موجبات عصمت

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : خداى بلند نام كسى را كه اطاعتش كند [از هر گونه شر و مكروهى ]حفظ مى كند و كسى كه او را نافرمانى كند، به وسيله خدا حفظ نمى شود.

امام على عليه السلام : عبرت آموزى، عصمت (لغزش ناپذيرى) به بار مى آورد.

امام على عليه السلام : خود را از انديشه اى كه بر فرزانگيت مى افزايد و از عبرت آموختنى كه عصمت (لغزش ناپذيرى) به تو مى بخشد، خالى مدار.

امام على عليه السلام : وا داشتن خود به صبر در برابر ناملايمات، دل را مصون مى دارد.

امام على عليه السلام : پرهيزگارى، در زمان حياتت مايه عصمت و نگهدارى تو [از گناه ]است و بعد از مرگ موجب قرب منزلت تو مى شود.

امام على عليه السلام : اى بندگان خدا! شما را به تقواى الهى سفارش مى كنم؛ زيرا كه تقوا همان مهار و ستون است. پس به بندهاى آن بياويزيد و به حقايقش چنگ در زنيد، تا شما را به نهانگاههاى آسايش و جايگاههاى رفاه برساند.

امام على عليه السلام : به تقواى الهى چنگ زنيد؛ كه تقوا ريسمانى دارد كه دستگيره اش استوار است و پناهگاهى كه بلندايش تسخير نا پذير است .

امام على عليه السلام : عصمت با تقوا قرين شده است.

امام على عليه السلام ـ در نامه خود به مصريان ـ نوشت : خداوند شما را با هدايت خود [از گناه و لغزش ]نگه دارد و با تقوا استوارتان بدارد.

امام على عليه السلام : هيچ حكمتى نباشد، مگر به سبب عصمتى (خويشتندارى از گناه).

امام على عليه السلام : حكمت [مايه] عصمت است و عصمت يك نعمت.

امام على عليه السلام : حكمت، با عصمت قرين گشته است.

امام على عليه السلام : همانا حكومتى كه از جانب خداست نگاهبان كار شما است. پس بى سرزنش و اكراه، از آن فرمان بريد.

امام على عليه السلام : پايبند كتاب خدا باشيد؛ زيرا كه آن ريسمان محكم است··· و مايه حفظ كسى كه بدان چنگ در زند.

امام على عليه السلام : [خداوند] بعد از آن كه حجّت را بر آنان آشكار كرد، نيكبختان را به سبب ايمان حفظ كرد و شور بختان را به سبب نافرمانى، به خودشان وا گذاشت.

امام على عليه السلام ـ در مناجات ـ گفت : خدايا! براى خويشتندارى از گناه راهى جز نگه داشت تو نيست و رسيدن به كارهاى نيك جز با خواست تو ميسّر نمى باشد. پس، چگونه توانم به بهره اى دست يابم كه خواست تو بر آن نيست و چگونه خود را از گناه نگه دارم اگر نگه داشت تو به دادم نرسد؟

