عنه عليه السلام ـ أيضا ـ : و الواجِبُ علَيكَ أنْ تَتَذَكَّرَ ما مَضى لِمَن تَقَدَّمَكَ مِن حُكومَةٍ عادِلَةٍ ، أو سُنَّةٍ فاضِلَةٍ ، أو اُثِرَ عَن نَبيِّنا صلى الله عليه و آله ، أو فَريضَةٍ في كِتابِ اللّه ِ ، فتَقتَديَ بِما شاهَدتَ مِمّا عَمِلنا بهِ فِيها ، و تَجتَهِدَ لِنَفسِكَ في اتِّباعِ ما عَهِدتُ إلَيكَ في عَهدي هذا .
امام على عليه السلام ـ در همان فرمان ـ نوشت : و بر تو واجب است كه از عدل و داد فرمانروايان و از سنّت هاى نيكويى كه پيش از فرمانروايى تو بوده، يا از خبرى كه از پيامبر ما صلى الله عليه و آله رسيده، يا از فريضه اى كه از كتاب خدا برپا داشته اند، ياد كنى، و آنگاه به آنچه ما انجام داده ايم و تو شاهد بوده اى اقتدا كنى و در پيروى از آنچه در اين فرمانم به تو سفارش كرده ام، كوشش به خرج دهى.
امام على عليه السلام : هركه در حكومتش غرور و نخوت پيش گيرد، از حماقت خويش پرده برداشته است.
امام على عليه السلام : هر كه در حكومت خود تكبّر پيشه كند، ذلّتش به هنگام بر كنارى بسيار باشد.
امام على عليه السلام : خوارى كشيدن انسان هنگام عزلش [از مسئوليت]، به اندازه بدى و شرارتى است كه در زمان حكومتش داشته است.
الإمامُ عليٌّ عليه السلام ـ مِن كِتابِهِ للأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ
مِصرَ ـ : إيّاكَ و الدِّماءَ و سَفكَها بغَيرِ حِلِّها ؛ فإنّهُ لَيسَ شَيءٌ أدنى لِنِقمَةٍ ، و لا أعظَمَ لِتَبِعَةٍ ، و لا أحرى بِزَوالِ نِعمَةٍ ، و انقِطاعِ مُدَّةٍ ، مِن سَفكِ الدِّماءِ بِغَيرِ حَقِّها ··· .
امام على عليه السلام ـ در فرمان استاندارى مصر به مالك اشتر ـ نوشت : زنهار از ريختن به ناحق خون ها؛ زيرا هيچ چيز به اندازه ريختن به ناحق خون ها خشم [خدا و مردم ]را بر نمى انگيزد و بد فرجامتر از آن نيست و در زوالِ نعمت و قطع رشته زندگى مؤثّرتر از آن نمى باشد··· .
عنه عليه السلام ـ مِن عَهدٍ لَهُ إلى محمّدِ بنِ أبي بكرٍ حِينَ قَلَّدَهُ مِصرَ ـ : و آسِ بَينَهُم في اللَّحظَةِ و النَّظرَةِ ؛ حتّى لا يَطمَعَ العُظَماءُ في حَيفِكَ لَهُم ، و لا يَيأسَ الضُّعَفاءُ مِن عَدلِكَ علَيهِم .
امام على عليه السلام ـ در فرمان خود به محمّد بن ابى بكر هنگامى كه او را به حكومت مصر گماشت ـ نوشت : در نگاه و توجّه به آنها جانب برابرى را نگه دار ، تا قدرتمندان به اين طمع نيفتند كه به جانبدارى از آنان دست به ستم بگشايى و نا توانان از عدل و داد تو در برابر آنان (قدرتمندان) نوميد نشوند.
عنه عليه السلام ـ أيضا ـ : أحِبَّ لِعامَّةِ رَعِيَّتِكَ ما تُحِبُّ لِنَفسِكَ و أهلِ بَيتِكَ ، و اكرَهْ لَهُم ما تَكرَهُ لِنَفسِكَ و أهلِ بَيتِكَ ؛ فإنّ ذلكَ أوجَبُ لِلحُجَّةِ و أصلَحُ لِلرَّعِيَّةِ .
امام على عليه السلام ـ در همان فرمان ـ نوشت : آنچه براى خود و خانواده ات دوست دارى، براى توده ملّت خود نيز دوست بدار و آنچه براى خود و خانواده ات نمى پسندى براى آنان نيز مپسند؛ زيرا كه اين كار حجّت را تمامتر مى كند، و در اصلاح ملّت مؤثّرتر است.
الإمامُ عليٌّ عليه السلام ـ مِن كِتابِهِ للأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ ـ : و أشعِرْ قَلبَكَ الرَّحمَةَ لِلرَّعِيَّةِ ، و المَحَبَّة لَهُم ، و اللُّطفَ بِهِم ، و لا تَكونَنَّ علَيهِم سَبُعا ضارِيا تَغتَنِمُ أكلَهُم ؛ فإنَّهُم صِنفانِ : إمّا أخٌ لَكَ في الدِّينِ ، أو نَظيرٌ لَكَ في الخَلقِ ، يَفرُطُ مِنهُمُ الزَّلَلُ ، و تَعرِضُ لَهُمُ العِلَلُ ، و يُؤتى على أيديهِم في العَمدِ و الخَطأِ ، فأعطِهِم مِن عَفوِكَ و صَفحِكَ مِثلَ الّذي تُحِبُّ و تَرضى أن يُعطِيَكَ اللّه ُ مِن عَفوِهِ و صَفحِهِ ، فإنَّكَ فَوقَهُم ، وَ والِي الأمرِ علَيكَ فَوقَكَ ، و اللّه ُ فَوقَ مَن وَلاّكَ ! .
