حديث و آيات: فصل ششم : شيوه آنها در طلب معاش

الإمام عليّ عليه السلام : جُعتُ مَرَّةً بِالمَدينَةِ جوعًا شَديدًا ، فَخَرَجتُ أطلُبُ العَمَلَ في عَوالِي المَدينَةِ ، فَإِذا أنَا بِامرَأَةٍ قَد جَمَعَت مَدَرًا ، فَظَنَنتُها تُريدُ بَلَّهُ ، فَأَتَيتُها فَقاطَعتُها كُلَّ ذَنوبٍ حديث عَلى تَمرَةٍ ، فَمَدَدتُ سِتَّةَ عَشَرَ ذَنوبًا ، حَتّى مَجَلَت يَدايَ حديث ، ثُمَّ أتَيتُ الماءَ فَأَصَبتُ مِنهُ ، ثُمَّ أتَيتُها فَقُلتُ بِكَفَّيَّ هكَذا بَينَ يَدَيها ـ وبَسَطَ إسماعيلُ حديث يَدَيهِ وجَمَعَهُما ـ فَعَدَّت لي سِتَّ عَشرَةَ تَمرَةً ، فَأَتَيتُ النَّبِيَّ صلي الله عليه و آله فَأَخبَرتُهُ ، فَأَكَلَ مَعي مِنها حديث .
امام على عليه السلام: يك بار در مدينه به شدّت گرسنه شدم، براى پيدا كردن كارى، به بخشهاى بالاى مدينه رفتم، ناگاه زنى را ديدم كه كلوخ جمع كرد، فهميدم كه مى خواهد آنها را خيس كند. نزد آن زن رفتم و با او توافق كردم كه براى آوردن هر دلو آب، يك خرما بگيرم، شانزده دلو پُر، آب آوردم تا دستانم تاول زد، آن گاه آبى آوردم و بر دستم ريختم و نزد آن زن رفتم و گفتم: [ببين ]كف دستانم چنين شد حديث و زن براى من شانزده خرما شمرد. من نزد پيامبر صلي الله عليه و آله آمدم و او را آگاه گردانيدم و حضرت صلي الله عليه و آله هم از آن خرما با من خورد.