9. عدل الهي

صفحه اختصاصي حديث و آيات اِنَّ اللّه َ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ اِنْ تَكُ حَسَنَةً يُضاعِفْها وَ يُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ اَجْرا عَظيما؛ حديث

در حقيقت، خداوند به اندازه ذرّه اى ظلم نمى كند و هر كار نيكى را بر آن مى افزايد و از نزد خود، پاداش بزرگى مى بخشد.
1 پيامبر صلي الله عليه و آله : فيما رَوى عَنِ اللّه ِ تَبارَكَ و تَعالى ـ : يا عِبادى ! اِنّى حَرَّمْتُ الظُّلْمَ عَلىنَفْسى وَ جَعَلْتُهُ بَيْنَـكُمْ مُحَرَّما ، فَلا تَظالَموا ؛

در آنچه از خداوند تبارك و تعالى روايت شده است: اى بندگان من! همانا ظلم را برخود حرام كردم و آن را در ميان شما نيز حرام كردم. پس بر يكديگر ظلم نكنيد. حديث

به راستى كه عدالت ترازوى خداى سبحان است كه در ميان مردم قرار دادهو براى بر پاداشتن حق، نصب فرموده است، بنابراين، در ترازوى خداوند با اومخالفت نكن و با حكومتش مستيز. حديث

در حقيقت، خداوند متعال، به خاطر انصاف و عدالتش، آسايش و شادىرا در خشنودى (به خواست خودش) و يقين قرار داد و نگرانى و اندوه را درخشم خودش. حديث

اگر ايمانت را محكم كرده اى، به خواست خدا خشنود باش، چه به زيان تو باشد و چهبه سود تو، و به هيچ كس جز خدا اميد نداشته باش و در انتظار چيزى باش كه خداوندبرايت پيش مى آورد. حديث

صفحه اختصاصي حديث و آيات 6 پيامبر صلي الله عليه و آله : فَلَمّا رَأى يونُسُ عليه السلام اَنَّ قَومَهُ لا يُجيبونَهُ وَ لا يُؤمِنونَ ، ضَجِرَ وَ عَرَفَ مِنْنَفْسِهِ قِلَّةَ الصَّبرِ ، فَشَكى ذلِكَ اِلى رَبِّهِ ، وَ كانَ فيما يَشْكى اَن قالَ : يا رَبِّ ! اِنَّكَ بَعَثتَنىاِلى قَومى ، و لى ثَلاثونَ سَنَةً ، فَلَبِثتُ فيهِم اَدعوهُم اِلَى الايمانِ بِكَ وَالتَّصديقِبِرِسالاتى وَ اُخَوِّفُهُم عَذابَكَ وَ نَقِمَتَكَ ثَلاثا وَ ثَلاثينَ سَنَةً ، فَكَذَّبونى وَ لَم يُؤمِنوا بى ،وَ جَحَدوا نُبُوَّتى وَاسْتَخَفّوا بِرِسالاتى ، وَ قَد تَواعَدونى وَ خِفتُ اَن يَقتُلونى ، فَاَنزِلعَلَيهِم عَذابَكَ ، فَاِنَّهُم قَومٌ لا يُؤمنونَ . قالَ : فَاَوحَى اللّه ُ اِلى يونُسَ : اَنَّ فيهِمُ الحَملَوَ الجَنينَ وَ الطِّفلَ ، وَ الشَّيخَ الْـكَبيرَ ، وَ الْمَراَ ةَ الضَّعيفَةَ ، وَ الْمُستَضْعَفَ المَهينَ ، واَ نَاالحَـكَمُ الْعَدلُ ، سَبَقَت رَحمَتى غَضَبى ، لا اُعَذِّبُ الصِّغارَ بِذُنوبِ الكِبارِ مِن قَومِكَ ، وَ هُميا يونُسُ عِبادى وَ خَلقى ، وَ بَريَّتى فى بِلادى ، وَ فى عَيلَتى ، اُحِبُّ اَنْ اَ تَاَنّاهُم ، وَ اَرفُقَبِهِم ، وَ اَنتَظِرُ تَوبَتَهُم ؛

