حديث و آيات: كلّياتى درباره ويژگى هاى دوستداران خدا
الإمام عليّ عليه السلام ـ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ ـ :
لا تُخدَعَنَّ فَلِلمُحِبِّ دَلائِلُ ولَدَيهِ مِن نَجوَى الحَبيبِ رَسائِلُ
مِنها تَنَعُّمُهُ بِما يُبلى بِهِ وسُرورُهُ في كُلِّ ما هُوَ فاعِلُ
فَالمَنعُ مِنهُ عَطِيَّةٌ مَعروفَةٌ وَالفَقرُ إكرامٌ ولُطفٌ عاجِلٌ
ومِنَ الدَّلائِلِ أن يُرى مُتَحَفِّظا مُتَقَشِّفا في كُلِّ ما هُوَ نازِلُ
ومِنَ الدَّلائِلِ أن تَراهُ مُشَمِّرا في خِرقَتَينِ عَلى شُطوطِ السّاحِلِ
ومِنَ الدَّلائِلِ زُهدُهُ فيما تَرى مِن دارِ ذُلٍّ وَالنَّعيمِ الزّائِلِ
ومِنَ الدَّلائِلِ أن يُرى في عَزمِهِ طَوعَ الحَبيبِ وإن ألَحَّ العاذِلُ
ومِنَ الدَّلائِلِ أن يُرى مِن شَوقِهِ مِثلَ السَّقيمِ وفِي الفُؤادِ غَلائِلُ
ومِنَ الدَّلائِلِ أن يُرى مِن اُنسِهِ مُستَوحِشا مِن كُلِّ ما هُوَ شاغِلٌ
ومِنَ الدَّلائِلِ ضِحكُهُ بَينَ الوَرى وَالقَلبُ مَحزونٌ كَقَلبِ الثّاكِلِ
ومِنَ الدَّلائِلِ حُزنُهُ ونَحيبُهُ جَوفَ الظلامِ 
فَما لَهُ مِن عاقِلِ
فَما لَهُ مِن عاقِلِ ومِنَ الدَّلائِلِ أن يُرى مُتَهَنِّكا بِسُؤالِ مَن يَحظى لَدَيهِ السّائِلُ
ومِنَ الدَّلائِلِ أن تَراهُ باكِيا أن قَد رَآهُ عَلى قَبيحٍ عاقِلُ
ومِنَ الدَّلائِلِ أن تَراهُ مُسافِرا نَحوَ الجِهادِ وكُلِّ فِعلٍ فاضِلِ
ومِنَ الدَّلائِلِ أن تَراهُ مِسَلِّما كُلَّ الاُمورِ إلَى المَليكِ العادِلِ
امام على عليه السلام ـ در ديوان منسوب به ايشان ـ :
فريفته مشو ، كه دوستدار را نشانه هايى است /
و از نجواى محبوب ، نزدش نامه هايى .
و از نجواى محبوب ، نزدش نامه هايى .
از جمله آن دلايل ، خُرّمى اوست ، به هر آن بلايى كه دچارش مى شود/
و شادمانى اوست ، به هر آنچه محبوب مى كند .
و شادمانى اوست ، به هر آنچه محبوب مى كند .
لذا منع از سوى محبوب ، خود ، بخششى نيك است/
و فقر ، گراميداشت و لطفى بى درنگ .
و فقر ، گراميداشت و لطفى بى درنگ .
نشانه ديگرِ آن دوستدار ، اين كه هر چه بر سرش فرود مى آيد/
خود را نگاه مى دارد و ساده زندگى مى نمايد .
خود را نگاه مى دارد و ساده زندگى مى نمايد .
نشانه ديگر ، آن كه او را جامه به كمر بسته/
بر كناره آب و آماده هر كار مى بينى.
بر كناره آب و آماده هر كار مى بينى.
نشانه ديگر ، بى رغبتى اوست /
به آنچه از سراى ذلّت و نعمتِ گذرا مى بينى .
به آنچه از سراى ذلّت و نعمتِ گذرا مى بينى .
نشانه ديگر ، آن است كه عزمش /
بر فرمانبرى محبوبْ استوار است؛ گرچه سرزنشگر ، پافشارى كند .
بر فرمانبرى محبوبْ استوار است؛ گرچه سرزنشگر ، پافشارى كند .
نشانه ديگر ، آن است كه بر اثر شوقش/
همچون بيمارى به چشم مى آيد كه قلبش [از شدّت تشنگى ]مى سوزد .
همچون بيمارى به چشم مى آيد كه قلبش [از شدّت تشنگى ]مى سوزد .
نشانه ديگر ، آن است كه به سبب اُنس با محبوب/
از هر چيزى كه او را از محبوب بازدارد ، مى رمد .
از هر چيزى كه او را از محبوب بازدارد ، مى رمد .
نشانه ديگر ، آن است كه در ميان مردم ، مى خندد/
امّا قلبش چون عزيزْ از دست دادگان ، غمگين است .
امّا قلبش چون عزيزْ از دست دادگان ، غمگين است .
نشانه ديگر ، اندوه و مويه اوست در پناهِ/
تاريكى هاى شب ، كه هيچ چيزْ او را از آن ، باز نمى دارد .
تاريكى هاى شب ، كه هيچ چيزْ او را از آن ، باز نمى دارد .
نشانه ديگر ، آن است كه شيفته برآوردنِ/
درخواست كسى است كه از آن بهره مند مى شود .
درخواست كسى است كه از آن بهره مند مى شود .
نشانه ديگر ، آن است كه چون عاقلى /
او را در كار زشتى ببيند ، گريانش مى يابى .
او را در كار زشتى ببيند ، گريانش مى يابى .
نشانه ديگر ، آن است كه او را پويا/
در راه جهاد و هر كار با فضيلتى مى بينى.
در راه جهاد و هر كار با فضيلتى مى بينى.
نشانه ديگر ، آن است كه او را مى بينى/
كه همه كارها را به فرمان رواى عادلى سپرده است .
كه همه كارها را به فرمان رواى عادلى سپرده است .