د ـ مَثَل خوراك

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : خوراك فرزند آدم ، مثالى است از دنيا، اگرچه بر آن ادويه و نمك بزند. بنگريد كه آن خوراك به چه تبديل مى شود .

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : دنيا براى فرزند آدم ، مَثَل زده شده است . پس بنگر كه از فرزند آدم ، چه خارج مى شود ، هرچند [خوراك را] خوش مزه و نمكينش كند و[به اين كه [به چه تبديل مى شود .

مسند ابن حنبل ـ به نقل از حسن از ضحّاك بن سفيان كلابى ـ : پيامبر خدا به او (ضحّاك) فرمود: «اى ضحاك! خوراك تو چيست؟» .
گفت: اى پيامر خدا! گوشت و شير.
فرمود: «بعد به چه تبديل مى شود؟» .
گفت : به چيزى كه خود مى دانيد .
فرمود: «خداوند ـ تبارك و تعالى ـ آنچه را از انسان دفع مى شود ، مَثَلى براى دنيا زده است».

تنبيه الغافلين: روايت شده است كه مردى از سرزمين شام ، خدمت پيامبر خدا رسيد. ايشان از او درباره سرزمينشان پرسيد. آن مرد از پهناورى سرزمينشان و پُر ناز و نعمت بودنش براى ايشان گفت.
پيامبر خدا فرمود: «آن نعمت ها را چه مى كنيد؟» .
گفت: غذاهاى رنگارنگ درست مى كنيم و مى خوريم.
فرمود: «بعد چه مى شود؟» .
گفت: چيزى كه خود مى دانى ، اى پيامبر خدا ؛ يعنى تبديل به ادرار و مدفوع مى شود.
پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: «دنيا نيز چنين است».

صفحه اختصاصي حديث و آيات تنبيه الخواطر عن أبي هُريرَة : قالَ رَسولُ اللّه صلي الله عليه و آله : يا أبا هُرَيرَة ، ألا اُريكَ الدُّنيا جَميعا بِما فيها؟ قُلتُ : بَلى يا رَسولَ اللّه ِ . فَأَخَذَ بِيَدي وأتى بي وادِيا مِن أودِيَةِ المَدينَة ، فَإِذا مَزبَلَةٌ فيها رُؤوسُ النّاسِ وعَذِراتٌ وخِرَقٌ وعِظامٌ .
ثُمَّ قالَ لي : يا أبا هُرَيرَة ، هذِهِ الرُّؤوسُ كانَت تَحرِصُ عَلَى الدُّنيا كَحِرصِكُم ، وتَأمُلُ آمالَكُم ، ثُمَّ هِيَ عِظامٌ بِلا جِلدٍ ، ثُمَّ هِيَ صائِرَةٌ رَمادا !
وهذِهِ العَذِراتُ ألوانُ أطعِمَتِكُم اِكتَسَبوها مِن حَيثُ اكتَسَبوها ، ثُمَّ قَذَفوها مِن بُطونِهِم فَأَصبَحَت وَالنّاسُ يَتَحامَونَها !
وهذِهِ الخِرَقُ البالِيَةُ كانَت رِياشَهُم ولِباسَهُم فَأَصبَحَت وَالرِّياحُ تَصفِقُها !
وهذِهِ العِظامُ عِظامُ دَوابِّهِمُ الَّتي كانوا يَنتَجِعونَ
حديث عَلَيها أطرافَ البِلادِ ! فَمَن كانَ راكِنا إلَى الدُّنيا فَليَبكِ .
فَما بَرِحنا حَتَّى اشتَدَّ بُكاؤُنا . حديث

تنبيه الخواطر ـ به نقل از ابو هريره ـ : پيامبر خدا فرمود: «اى ابوهريره! آيا همه دنيا را با هر آنچه در آن است ، به تو نشان ندهم؟» .
گفتم: چرا، اى پيامبر خدا !
دستم را گرفت و مرا به يكى از درّه هاى مدينه برد. در آن جا با زباله دانى رو به رو شديم كه در آن ، اسكلت سرِ آدم و نجاست و پارچه هاى كهنه پاره و استخوان ، افتاده بود. سپس به من فرمود: «اى ابو هريره! اين سرها نيز مثل شما به دنيا حريص بودند و چون آرزوهاى شما را داشتند ، امّا تبديل به اسكلت شدند و بعد ، خاكستر مى شوند .
اين نجاست ها ، همان غذاهاى رنگارنگ شماست كه اينان از راه هاى مختلف به دست آوردند و بعد ، از شكم هايشان دفع كردند و تبديل به چيزى شد كه مردم از آن دورى مى كنند .
اين لته پاره ها ، جامه ها و پوشاك هاى ايشان بوده كه اكنون ، بادها آنها را به هم مى زند و اين استخوان ها ، استخوان هاى چارپايان آنان است كه بر آنها سوار مى شدند و براى يافتن چراگاه به اين طرف و آن طرف مى كوچيدند. پس، هركه دل بسته دنياست ، بايد كه بگِريد».
ما تا آن جا بوديم ، سخت گريستيم.