جنگ ذات الرقاع و جنگ عسفان

امام صادق عليه السلام : در جنگ ذات الرقاع پيامبر خدا صلى الله عليه و آله زير درختى در كنار درّه اى پياده شد. در اين هنگام سيلى آمد و ميان آن حضرت و يارانش جدايى انداخت. مردى از مشركان پيامبر صلى الله عليه و آله را در آن حال ديد و مسلمانان نيز در آن طرف درّه ايستاده و منتظر بودند تا جريان سيل قطع شود. آن مرد مشرك به همراهان خود گفت : من محمّد را مى كشم. و آن گاه نزد پيامبر آمد و به روى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شمشير كشيد و گفت : اى محمّد! اينك چه كسى تو را از چنگ من مى رهاند؟ حضرت فرمود : پروردگار من و تو. در اين هنگام جبرئيل آن مرد را از اسبش پرت كرد و او به پشت افتاد. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله برخاست و شمشير كشيد و روى سينه او نشست و فرمود : اى غورث! چه كسى تو را از چنگ من مى رهاند؟ عرض كرد : بخشندگى و كرم تو اى محمّد! حضرت از آن مرد دست كشيد و او برخاست در حالى كه مى گفت : به خدا قسم كه تو از من بهتر و گرامى ترى.