يونس عليه السلام زمانى ديد قومش دعوت او را نمى پذيرند و به او ايمان نمى آورند،آزرده شد و احساس بى تابى كرد.از اين رو، به پروردگارش شِكوه نمود. در بخشى ازشِكوه هاى او چنين بود: اى پروردگار من! تو مرا در سى سالگى به سوى قومممبعوث فرمودى و من، سى و سه سال در ميانشان ماندم و آنان را به ايمان آوردن به توو تصديق رسالتم دعوت نمودم و از عذاب و محروم كردن تو بيمشان دادم؛ امّا آنان تكذيبم كردند و به من ايمان نياوردند و نبوّتم را انكار نمودند و رسالتمرا سبك شمردند و مرا تهديد نمودند و ترسيدم كه مرا بكشند. پس، عذابت را بر آنانفرود آور، زيرا آنان قومى هستند كه ايمان نمى آورند. آن گاه خداوند به يونس عليه السلاموحى فرمود: «در ميان آنان، زن باردار و جنين و كودك خردسال و پير و زن ناتوانو مستضعف خوار وجود دارد، در حالى كه من، داور عادل هستم كه رحمتم بر خشممپيشى گرفته است. من خردسالان قوم تو را به گناهان بزرگ سالانشان كيفر نمى دهمو ـ اى يونس ـ آنان بندگان و آفريدگان و مردمان من در سرزمين هاى من و درزير پوشش من اند. دوست دارم درباره آنان حوصله كنم و با ايشان مدارا نمايمو توبه شان را انتظار مى كشم». حديث

[خداوند]روزى همگان را تعيين كرد و آن را زياد و كم نمود و در آن تنگى و گشايشقرار داد و عدالت ورزيد تا با آسانى و سختى آن، هركس را بخواهد، بيازمايد وسپاسگزارى و صبرِ ثروتمند و فقير را امتحان نمايد. حديث

به خدا سوگند، هرگز نعمت گروهى كه از زندگىِ خوش بهره مندند، از بيننمى رود، جز به وسيله گناهانى كه مرتكب مى شوند؛ چرا كه خداوند هرگز به بندگان ظلمنمى كند. حديث

به مفضل بن عمر: اكنون به اين چارپايان بنگر. ببين چگونه هر يك به طور جداگانهدر پىِ مادرانشان هستند... همچنين بسيارى از پرندگان، مانند: مرغ و قرقاول و كبك، رامى بينى كه از همان ساعتى كه از تخم بيرون مى آيند به دنبال دانه مى روند. آنجوجه هايى كه ناتوان اند و حركتى ندارند، مانند: جوجه كبوتر اهلى و كبوتر صحرايى وسينه سرخ، در قلب مادران آنها، مهربانى زيادى نهاده شده است؛ به گونه اى كه خوراكرا پس از جمع آورى در چينه دانشان، در دهان آنها مى گذارند، و پيوسته آنها را غذامى دهند تا خودشان در انجام دادن كارهايشان استقلال يابند. به همين دليل (ناتوانىجوجه ها) است كه كبوتر، مانند مرغ، از جوجه زياد بر خوردار نمى شود، به جهت اين كهمادر بتواند جوجه هايش را خوب بپروراند تا رنجور نگردند و تلف نشوند. روزىِ همه آنهابه عدالت و از روى تدبير [خداوندِ] داناى مهربانِ آگاه، عطا شده است. حديث

عدالت، ترازوى خداى متعال در زمين است. هر كس آن را به كار گيرد، به خاطر آن،به بهشت مى رود و هركس آن را رها كند، به جهنّم رانده مى شود. حديث

اگر در ميان مردم عدالت اجرا شود، بى نياز مى شوند و به اذن خداوند متعال، آسمانروزىِ خود را فرو مى فرستد و زمين بركاتش را بيرون مى ريزد. حديث

وقتى كه از حضرت على عليه السلامدرباره قضا و قدر، پرسيدند، فرمودند: نگوييد: خدا آنان(گناهكاران) را به خودشان وانهاده است، كه [با اين سخن] خدا را سبك مى كنيد، ونگوييد: خدا آنان را بر انجام دادن گناهان، مجبور ساخته است؛ كه] با اين سخن] به خدانسبت ظلم مى دهيد بلكه بگوييد: خير در سايه توفيق خدا و شر به خاطر يارى نشدن ازجانب خداست و همه اينها از قبل در علم خداوند بوده است. حديث

