حديث و آيات: مقدمه

الإمام عليٌّ عليه السلام: فَقالَ لَهُمْ أميرالمؤمنين عليه السلام: أَتَأْمُرُوني أَنْ أطْلُبَ النصْرَ بالْجُورِ؟ لا؛ وَاللّه ِ لا أفْعَلُ ما طَلَعَتْ شَمْسٌ وَ [ما] لاحَ في السماءِ نَجْمٌ. [وَاللّه ِ] لَوْ كانَتْ أمْوالُهُمْ لي لَواسَيْتُ بَيْنَهُمْ، فَكَيْفَ وَ إنّما هِيَ أمْوالُهُم؟! حديث
ربيعه و عماره و گروهى ديگر گفته اند: در آن زمان كه گروه كثيرى از اصحاب اميرالمؤمنين علىّ بن ابى طالب عليه السلاماز دور آن حضرت پراكنده شده و به سوى معاويه ره سپردند تا كه نصيبى از دنيا ببرند، گروهى از ياران حضرت اش خدمت او رسيدند و عرضه داشتند: «اى اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: مرا مى گوييد كه پيروزى را از راه ستم بجويم؟! نه؛ به خدا سوگند! تا خورشيد مى تابد و ستاره اى در آسمان مى درخشد، دست به چنين كارى نمى يازم. به خدا سوگند! اگر اين اموال از خودم بود، هر آينه مساوات را در ميان آنان مراعات مى كردم، چه رسد به اين كه مال خودشان است.