ملاك كار، فرجام آن است

پيـامبـر خـدا صلى الله عليه و آله : بهتـريـن كـارها، خوش فرجام ترين آنهاست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : ملاك كار، فرجام آن است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : كارها به تمام شدن آنهاست، و اعمال به عاقبت آنها.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : [گاه] آدمى زمانى دراز عمل اهل بهشت را انجام مى دهد، اما سرانجامش به عمل اهل دوزخ ختم مى شود و [گاه ]انسان روزگارى دراز مرتكب اعمال دوزخيان مى شود، اما عاقبتش به عمل بهشتيان مى انجامد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : همانا بنده [گاه] عملى مى كند كه در نظر مردم، كار اهل بهشت است، در حالى كه او از دوزخيان است، و [گاه ]كارهايى مى كند كه در نگاه مردم، كار دوزخيان است، در حالى كه او بهشتى است . همانا اعمال به عاقبت آنهاست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : تا فرجام كسى بر شما معلوم نشده از [اعمال خوب] او به شگفت نياييد . چه آن كه آدمى [گاه ]زمانى دراز از عمر خود، يا برهه اى از روزگارش را كارهاى شايسته مى كند كه اگر با همان وضع بميرد به بهشت مى رود، اما ناگهان تغيير مى كند و كارهاى ناشايست انجام مى دهد .

امام على عليه السلام : كار ناخوشايندى كه فرجام آن پسنديده باشد، بهتر است از كار خوشايندى كه فرجامش نكوهيده باشد .

امام على عليه السلام : حقيقت خوشبختى آن است كه عمل انسان به خوشبختى ختم شود، و حقيقت بدبختى آن است كه عمل انسان با بدبختى به سرانجام رسد.

امام على عليه السلام : دنيا سراسر نادانى است، مگر آن جا كه علم باشد و علم همه اش حجّت [بر ضد عالم ]است، مگر آنچه مورد عمل قرار گيرد و عمل يكسره ريا است، مگر آن چه از روى اخلاص باشد و اخلاص در معرض خطر است، تا بنده بنگرد كه عاقبتش چون است .

كنز العمّال : عمرو بن جُرموز شمشير زبير را نزد على بن ابى طالب آورد . حضرت آن را گرفت و بدان نگاهى كرد و فرمود : به خدا قسم چه بسيار رنج و اندوهها كه صاحب اين شمشير از چهره پيامبر خدا صلى الله عليه و آله زدود [امّا···].

معانى الأخبار : مسيح عليه السلام فرمود: مردم مى گويند : ساختمان به شالوده آن است، اما من به شما چنين نمى گويم . عرض كردند : پس شما چه مى گويى، اى روح اللّه ؟ فرمود : حقيقتى را به شما بگويم : آخرين سنگى كه كارگر مى گذارد، اساس كار است .

امام صادق عليه السلام : گاه انسان خوشبخت، راه شور بختان را مى پيمايد، چندان كه مردم مى گويند : چقدر او شبيه نگون بختان است، بلكه يكى از آنان است ؛ اما سرانجام، خوشبختى به سراغش مى آيد . و گاه انسان بدبخت [در آغاز ،] راه نيكبختان را مى پويد، تا آن جا كه مردم مى گويند : چقدر او شبيه سعادتمندان است، بلكه از خود آنان است، اما سرانجام، بدبختى، او را فرا مى گيرد. كسى كه علم خدا، بر خوشبختى او تعلّق گرفته است، اگر از عمر دنيا [زمانى] به اندازه فاصله ميان دو شير دوشيدن شتر باقى مانده باشد ، سرانجام خوشبخت مى شود .