ناچارى

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : هر چيزى كه آدمى به آن ناچار شود ، خداوند آن را براى او حلال كرده و روا دانسته است .

صفحه اختصاصي حديث و آيات كتاب من لا يحضره الفقيه عن محمّد بن عمرو بن سعيد رفعه : إنَّ امرأةً أتَت عُمَرَ فقالَت : يا أميرَ المؤمنينَ ، إنّي فَجَرتُ فَأقِمْ فِيَّ حَدَّ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ، فَأمَرَ برَجمِها و كانَ عليٌّ أميرُ المؤمنينَ عليه السلام حاضِرا ، فقالَ : سَلْها كيفَ فَجَرَت؟ فَسَألَها فقالَت : كنتُ في فَلاةٍ مِن الأرضِ فَأصابَني عَطَشٌ شَديدٌ، فَرُفِعَت لي خَيمَةٌ فَأتَيتُها فَأصَبتُ فيها رَجُلاً أعرابيّا، فَسَألتُهُ ماءً فَأبى عَلَيَّ أن يَسقِيَني إلاّ أن اُمَكِّنَهُ مِن نَفسِي، فَوَلَّيتُ مِنهُ هارِبَةً، فاشتَدَّ بِي العَطَشُ حتّى غارَت عَينايَ و ذَهَبَ لِساني، فلَمّا بَلَغَ مِنّي العَطَشُ أتَيتُهُ فَسَقاني و وَقَعَ عَلَيَّ، فقالَ عَلِيٌّ عليه السلام : هذهِ التي قالَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ : «فَمَنِ اضْطُرَّ غَيرَ باغٍ و لا عادٍ فلا إثْمَ علَيهِ» هذهِ غَيرُ باغِيَةٍ و لا عادِيَةٍ فَخَلِّ سَبِيلَها، فقالَ عُمرُ : لَولا عَلِيٌّ لَهَلَكَ عُمَرُ .حديث

كتاب من لا يحضره الفقيه ـ به نقل از محمّد بن عمرو بن سعيد از فرد ديگرى ـ : زنى نزد عمر آمد و گفت : اى امير مؤمنان! من زنا داده ام، پس حدّ خداوند عزّ و جلّ را بر من جارى كن . عمر دستور داد او را سنگسار كنند . اما امير المؤمنين على عليه السلام كه در آن جا حاضر بود ، به عمر فرمود : از او بپرس چگونه زنا داده است؟ عمر پرسيد ؛ زن گفت : در بيابانى بودم و سخت تشنه شدم . از دور خيمه اى ديدم . به آن جا رفتم و ديدم عربى صحرانشين، در آن خيمه است . از او آب خواستم، اما او به اين شرط راضى شد آب بدهد كه خود را در اختيار او قرار دهم . من فرار كردم . ليكن تشنگى چندان بر من فشار آورد كه چشمانم گود افتاد و زبانم بند آمد . وقتى تشنگى بر من غالب آمد، نزد آن مرد آمدم و او به من آب داد و با من همبستر شد . پس ، على عليه السلام فرمود : اين زن مشمول اين سخن خداوند عزّ و جلّ است : «و هر كس ناچار شود بى آن كه زياده خواه و تجاوز كار باشد ، گناهى بر او نيست» . اين زن نه زياده خواهى كرده و نه تجاوز . پس او را آزاد كن . در اين هنگام عمر گفت : اگر على نبود عمر هلاك شده بود .

امام باقر عليه السلام : هر چيزى كه آدمى به آن مضطرّ شود ، خداوند آن را براى او حلال كرده است .

امام باقر عليه السلام ـ در بيان علّت تحريم مردار و خون و گوشت خوك ـ فرمود : خداوند تبارك و تعالى اينها را بر بندگان خود حرام و جز اينها را برايشان حلال كرد ، نه به اين علّت كه خودش به آنچه براى آنان حلال كرده ميل و رغبت دارد و به آنچه برايشان حرام فرموده بى ميل و رغبت است بلكه خداوند متعال مردمان را آفريده و مى داند كه چه چيزهايى براى بدن آنان مفيد است و به سلامتى آنها كمك مى كند ، پس آن چيزها را براى ايشان حلال و مباح فرمود و مى داند كه چه چيزهايى برايشان زيان آور است، پس آنان را از آن چيزها نهى كرد و برايشان حرام فرمود . اما همين چيزهاى حرام را وقتى انسان به آنها ناچار شود و زندگى و سلامتش در گرو استفاده از آنها باشد، بر او حلال كرد و دستور داد كه به اندازه نياز ، و نه بيشتر ، از آنها استفاده كند .

امام صادق عليه السلام : هركه ناچار به خوردن مردار و خون و گوشت خوك شود و چيزى از آنها نخورد تا بميرد ، كافر است .