به نقل از يونس: مردى به امام صادق عليه السلامگفت: فدايت شوم! آيا خداوند، بندگان را برانجام گناهان مجبور ساخته؟ امام فرمودند:« خداوند، عادل تر از آن است كه آنان را برانجام گناهان مجبور سازد و سپس به خاطر آن، كيفرشان نمايد». گفت: فدايت شوم! پسخداوند، اختيار آن را به بندگان واگذاشته است؟ فرمودند: «اگر به اختيار آنانمى گذاشت، امر و نهيشان نمى كرد». عرض كرد: فدايت شوم! آيا ميان جبر و واگذار كردن،جايگاه ديگرى هم هست؟ فرمود: «آرى، گسترده تر از فاصله ميان آسمان و زمين». حديث

«خداوند از چيزى نهى نكرد، جز اين كه مى داند بنده توان ترك آن را دارد و به چيزىامر نكرد، جز اين كه مى داند بنده توان انجام آن را دارد، زيرا جُور و سرگرمى و ستم وتكليف كردن بندگان به آنچه توانش را ندارند، از صفات خداوند نيستند». حديث

بار الها! به تحقيق دانستم كه در قضاوت تو، هيچ ظلمى و در كيفرت هيچ شتابىنيست. همانا كسى شتاب مى كند كه نگران از دست دادن فرصت است. و شخص ناتوانبه ظلم كردن، نياز دارد، در حالى كه ـ اى پروردگار من ـ مقام تو، بالاتر از آن است. حديث

خدايا! اى كسى كه در برابر احسانت توقع جبران ندارى، و اى كسى كه از بخششپشيمان نمى شوى و اى كسى كه مزد بنده خود را نه به همان اندازه [بلكه بيشتر]مى دهى، تو در نعمت بخشيدن آغاز كننده اى و بخشايشت از روى لطف است. مجازاتتعدالت است و قضاوتت بهترين است. اگر عطا كنى، آن را به منّت آلوده نمى كنى و اگرمحروم نمايى، از روى ستم نيست. هركس تو را شكر گزارد، پادشش مى دهى و حال آنكه شكر گزارى را تو خود به او الهام نموده اى. حديث

هر كس در دنيا به گناهى گرفتار شود و به خاطر آن، مجازات گردد، خداوند، عادل تراز آن است كه[در قيامت] مجازات آن گناه را بر بنده اش تكرار نمايد و هركس در دنياگناهى مرتكب شود و خداوند، آن را بپوشاند (ببخشد)، خدا بزرگوارتر از آن است كه عفوخود را باز پس گيرد. حديث

امير مؤمنان على عليه السلامبه مردى نگريستند و در چهره او نشانه ترس ديدند.به او فرمودند: در چه حالى؟ گفت: از خدا مى ترسم. فرمودند: «اى بنده خدا!از گناهانت و از عدالت خدا درباره ظلم هايى كه به بندگان خدا كرده اى بترس و خدا رادر آنچه تو را موظّف نموده، پيروى كن و از او در آنچه صلاح تو درآن است، نافرمانىنكن. پس از آن، از خدا نترس؛ زيرا او به هيچ كس ظلم نمى كند و هرگز كسى را بيش ازاستحقاقش مجازات نمى كند. مگر اين كه نگران عاقبت بد باشى، به اين كه سرنوشت،دگرگون شود و تغيير يابد. پس اگر خواستى از عاقبت بد درامان باشى، بدان هر خيرىكه به تو مى رسد، از لطف خدا و توفيق اوست و هر شرّى به تو مى رسد، به جهت مهلتدادن خدا به تو و بردبارى اش درباره توست». حديث

اگر فاسقان به نيت هايشان بازخواست مى شدند، در اين صورت، هركس نيّت زنامى كرد، به زنا و هركس نيّت دزدى مى كرد، به دزدى و هر كس نيّت كشتن مى كرد، بهكشتن بازخواست مى شد، ولى خداوند عادل حكيم است و ظلم، از شأن او به دور است،امّا نيكوكاران را بر پايه نيت هاى خوبشان و بر پايه نيت هاى خوبى كه پنهان داشته اند،پاداش مى دهد و بدكاران را تا زمانى كه كار بد انجام نداده اند، باز خواست نمى كند. حديث

درباره ترس از قيامت و حسابرسى: لحظه ايستادنتان در پيشگاه خداوند ـ جلّجلاله ـ را به ياد آوريد، چراكه او حاكم عادل است و خودتان را براى پاسخگويى آمادهسازيد كه از شما مى پرسد. حديث

