پيشگفتار

خودسازى در جوانى

امام خمينى:
هر قدر در جوانى انسان مهذّب شد، شد.
اگر در جوانى خداى نخواسته مهذّب نشد بسيار مشكل است كه در زمان كهولت و پيرى كه اراده ضعيف است و دشمن قوى، اراده انسان ضعيف مى شود و جنود ابليس در باطنِ انسان قوى، ممكن نيست ديگر . . .
اگر هم ممكن باشد، بسيار مشكل است.
از حالا به فكر باشيد، از جوانى به فكر باشيد.
صحيفه نور، ج 1، ص 125



پيشگفتار

نه از خاك فروتريم، كه بستر رويش نشويم، و نه از دانه كمتريم، كه نروييم و نشكفيم. از ما به عنوان بشر، خواسته اند كه با شناخت «قدر» خويش، «تقدير» را در مسير سعادت و صلاح خويش رقم زنيم. ولى چگونه؟
پيمودن راه پرسنگلاخ و پرپيچ و خم و پرخوف و خطر «تهذيب نفس» و «خودسازى»، هم معرفت مى طلبد، هم همّت، هم همراه، هم راهنما.
شناخت دردهاى درونى و درمان آن ها، نيز آشنايى با رذايل اخلاقى و زدودن آن ها و معرفتِ فضايل اخلاقى و تقويت آن ها، از جمله اين «راه شناسى» هاست.
تا كسى درد را نشناسد، چگونه درمانش خواهد كرد؟ و تا كسى نفس و عوالم تو در توى آن را نشناسد، چگونه به بالنده ساختن و پيراستن و رشد دادن آن توفيق خواهد يافت؟ مگر نه اين كه شناخت درد، نيمى از درمان است؟ به خصوص دردهاى روحى و امراض درونى و كژى هاى اخلاقى كه بسى حساس تر، ظريف تر، پنهان تر و صعب العلاج تر است، نياز به مربى و راهنما در آن ها بيشتر احساس مى شود و «طى اين مرحله، بى همرهى خضر»، چه بسا سالك و پوينده را به «ظلمات» بكشاند.
لوح دل و دفتر جان، صاف و شفاف و نقش پذير است. دوستى ها و انس گرفتن ها نيز اثر گذار و نقش نگار. و... يادمان نرود كه گرايش نفس انسان به شر و گناه و بى قيدى، آسان تر، بى مانع تر و پر شتاب تر است. گفته اند كه: فراهم آوردن فضايل اخلاقى، مانند فرا رفتن به قله هاست و كسب رذايل، همچون سرازير شدن از بلندى و آن دشوار است و اين آسان. آن نياز به تلاش و مقاومت و ايستادگى دارد، اين خود به خود انجام پذير است و نيازى به قوّه قهريه نيست.
آن جهاد است، اين قعود. آن برخاستن است، اين نشستن. آن فشار فوّاره است، اين چكيدن قطره.
مگر نه اين كه نشستن و حرف هاى بى محتوا و پوچ زدن و غيبت كردن و شوخى هاى بى ثمر، با نفس انسان هماهنگ و دمسازتر است، اما كنترل زبان از بيهوده گويى، بستن گوش از شنيدن غيبت و لغويّات و حرف هاى حرام و بستن دهان از بهتان، دشوار است؟ اين، شاهد همان دشوارى در طريق جنت است. بهشت هم در پى تحمل همين دشوارى هاست. فضيلت هم ثمره همين گونه «مجاهده با نفس» است.
رفتن به سوى گناه و نفسانيات، حركت در مسير باد و شنا در جهت موافق رود است. اما... مجاهده، پرهيز، كنترل، تقوا، مراقبت و كفّ نفس، تلاشى عظيم را مى طلبد و ايستادن رو در روى امواج را و حركت در جهت مخالف آب را، و تحمل صولت و شدت طوفان را. قله پيمايى دشوار است و رفتن به سمت سرازيرى و دره، آسان.
رسيدن به قلّه كمالات و ملكات متعاليه هم، دست كمى از صعود به قلّه ندارد و «فتح قلّه كمال» در سايه رنج ها و زحمت هاى جانكاهى است كه در طول عمر بايد داشت.
تمرين و ممارست، همان گونه كه در ورزش هاى بدنى براى تندرستى و نشاط جسمى لازم است، در مسير «تربيت روح» هم ضرورى است. براى سلامت روح و عافيت جان و تقويت صفات نيك هم بايد تمرين اخلاقى و رياضت نفسانى داشت، تا آن ملكه هاى فضيلت و اخلاق، حفظ شود و رشد يابد.
هيچ كس نيست كه نخواهد خوب و پاك و مهذب باشد، ولى عمده دشوارى در اراده جدّى نسبت به اين موضوع و داشتن برنامه براى پاك زيستى و تهذيب نفس است.
خيلى ها پيش از «شناخت نفس» مى خواهند به اصلاح و تهذيب آن بپردازند، كه نمى توانند. خيلى ها هم «درد»ها را نمى شناسند تا درمان كنند. بايد درد را «درد» دانست تا به فكر مداوا بود. اگر كسى نپذيرد كه بيمار است، چگونه انگيزه مداوا پيدا خواهد كرد؟
گناه نوعى بيمارى روحى است. همه رذايل اخلاقى نشانه گرفتارى روح آدمى به ويروس هاى خطرناك اخلاقى است. نيّت فاسد، عمل فاسد در پى دارد و از درون آلوده، كارهاى ناشايست بروز مى كند. مثلاً تكبر، عُجب، ريا، حسد، تعصب، عناد، بخل، غرور، نمونه هايى از اين بيمارى هاست.
