اندرزهاى امام باقر عليه السلام

امام باقر عليه السلام ـ در روزى كه جمعى از شيعيان در حضور ايشان بودند و آن حضرت آنان را پند مى داد و بر حذرشان مى داشت، اما آنان بى توجّه و سرگرم خود بودند تا جايى كه اين وضع حضرت را به خشم آورد و پس از اين كه لختى سر به زير افكند و سپس به طرف آنان سر بلند كرد ـ فرمود : براستى كه اگر ذرّه اى از اين سخنان من در دل يكى از شما اثر مى كرد، بى گمان مى مُرد! هان، اى تنواره هاى بى جان و مگس هاى بى چراغ! به الوارهايى وا داشته بر ديوار و مجسمه هايى افراشته مى مانيد··· اى كه هيكل هاى خوشايند داريد و به اشترانى مى مانيد كه در استراحتگاه خود خسبيده اند! چه شده است كه پيكرهاى شما را آباد مى بينم و دل هايتان را ويران؟!

امام باقر عليه السلام : اى مردم! شما در اين سراى دنيا آماج تيرهاى مرگ هستيد و هيچ يك از شما هرگز روز تازه اى از عمر خود را در پيش نگيرد، مگر با سپرى شدن يك روز ديگر از عمرش.