صفحه اختصاصي حديث و آيات 23 امام صادق عليه السلام: اِنَّ بَنى اِسرائيلَ اَ تَوا موسى عليه السلام ، فَسَأَلوهُ اَنْ يَسْاَلَ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ اَنْيُمْطِرَ السَّماءَ عَلَيْهِمْ اِذا اَرادوا ، وَ يَحْبِسَها اِذا اَرادوا ، فَسَاَلَ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ ذلِكَ لَهُمْ . فَقالَاللّه ُ عَزَّوَجَلَّ : ذلِكَ لَهُم يا موسى ، فَاَخْبَرَهُم موسى فَحَرَثوا وَ لَمْ يَتْرُ كوا شَيْئا اِلاّزَرَعوهُ ثُمَّ اسْتَنْزَلُوا الْمَطَرَ عَلى اِرادَتِهِم ، وَ حَبَسوهُ عَلى اِرادَتِهِم ، فَصارَت زُروعُهُم كَاَنَّهَا الْجِبالُ وَ الآجامُ ، ثُمَّ حَصَدوا وَ داسوا وَ ذَرّوا فَلَمْ يَجِدوا شَيئا فَضَجّوااِلى موسى عليه السلام وَ قالوا : اِنَّما سَأَلـْناكَ اَنْ تَسْاَلَ اللّه َ اَنْ يُمْطِرَ السَّماءَ عَلَيْنااِذا اَرَدْنا فَاَجابَنا ، ثُمَّ صَيَّرَها عَلَيْنا ضَرَرا فَقالَ : يا رَبِّ اِنَّ بَنى اِسرائيلَ ضَجّوامِمّا صَنَعْتَ بِهِم ، فَقالَ : وَ مِمَّ ذاكَ يا موسى ؟ قالَ : سَاَلونى اَنْ اَسْاَ لَكَ اَنْ تُمْطِرَالسَّماءَ اِذا اَرادوا وَ تَحبِسَها اِذا اَرادوا فَاَجَبْتَهُمْ ثُمَّ صَيَّرتَها عَلَيْهِمْ ضَرَرا ! فَقالَ :يا موسى ، اَ نَا كُنتُ المُقَدِّرَ لِبَنى اِسرائيلَ فَلَمْ يَرضَوا بِتَقديرى ، فَاَجَبْتُهُم اِلى اِرادَتِهِمْفَكانَ ما رَاَيْتَ ؛

بنى اسرائيل نزد موسى عليه السلام آمدند و از او خواستند كه از خداوند عزّوجلّدرخواست كند تا هرگاه آنان اراده كردند، آسمان برايشان ببارد و هرگاه آنان خواستند،آن را از باريدن باز دارد. موسى عليه السلام نيز خواسته آنان را از خداوند عزّوجلّ در خواستنمود. خداوند عزّوجلّ فرمود: «اى موسى! باشد[پذيرفتم]». موسى عليه السلام آنان را خبرداركرد. پس به كشت همه دانه ها پرداختند و چيزى را فروگذار نكردند. سپس بر پايهخواستشان، بارش باران را درخواست نمودند و براساس درخواستشان از آن جلوگيرىكردند. در نتيجه، كشتزارهايشان چنان پُربار شد كه محصول آنها همانند كوه ها و نيزارهاگرديد. سپس درو كردند و كوبيدند و باد دادند، امّا چيزى به دست نياوردند. پس، نزدموسى عليه السلامفرياد و ناله سر دادند و گفتند: ما از تو در خواست كرديم كه از خدا بخواهى كههرگاه ما خواستيم، آسمان بر ما ببارد. خدا خواسته ما را پذيرفت و سپس آن را بر ضرر ماگرداند! موسى عليه السلام گفت: پروردگارا! بنى اسرائيل، از كار تو به فرياد آمدند. خدا فرمود: «اىموسى! براى چه؟» گفت: از من درخواست كردند كه از تو بخواهم هرگاه آنان خواستند،آسمان را ببارانى و هرگاه خواستند، آن را از بارش باز دارى . تو هم پذيرفتى، اما آن را بهضررشان گرداندى! خدا فرمود: «اى موسى! من براى بنى اسرائيل، تقدير كرده بودم،ولى آنان به مقدرات من راضى نشدند. پس، خواسته شان را پذيرفتم و نتيجه اش اينشد كه ديدى ». حديث

