ناپايدارى روزگار

بـسـا كـسـانـى كـه روزى را بـه پـيـشـتـاز شـتـابـنـد كـه بـدرقـه اش را فـرصـتـى نـيـابـنـد (اجـل او را بـه شـب مـُهـلت نـدهـد) و بـسـا كـسـى كـه بـر (خـوشـى ) او در اول شـب غـبـطـه بردند و در آخرش گريه كنندگان بر او برخاستند (آرى سر شب تخت و تاج داشت و بامداد به زير خاك رفت ).