيَّ مَجداً ، وكَيفَ يَتَهَيَّأُ لَهُ أمرُ دينِهِ ومَعيشَتِهِ بِغَيرِ حِكمَةٍ ، ولَن يُهَيِّئَ اللّه ُ عَزَّ وجَلَّ أمرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ إلاّ بِالحِكمَةِ ، ومَثَلُ الحِكمَةِ بِغَيرِ طاعَةٍ مَثَلُ الجَسَدِ بِلا نَفسٍ ، أو مَثَلُ الصَّعيدِ بِلا ماءٍ ، ولا صَلاحَ لِلجَسَدِ بِلا نَفسٍ ، ولا لِلصَّعيدِ بِغَيرِ ماءٍ ، ولا لِلحِكمَةِ بِغَيرِ طاعَةٍ . حديث
كنز الفوائد ـ در نقل حكمت ها و سفارش هاى لقمان عليه السلام به پسرش ـ : پسرم ! نماز را بر پا دار ؛ زيرا مَثَل آن در دين ، مانند ستون خيمه است كه هر گاه پايدار باشد ، ريسمان ها و ميخ ها و سايه بان ها سودمند خواهند بود ، و گرنه ، ميخ و ريسمان و سايه بان ، فايده نخواهند داشت .
پسرم ! با دانشمندان ، همراهى و همنشينى كن و آنان را در خانه هايشان ديدار كن ، تا شايد به آنان شبيه بشوى و از زمره آنان گردى .
پسرم ! بدان كه من شيره درخت صبر و انواع تلخى را چشيدم ؛ ولى چيزى تلخ تر از فقر نديدم . حال اگر روزى فقير شدى ، آن را بين خود و خدا نگه دار و به مردم بازگو نكن ، كه نزد آنان خوار مى گردى . آن گاه ، از مردم بپرس : آيا كسى هست كه خدا را خوانده باشد ، ولى خدا پاسخ او را نداده باشد ؟ يا اين كه از او خواسته باشد ، ولى بدو نبخشيده باشد ؟
پسرم ! به خداوند عز و جل اعتماد كن و آن گاه ، از مردم بپرس : آيا كسى هست كه به خدا اعتماد كرده باشد ، ولى خدا ، او را كامياب نگردانده باشد ؟
پسرم ! بر خدا توكّل كن و آن گاه ، از مردم بپرس : كيست كه به خدا توكّل كرده باشد ، ولى خدا ، او را كفايت نفرموده باشد؟!
پسرم ! به خدا خوش گمان باش و آن گاه ، از مردم بپرس : چه كسى به خدا خوش گمان شد ، ولى خدا چنان نبود كه او گمان مى كرد؟!
پسرم ! هر كه خُشنودىِ خدا را مى خواهد ، بايد بسيار بر خود ، خشم بگيرد و هر كه بر خود خشم نگيرد ، پروردگارش را خشنود نمى گرداند ، و هر كه خشمش را فرو ننشانَد ، دشمنش را به شماتت وا مى دارد .
پسرم ! حكمت بياموز تا بزرگ شوى ؛ چرا كه حكمت ، راه نماى دين است ، برده را بر آزادْ شرافت مى دهد ، گدا را بر ثروتمندْ برترى مى بخشد ، كوچك را بر بزرگْ مقدّم مى دارد ، گدا را در مجالس پادشاهان مى نشاند ، و شرافتِ شريف و آقايىِ مولا و عظمت ثروتمند را زياد مى كند . چگونه كار دين و دنياى انسان ، بدون حكمت سامان پذيرد ، در حالى كه خداوند عز و جل كار دنيا و آخرت را جز با حكمت ، سامان نمى بخشد ؟! مَثَل حكمتِ بدون طاعت ، مانند پيكر بى جان يا مانند خاك بى آب است ، و پيكر بى جان و خاك بى آب و حكمت بى طاعت ، هيچ كدام فايده اى ندارند .