به نقل از جبرئيل: خداوند تبارك و تعالى فرمود: ... بعضى از بندگان مؤمن من،كسانى هستند كه مى خواهند از راه عبادت، به درگاه من وارد شوند، ولى من مانعمى شوم، به خاطر اين كه غرور در آنان به وجود نيايد تا فاسدشان كند. و بعضى از بندگانمؤمن من، كسانى هستند كه ايمانشان جز با فقر، درست نمى شود، كه اگر بى نيازشانكنم، بى نيازى فاسدشان مى كند. و بعضى از بندگان مؤمن من، كسانى هستند كهايمانشان جز با ثروت، درست نمى شود كه اگر نيازمندشان كنم، نيازمندى فاسدشانمى كند. و بعضى از بندگان مؤمن من، كسانى هستند كه ايمانشان جز با بيمارى، درستنمى شود، كه اگر به آنان تن درستى ببخشم، تن درستى فاسدشان مى كند. و بعضى ازبندگان مؤمن من، كسانى هستند كه ايمانشان جز با تن درستى، درست نمى شود كه اگربيمارشان كنم، بيمارى فاسدشان مى كند. در حقيقت، من، بندگانم را با آگاهى اى كه ازدل هايشان دارم اداره مى كنم؛ چراكه من داناى آگاهم». حديث

خداوند ـ كه نام او بلند باد ـ مى فرمايد: «به عزّت و جلالم سوگند، از ميان آفريدگانمآفريده اى كه نزد من محبوب تر از بنده مؤمنم باشد، نيافريدم و بدين جهت، او را به اسمخودم، مؤمن، نام نهادم. البته [گاه] او را از آنچه ميان مشرق و مغرب است، محروممى سازم و اين انتخاب من براى اوست و [گاه ]او را از آنچه ميان مشرق و مغرب است،بهره مند مى سازم و آن، انتخاب من براى او است. پس بايد به خواست من، خشنود باشدو بر بلاى من، صبر كند و نعمت هاى مرا شكر نمايد. اى محمّد! او را در شمار صديقين(بندگان راستين) خود مى نويسم». حديث

هرگاه زنا رواج پيدا كند، مرگِ ناگهانى پديدار مى شود و هرگاه حاكم ستم كند،باران نمى بارد. حديث

هر كس به خدا خوش گمان باشد، خداوند مطابقِ گمان او، با وى رفتار مى كند و هركس به روزىِ كم راضى باشد، خداوند عمل كم را از او مى پذيرد و هركس به روزىحلال اندك خشنود باشد، هزينه زندگى اش سبك مى شود و خانواده اش در نعمتخواهند بود و خداوند، او را از بيمارى و درمان دنيا آگاه مى كند و به سلامت، از دنيا بهخانه سلامت (آخرت) بيرون مى بَرد. حديث

چه تعجب آور است اين انسان! با رسيدن به چيزى كه از دستش نمى رفت، خوشحالمى شود و براى از دست دادن چيزى كه به آن نمى رسد، ناراحت مى شود، در صورتى كهاگر فكر مى كرد، مى فهميد و مى دانست كه كارش برنامه ريزى شده است و روزى برايشتقدير شده است و در نتيجه به آنچه آسان به دستش مى رسد، اكتفا مى كرد و آنچه را كهسخت به دست مى آيد، دنبال نمى نمود. حديث