صفحه اختصاصي حديث و آيات بحار الأنوار عن نَـوفٍ البُكاليِّ : رَأيتُ أميرَ المُؤمِنينَ صَلواتُ اللّه ِ عَلَيهِ مُوَلِّـيا مُبادِرا ، فقُلتُ : أينَ تُريدُ يا مَولايَ ؟ فقالَ : دَعني يا نَـوفُ ؛ إنَّ آمالي تَقَدَّمُني في المَحبوبِ
فقُلتُ : يا مَولايَ ، و ما آمالُكَ ؟ قالَ : قد عَلِمَها المَأمولُ و استَغنَيتُ عَن تَبيينِها لِغَيرِهِ ، و كَفى بِالعَبدِ أدَبا أن لا يُشرِكَ في نِعَمِهِ و أرَبِهِ غَيرَ رَبِّهِ
فقُلتُ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، إنّي خائفٌ عَلى نَفسي مِنَ الشَّرَهِ ، و التَّطَلُّعِ إلى طَمَعٍ مِن أطماعِ الدّنيا ، فقالَ لي : و أينَ أنتَ عَن عِصمَةِ الخائفينَ ، و كَهفِ العارِفينَ ؟ !
فقُلتُ : دُلَّني عَلَيهِ ، قالَ : اللّه ُ العَلِيُّ العَظيمُ ، تَصِلُ أمَلَكَ بِحُسنِ تَفَضُّلِهِ ، و تُقبِلُ عَلَيهِ بِهَمِّكَ ، و أعرِضْ عَنِ النّازِلَةِ في قَلبِكَ ، فإن أجَّلَكَ بِها فأنا الضّامِنُ مِن مَورِدِها ، وَ انقَطِعْ إلَى اللّه ِ سُبحانَهُ فإنَّهُ يَقولُ : و عِزَّتي و جَلالي لَأقطَعَنَّ أمَلَ كُلِّ مَن يُؤَمِّلُ غَيري بِاليَأسِ ، و لأَكسُوَنَّهُ ثَوبَ المَذَلَّةِ في النّاسِ ، و لاَُبَعِدَنّهُ مِن قُربي ، و لَأقطَعَنَّهُ عَن وَصلي ···
ثُمّ قالَ عَلَيهِ و عَلى آلِه السَّلامُ لي : يا نَوفُ ، اُدعُ بِهذا الدُّعاءِ : إلهي ، إن حَمِدتُكَ فبِمَواهِبِكَ ، و إن مَجَّدتُكَ فبِمُرادِكَ ، و إن قَدَّستُكَ فبِقُوَّتِكَ ، و إن هَلَّلتُكَ فبِقُدرَتِكَ ، و إن نَظَرتُ فإلى رَحمَتِكَ ، و إن عَضَضتُ فعَلى نِعمَتِكَ
إلهي إنَّهُ مَن لَم يَشـغَلْهُ الوُلوعُ بِذِكرِكَ ، و لَم يَزْوِهِ السَّفَرُ بِقُربِكَ ، كانَت حَياتُهُ عَلَيهِ مِيتَةً ، و مِيتَتُهُ عَلَيهِ حَسرَةً .
حديث

بحار الأنوار ـ به نقل از نوف بكالى ـ : امير المؤمنين صلوات اللّه عليه، را ديدم كه به سرعت مى رود. عرض كردم: كجا مى رويد، سرورم؟ فرمود: رهايم كن اى نوف، كه اميد و آرزوهايم مرا به سمت معشوق مى برد. عرض كردم: سرورم! آرزوهايتان چيست؟ فرمود: آن كه اميد و آرزويم به اوست خود مى داند و نيازى نيست براى جز او باز گويم. در ادب بنده همين بس كه در خوشى ها و نيازهايش كسى جز خداوندگار خود را شريك نگرداند. عرض كردم: اى امير المؤمنين! من از آزمندى و چشمداشت به طمعهاى دنيوى بر خود بيمناكم
حضرت فرمود: چرا به پناهگاه خائفان و غار عارفان پناه نمى برى؟ عرض كردم: مرا به آن راهنمايى فرما. حضرت فرمود: خداوند، علىِّ عظيم است؛ اميدت را به حُسن تفضّل او پيوند زن، و همّ و غمّ خود را متوجّه او گردان، و از هر خطورى كه در دلت مى گذرد روي گردان شو، اگر عرصه را بر تو تنگ كرد، من گشايش آن را ضمانت مى كنم، و با تمام وجود به خداوند سبحان روى كن؛ زيرا او مى فرمايد: به عزّت و جلالم سوگند، اميد هر كس را كه به غير من اميد بندد به يأس تبديل مى كنم و جامه خوارى در ميان مردم بر قامت او مى پوشانم و او را از نزديك خودم دور مى سازم و پيوندم را از او مى بُرم···
سپس امام، عليه و على آله السلام، به من فرمود: اى نوف! با اين دعا خدا را بخوان: خداى من! اگر تو را مى ستايم براى موهبتهاى توست و اگر تو را تمجيد مى كنم به اراده و خواست خود توست و اگر تو را تقديس مى كنم، به توان توست و اگر تهليل مى گويم به نيروى توست و اگر مى نگرم به رحمت تو مى نگرم و اگر مى جَوم، نعمت تو را مى جَوم. خداى من! هر كه اشتياق ياد تو، او را به خود مشغول ندارد و رخت سفر به مقام قرب تو نبندد، زندگيش براى او مرگ است و مرگش مايه حسرت او.

امام زين العابدين عليه السلام ـ در دعاى ختم قرآن ـ گفت : دستهاى هلاكت و تباهى به كسى كه به دستگيره عصمت بخش قرآن چنگ آويزد، نمى رسد.

