حديث و آيات: عيسى بن عبداللّه قمىّ

يونُسُ : كُنتُ بِالمَدينَةِ فَاستَقبَلَني جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ عليهماالسلام في بَعضِ أزِقَّتِها ، فَقالَ : اِذهَب يا يونُسُ ، فَإِنَّ بِالبابِ رَجُلاً مِنّا أهلَ البَيتِ ، قالَ : فَجِئتُ إلَى البابِ فَإِذا عيسَى بنُ عَبدِ اللّه ِ جالِسٌ ، فَقُلتُ لَهُ : مَن أنتَ ؟ قالَ : (أنَا) رَجُلٌ مِن أهلِ قُمَّ . قالَ : فَلَم يَكنُ بِأَسرَعَ مِن أن أقبَلَ أبو عَبدِ اللّه ِ عليه السلامعَلى حِمارٍ ، فَدَخَلَ عَلَى الحِمار الدّارَ ، ثُمَّ التَفَتَ إلَينا فَقالَ : اُدخُلا . ثُمَّ قالَ : يا يونُسُ ، أحسَبُ أنَّكَ أنكَرتَ قَولي لَكَ: «إنَّ عيسَى بنَ عَبدِ اللّه ِ مِنّا أهلَ البَيتِ» ؟ قالَ : قُلتُ : إي وَاللّه ِ جُعِلتُ فِداكَ ، لِأَنّ عيسَى بنَ عَبدِ اللّه رَجُلٌ مِن أهلِ قُمَّ ، فَكَيفَ يَكونُ مِنكُم أهلَ البَيتِ ؟ قالَ : يا يونُسُ ، عيسَى بنُ عَبدِ اللّه ِ رَجُلٌ مِنّا حَيًّا ، وهُوَ مِنّا مَيِّتًا حديث .
يونس: من در مدينه بودم كه در يكى از كوچه هاى آن، حضرت صادق عليه السلامبه من برخورد و فرمود: يونس! برو كه مردى از ما خاندان، جلو درِ خانه، است. يونس گفت: من به در خانه آمدم، ديدم عيسى بن عبداللّه نشسته است. گفتم: تو كيستى؟ گفت: من مردى از اهل قم هستم. يونس گفت: ديدم خيلى زود، امام صادق عليه السلام سوار بر الاغى، خود را رساند و همان طور سواره داخل منزل شد و سپس رو به ما كرد و فرمود: داخل شويد. آن گاه فرمود: اى يونس، گمان مى كنم تو اين سخن مرا كه گفتم: «عيسى بن عبداللّه از ما خاندان است» باور ندارى؟ عرض كردم: آرى به خدا، فدايت شوم؛ به خاطر اين كه عيسى بن عبداللّه ، مردى از اهالى قم است، پس چگونه از شما خاندان مى باشد؟ فرمود: اى يونس، عيسى بن عبداللّه ، فردى از ما خاندان است، زنده باشد يا مرده.