صفحه اختصاصي حديث و آيات 29 امام صادق عليه السلام : هذِهِ الآفاتُ... مِنَ الوَباءِ وَ الجَرادِ و ما اَشبَهَ ذلِكَ ما بالُها لا تَدومُ ...و يُلذَعُ اَحيانا بِهذِهِ الآفاتِ اليَسيرَةِ لِتَأديبِ النّاسِ وَ تَقويمِهِم ، ثُمَّ لا تَدومُ هذِهِالآفاتُ ، بَل تَـكشِفُ عَنْهُم عِندَ القُنوطِ مِنهُم ، فَتَـكونُ وُقوعُها بِهِمْ مَوعِظَةً و كَشفُهاعَنهُم رَحمَةً ... . فَاِذا عَضَّتهُ المَكارِهُ وَ وَجَدَ مَضَضَهَا اتَّعَظَ وَ اَبصَرَ كَثيرا مِمّاكانَ جَهِلَهُ وَ غَفَلَ عَنهُ ، وَ رَجَعَ اِلى كَثيرٍ مِمّا كانَ يَجِبُ عَلَيهِ ... اِنَّ هذِهِ الآفاتِ وَ اِن كانَتتَنالُ الصّالِحَ وَ الطّالِحَ جَميعاً ، فَاِنَّ اللّه َ جَعَلَ ذلِكَ صَلاحا لِلصِّنفَينِ كِلَيهِما :اَمَّا الصّالِحونَ فَاِنَّ الَّذى يُصيبُهُم مِن هذا يَرُدُّهُم نِعَمَ رَبِّهِم عِندَهُم فى سالِفِ اَيّامِهِم فَيَحدوهُم ذلِكَ عَلَى الشُّكرِ وَ الصَّبرِ ، وَ اَمَّا الطّالِحونَ فَاِنَّ مِثلَ هذا اِذا نالَهُمكَسَرَ شِرَّتَهُم وَ رَدَعَهُم عَنِ المَعاصى وَالفَواحِشِ ، وَ كَذلِكَ يَجْعَلُ لِمَن سَلِمَ مِنهُممِنَ الصِّنفَينِ صَلاحا فى ذلِكَ ، اَمَّا الاَبرارُ فَاِنَّهُم يَغتَبِطونَ بِماهُم عَلَيهِ مِنَ البِرِّوَ الصَّلاحِ و يَزدادونَ فيهِ رَغبَةً وَ بَصيرَةً ، و اَمَّا الفُجّارُ فَاِنَّهُم يَعرِفونَ رَأفَةَ رَبِّهِموَ تَطَوُّلَهُ عَلَيهِم بِالسَّلامَةِ مِن غَيرِ استِحقاقِهِم ، فَيَحُضُّهُم ذلِكَ عَلَى الرَّأفَةِ بِالنّاسِوَالصَّفحِ عَمَّن اَساءَ اِلَيهِم ؛

اين آفت ها، از قبيل وبا و هجوم ملخ و مانند اينها، دوام ندارند...و گاهىبا اين آفت هاى زودگذر، آسيبى به مردم مى رسد تا ادب شوند و مقاوم گردند.البته آفت ها دوامى ندارند و همين كه موجب نااميدى مردم شوند، برداشته مى شوندتا معلوم گردد كه گرفتار شدن به آفات، اندرزى براى مردم و برطرف شدن آفات [نيز]بخشايشى در حق آنان است... پس هرگاه سختى ها انسان را فرا گرفتند و او رنج آنهارا چشيد، پند مى گيرد و از بسيارى چيزها كه نمى دانست و غفلت داشت، آگاه مى گرددو به سوى بسيارى چيزها كه بر او واجب بوده، توجه مى كند... هرچند چنين آفت هايىهم به نيكوكاران و هم به بدكاران مى رسند، امّا خداوند، آنها را براى هر دو گروه، خوبقرار داده است.براى نيكوكاران، خوب است، چون هر آسيبى به آنان برسد، آنها را نسبت بهنعمت هاى پروردگارشان ـ كه در گذشته داشته اند ـ هشيارتر مى كند و به سپاس گزارى وصبر بر مى انگيزد. براى بدكاران هم خوب است، چون وقتى چنين آسيبى به آنها برسد،شرارتشان را در هم مى شكند و از گناهان و زشتى ها بازشان مى دارد.همچنين خداوند، جانِ سالم به در بُردن از آفت ها را براى هر دو گروه،خوب قرار داده است. براى نيكوكاران، خوب است، چون آنها را به نيكىو درستكارى خويش اميدوار مى كند و براى بدكاران هم خوب است، چون مهربانى و احسان پروردگارشان را در مى يابند كه آنها را سالم قرار داد، با آن كهشايسته اش نبودند، و همين، آنها را به مهربانى با مردم و گذشت از بدى هاى ديگراندر حقّ خويش، تشويق مى كند. حديث

هيچ بنده اى به بدبختى و بالاتر و پايين تر از آن نمى رسد، مگر به خاطر گناهى. البتهآنچه خدا از آن در مى گذرد، بسيار بيشتر است. حديث