امام زين العابدين عليه السلام ـ در مناجاتش ـ گفت : خداى من! در اين دنيا، غم و اندوه و رنج و بلا و در آخرت حساب و كيفر است . پس، آسايش و گشايش كجاست؟ خداى من! بى دستورم مرا آفريدى و بى اجازه ام مرا مى ميرانى و دشمنى مقتدر و چيره را بر من گماشتى كه فريبكارانه مرا به سوى بلاها و گرفتاريها مى كشاند و آن گاه فرمودى: خود را نگاه دار، و من چگونه خود را نگاه دارم اگر تو نگاهم ندارى؟

امام زين العابدين عليه السلام ـ در مناجات ـ گفت : خداى من! مرا هيچ نيرو و توانى نيست، مگر به نيروى تو و از نا خوشيها و زشتيهاى دنيا نجات نيابم جز با نگه داشت تو. پس، به حكمت رسايت و به خواست و مشيّت روانت [سوگندت مى دهم و ]از تو مسألت دارم كه دست مرا جز به دامن جود و بخشندگى خودت حوالت مده و از بلاها نگهم دار و از گناهان حفظم كن.

امام زين العابدين عليه السلام ـ در مناجات ـ گفت : خداى من! ما را از حمايت خود بى بهره مگردان و از پشتيبانى و توجّه خود بى نصيب مفرما··· به فرشتگان و بندگان نيكو كارت كه خاصّان درگاه تو هستند، [سوگندت مى دهم و] از تو مى خواهم كه براى ما حفاظى قرار دهى تا ما را از هلاكتها برهاند و در برابر آفتها و آسيبها سپر ما گردد··· و ما را در پناه گاههاى عصمت و محافظت خود درآورى.

امام زين العابدين عليه السلام ـ در مناجات ـ گفت : الهى! ما را در سرايى جاى دادى كه گودالهاى مكر و فريبكارى خود را براى ما كنده است··· از فريفته شدن به زرق و برق زيورهاى آن به تو پناه مى بريم··· خداى من! ما را به اين سرا و فريبندگيهاى آن بى اعتنا فرما و با توفيق و محافظت خود ما را از آن به سلامت دار.

امام زين العابدين عليه السلام ـ در مناجات ـ گفت : بار خدايا! بر محمد و خاندان او درود فرست و ما را از پيش رو و از پشت سر و از راست و از چپ و از همه سويمان چنان محافظت فرما كه ما را از نافرمانى تو نگاه دارد و به فرمان بردن از تو رهنمون شود و در راه محبّت تو به كارمان گيرد.

امام زين العابدين عليه السلام ـ در مناجات ـ گفت : مرا با توبه پاك گردان و با نگاه داشت و مراقبت [خود] كمك فرما و با عافيت [بخشى خود از بلا و گناه] مرا به صلاح و درستى درآور.

امام زين العابدين عليه السلام ـ در مناجات ـ گفت : بار خدايا! از نفّس من آن چه او را مى رهاند و خالص مى گرداند، براى خود بگير و آن چه او را به صلاح و درستى مى كشاند، براى من بگذار؛ زيرا نفْس من در معرض هلاكت است، مگر اين كه تو آن را نگاه دارى.

امام زين العابدين عليه السلام ـ در دعاى روز عرفه ـ گفت : مرا نگهدارى و مصونيتى بخش كه به ترس از تو نزديكم گرداند و از ارتكاب حرامهاى تو بازم دارد و از بندِ گناهان بزرگ آزادم سازد و از پلشتىِ گناه و نافرمانى، پاكيزه ام گردان.

امام باقر عليه السلام : هر گاه خداوند متعال بداند كسى حسن نيّت دارد، او را در پناه خود حفظ كند.

امام صادق عليه السلام : هر مؤمنى كه به سوى آن چه خدا دوست دارد روى آورد، خداوند نيز به سوى هر چه او دوست دارد روى كند و هر كه با تقواى خدا به او پناه جويد، خداوند او را [از گناه ]نگاه دارد و هر كه خدا به او روى كند و نگهش دارد، اگر آسمان هم به زمين افتد، ديگر برايش اهميتى ندارد و اگر بلايى بر زمينيان فرود آيد و همه آنها را فرا گيرد، او به سبب تقوا از هر گونه بلايى در پناه خداست. مگر نه اين كه خداوند متعال مى فرمايد: «همانا پرهيزگاران در جايگاهى امن هستند»؟