حديث و آيات: اجازه بازى دادن به كودك

شرح الأخبار عن جعفر بن فروي بإسناده : أنّ رَسولَ اللّه ِ صلي الله عليه و آله كانَ جالِسا
مَعَ أصحابِهِ، إذ أقبَلَ إلَيهِ الحَسَنُ وَالحُسَينُ عليهماالسلاموَهُما صَغيرانِ، فَجَعَلا يَنزُوانِ حديث عَلَيهِ، فَمَرَّةً يَضَعُ لَهُما رَأسَهُ، ومَرَّةً يَأخُذُهُما إلَيهِ، فَقَبَّلَهُما، ورَجُلٌ مِن جُلَسائِهِ يَنظُرُ إلَيهِ كَالمُتَعَجِّبِ مِن ذلِكَ ، ثُمَّ قالَ : يا رَسولَ اللّه ِ، ما أعلَمُ أنِّي قَبَّلتُ وَلَدا إلَيَ قَطُّ !
فَغَضِبَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله حَتَّى التَمَعَ لَونُهُ ، فَقالَ لِلرَّجُلِ : إن كانَ اللّه ُ عز و جلقَد نَزَعَ الرَّحمَةَ مِن قَلبِكَ فَما أصنَعُ بِكَ؟ مَن لَم يَرحَم صَغيرَنا ويُعَزِّز كَبيرَنا فَلَيسَ مِنَّا. حديث
شرح الأخبار ـ به نقل از جعفر بن فروى ، به اسنادش ـ : پيامبر خدا با
يارانش نشسته بود كه حسن و حسين در حالى كه خردسال بودند ، به سوى ايشان رفتند و از سر و دوش ايشان بالا مى رفتند . گاهى سرشان را براى آنان ، پايين مى آورد و گاهى ، آنان را مى گرفت و مى بوسيد . اين ، در حالى بود كه يكى از همنشينان ايشان با شگفتى به اين رفتار ، نگاه مى كرد .
آن گاه گفت : اى پيامبر خدا! به ياد نمى آورم هيچ گاه فرزندى را گرفته و بوسيده باشم .
پيامبر خدا خشمگين شد تا جايى كه رنگش برگشت . پس به آن مرد فرمود : «اگر خداوند عز و جل مهربانى را از قلب تو گرفته است ، من با تو چه كنم ؟ كسى كه به كودكان ما مهر نورزد و بزرگان ما را گرامى ندارد ، از ما نيست» .