امام على عليه السلام ـ در فرمان استاندارى مصر به مالك اشتر ـ نوشت : دل خود را آكنده از مهر و محبّت و لطف نسبت به مردم گردان و مبادا براى آنان چون جانور درنده اى باشى كه خوردنشان را غنيمت دانى؛ زيرا كه مردم دو دسته اند: يا برادر دينى تو هستند و يا همنوع تو. در معرض لغزش و خطا قرار دارند و گاه از روى عمد يا خطا دست به گناه و تجاوز مى آلايند. پس همان گونه كه خود دوست دارى خداوند نسبت به تو بخشش و گذشت كند، تو نيز نسبت به آنان بخشش و گذشت داشته باش؛ زيرا تو بالا دست آنها هستى و فرمانرواى بر تو بالا دست تو مى باشد و خداوند بالا دست كسى است كه تو را به امارت گماشته است!
الإمامُ عليٌّ عليه السلام ـ مِن كِتابِهِ للأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ ـ : و لْيَكُن أحَبَّ الاُمورِ إلَيكَ أوسَطُها في الحَقِّ ، و أعَمُّها في العَدِل ، و أجمَعُها لرِضا الرَّعِيَّةِ ؛ فإنَّ سُخطَ العامَّةِ يُجحِفُ برِضا الخاصَّةِ ، و إنَّ سُخطَ الخاصَّةِ يُغتَفَرُ
مَع رِضا العامَّةَ . و لَيسَ أحَدٌ مِن الرَّعِيَّةِ أثقَلَ علَى الوالِي مَؤونَةً في الرَّخاء ، و أقَلَّ مَعونَةً لَهُ في البَلاءِ ، و أكرَهَ للإنصافِ ، و أسألَ بالإلحافِ ، و أقَلَّ شُكرا عِندَ الإعطاءِ ، و أبَطأ عُذرا عِندَ المَنعِ ، و أضعَفَ صَبرا عِندَ مُلِمّاتِ الدَّهرِ ، مِن أهلِ الخاصَّةِ . و إنّما عِمادُ الدِّينِ و جِماعُ المُسلمينَ و العُدَّةُ للأعداءِ : العامَّةُ مِن الاُمَّةِ ، فلْيَكُنْ صِغوُكَ لَهُم ، و مَيلُكَ مَعهُم .
امام على عليه السلام ـ در فرمان استاندارى مصر به مالك اشتر ـ نوشت : بايد ميانه روى در حقّ و گستراندن عدالت و عمل به آنچه بيش از هر چيز رضايت ملّت را فراهم مى آورد، محبوبترين كارها در نزد تو باشد؛ زيرا نارضايى توده مردم رضايت خواصّ را بى اثر مى سازد و نارضايتى خواص، با رضايت توده مردم، بخشوده مى شود. و هيچ يك از افراد ملّت همچون طبقه خواصّ نيست؛ زيرا اين طبقه به هنگام آسايش بار سنگين ترى بر دوش حكمران هستند و در گرفتارى ها و مشكلات، كمتر به او كمك مى كنند، دادگرى را ناخوش مى دارند، خواسته ها و توقّعات بيشترى دارند، اگر به آنها چيزى داده شود، كمتر قدردانى مى كنند و اگر دريغ شود ديرتر عذر مى پذيرند و در پيشامدهاى ناگوار روزگار ن اشكيباترند. ستون دين و جامعه مسلمانان و نيروى هميشه آماده در برابر دشمنان، در حقيقت همان توده ملت است. پس بايد گرايش تو به آنان باشد.
الإمامُ عليٌّ عليه السلام ـ فيما كَتبَ للأشتَرِ لمَّا وَلاّهُ مِصرَ ـ : ثُمّ انظُرْ في اُمورِ عُمّالِكَ ، فاستَعمِلْهُمُ اختِبارا ، و لا تُوَلِّهِم مُحاباةً و أثَرَةً ؛ فإنَّهُما جِماعٌ مِن شُعَبِ الجَورِ و الخِيانَةِ . و تَوَخَّ مِنهُم أهلَ التَّجرِبَةِ و الحَياءِ مِن أهلِ البُيوتاتِ الصّالِحَةِ ،
و القَدَمِ في الإسلامِ المُتَقَدِّمَةِ .
امام على عليه السلام ـ در فرمان استاندارى مصر به مالك اشتر ـ نوشت : ديگر آنكه در كارهاى كارگزارانت انديشه و تأمل كن و پس از آزمودنِ آنها، ايشان را به كار گمار و به صرف جانبدارى يا علاقه به كسى او را عهده دار كارى مكن؛ زيرا اين دو، كانون انواع ستم و خيانت است. كارگزاران خود را از ميان افراد با تجربه و آبرومند از خاندان هاى نيك و خوش نام و پيشگام در اسلام انتخاب كن.