يكى از پيامبران به پروردگارش شِكوه نمود و گفت: پروردگارا! بنده اى از بندگانت بهتو ايمان مى آورد و طبق فرمان تو عمل مى كند و تو، دنيا را از او باز مى دارى (او را از دنيامحروم مى كنى) و در معرض بلا قرارش مى دهى. و بنده اى از بندگانت به تو كفر مى ورزدو تو را نافرمانى مى كند و تو، بلا را از او باز مى دارى و دنيا را به او ارزانى مى كنى! خداوند عزّ و جلّ به او وحى فرمود: «سرزمين ها و بندگان، از آنِ من اند و هيچ چيزى نيست، جزاين كه مرا منزه و يگانه و بزرگ مى داند. امّا بنده مؤمنم، گناهانى دارد و من دنيا را از او بازمى دارم و او را در معرض بلا قرار مى دهم تا اين كه [در قيامت] نزد من بيايد و پاداشخوبى هايش را بدهم. و امّا بنده كافرم، خوبى هايى دارد، و من بلا را از او باز مى دارم ودنيا را به او عَرضه مى كنم تا نزد من بيايد و كيفر گناهانش را بدهم». حديث

انسان، گاهى درجه عالى اى در بهشت دارد كه جز در سايه برخى گرفتارى ها به آننمى رسد و چنانچه مرگش فرا رسد و او به آن درجه نرسيده باشد، هنگام مرگش، چنانبر او سخت گرفته مى شود كه به آن درجه دست يابد. حديث

هركس به آنچه برايش قسمت شده، راضى باشد، قلب و بدنش، آسوده مى گردد. حديث

شيطان القائاتى به فرزند آدم دارد و فرشته نيز الهاماتى دارد: القاى شيطان، به بدى وعده دادن و حق را تكذيب نمودن و الهام فرشته، به خوبى وعده دادن و حق را تصديقكردن است. پس هركس الهام به خوبى را در دل خود يافت، بداند كه از جانب خداونداست و بدين خاطر، خدا را ستايش نمايد و هركس چيزى غير از اين يافت، از شيطانِرانده شده، به خدا پناه ببرد. حديث

هيچ كس جز با برپايى حدود خداوند خوش بخت و هيچ كس جز با ضايع كردن آنها،بدبخت نمى شود. حديث

خداوند عزّ و جلّ مى فرمايد: «هرگاه من يكى از بندگان مؤمنم را گرفتار ساختم و بهخاطر آن گرفتارى، ستايشم نمود، بى گمان از بسترش همانند روزى كه از مادر متولّدشده، بدون گناه بر مى خيزد» و مى فرمايد: «من بنده ام را گرفتار و مبتلا ساختم. شما،پاداش او را همانند زمان سلامتش به او بدهيد. حديث

از امام صادق عليه السلام درباره اين سخن خداوند عزّ و جلّ: (و هرگونه مصيبتى به شمابرسد، نتيجه اعمال خود شماست) پرسيدم كه: درباره آنچه به على و اهل بيت او عليهم السلامپس از او رسيد، چه نظرى دارى؟ آيا آن هم نتيجه اعمال خودشان بود، در حالى كهآنان خاندانى پاك و معصومند؟ فرمودند: «پيامبر خدا صلي الله عليه و آله بدون آن كه گناهى كردهباشد، شبانه روزى، صد مرتبه به درگاه خداوند، توبه مى كرد و آمرزشمى طلبيد. خداوند، اولياى خود را گرفتار مصائب مى كند تا به سبب آن پاداششان دهد،بدون آن كه گناهى كرده باشند. حديث

به مسلمان، رنج و درد طولانى و غم و اندوه و آزار و غصه اى نمى رسد، حتّى خارى بهتنش فرو نمى رود، مگر اين كه خداوند به خاطر آن ها، گناهان او را پاك مى كند. حديث

خداوند تبارك و تعالى هيچ خوردنى و نوشيدنى را حلال نكرده است، مگر آن كه درآن منفعت و صلاحى بوده و هيچ خوردنى و نوشيدنى را حرام ننموده، مگر آن كه در آنضرر و مرگ و فسادى بوده است. پس هر چيز مفيد و مقوّى بدن، كه باعث تقويت آنشود، حلال شده است. حديث

خدايا! آن چنان كه من سزاوارش هستم، با من رفتار نكن، زيرا اگر با من آن چنانرفتار كنى كه سزاوار آنم، عذابم خواهى نمود، در حالى كه بر من ظلم نكرده اى.من از عدالت تو مى ترسم، نه ظلم كردن تو! پس، اى بسيار عادلى كه ظلم نمى كند،بر من رحم كن! حديث