درد بزرگ تر از خود اين بيمارى ها، «احساس نكردن درد»، يا «درد نداشتن» اين بيمارى هاست. اگر حسن نكنيم كه مريضيم، به پزشك هم مراجعه نمى كنيم و چه خسارتى از اين بالاتر؟!
شيوه ابليس، پنهان كردن درد و سرپوش گذاشتن روى مرض روحى و كتمان بيمارى اخلاقى بشر است، تا به فكر اصلاح نفس نيفتد و پيوسته به عنوان طعمه اى در اختيار شيطان بماند. اصلاح نفس، پس از شناخت نفس و رذايلى است كه به عنوان «طعمه ابليس» در روح و جان ما ريشه مى دواند. بايد دقيق تر به خودمان بنگريم و ارزياب نيّات و اعمال و روحيات خويش باشيم.
تا دل و درون پاك نشود و وجود ما صيقل نخورد، فروغ «معرفه اللّه » هم بر آن نخواهد تابيد.
وقتى غبارى از رذايل بر چهره جانمان نشسته و حجاب غفلت بر سراچه جانمان آويخته است، چه انتظارى كه آن «شهود»ها و «جلوه»ها دست دهد و آن «علم اليقين»ها حاصل آيد؟
فرشته معرفت، هرگز در خانه دل و در مأواى قلبى كه جايگاه خوك شهوت و گرگ كينه و سگ هار غضب است، فرود نمى آيد. اين مرحله، جهاد با نفس مى طلبد.
اگر دل را از غرور و عجب و خودخواهى و خودبينى پاك كنيم، زمينه ساز تابش آن نور خواهيم بود. آلودگى درونى، غبار چهره جان است.
آينه غبار گرفته، چهره اى تيره و غير شفاف نشانتان مى دهد. راهى نيست جز زدودن گرد و غبار از سيماى آينه، تا بتواند جلوه گاه نور گردد.
قدرت اراده و انتخاب، مى تواند معجزه كند، به شرط آن كه انسان از اين نعمت الهى و وديعه ربّانى بهره شايسته ببرد و بذر وجود را به برگ و بار بنشاند.
مى دانيم كه خشم و غضب، قابل كنترل است و جايگزين آن «حلم» است.
شهوت و غريزه جنسى را هم مى توان با تقوا مهار كرد و به «عفاف» رسيد.
حرص و طمع را هم مى توان با مناعت طبع به بند كشيد و بر اريكه «قناعت» تكيه زد.
بخل و حسد را هم مى توان درمان كرد و از دام دنيازدگى رست.
نفس سركش را هم مى توان رام ساخت و به جاى «اسير نفس» شدن، «امير نفس» شد.
دل هم مى تواند خانه يك دلبر باشد و اسير يك محبت شود. مى توان به جاى همه ترس ها، فقط «ترس از خدا» را نشاند و به جاى همه اميدها تنها «اميد به خدا» را داشت و بين دو حالت خوف و رجا چنان زيست كه نه آن يأس آورد و نه اين غرور.
با «محاسبه» و «مراقبه» مى توان بر عملكرد خويش نظارت داشت و از غفلت رها شد. مى توان تفكر و ذكر ياد خدا را همچون مشعلى فروزان در راه تاريك و پر خطر زندگى فراراه گرفت. مى توان از نيمه راه فساد و بدى برگشت. مى توان از «پل توبه» عبور كرد و به «وادى رحمت» قدم گذاشت.
اين همه «مى توان» و «مى شود» پيش روى ماست. ولى با كدام نيرو بايد اين گزينه ها را به جاى تيرگى و معصيت و غفلت و غرور و ريا و يأس و دنيازدگى و حرص برگزيد؟ شناختِ «ارزش وجودى» به انسان اين توان را مى بخشد كه خود را به تباهى نكشد و به پستى تن ندهد. هيچ كس هم به اندازه خود انسان، مسؤول خودسازى و تهذيب درون نيست.
* * *
درياى مواج و پرگوهر احاديث اهل بيت عليهم السلام سرشار از رهنمودها، حكمتها و مواعظى است كه در بر دارنده بهترين دستورالعمل ها براى «خودسازى» است. انتخاب چهل گوهر از اين اقيانوس گهربار، واقعاً دشوار است. آنچه به عنوان «چهل حديث خودسازى» پيش رو داريد، قطره اى از اين درياست كه تقديم شما مى شود.
باشد كه به قطره قناعت نكنيد و در پى دريا باشيد.

قم ـ جواد محدثى
بهار 1381

حضرت على عليه السلام فرمود: در شگفتم از كسى كه در پى يافتن گمشده خويش مى گردد، در حالى كه «خود» را گم كرده و در پى يافتن «خويش» نيست!

امام صادق عليه السلام به مردى چنين توصيه فرمود: به يقين، تو را طبيب خودت قرار داده اند، درد و مرض را بر تو بيان كرده اند و نشانه هاى سلامتى را هم به تو آموخته اند و داروى درد را هم به تو راهنمايى كرده اند، پس بنگر كه چگونه به سعادت خود مى پردازى (و به خودت مى رسى!)

رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: اى ابوذر! پيش از آنكه به حسابت برسند، خودت به حساب خود برس، كه اين كار، حساب فرداى تو را آسان تر مى كند. و پيش از آنكه تو (و عمل تو) را وزن كنند، خودت را وزن كن و آماده عرضه بزرگ باش، آن روز كه تو را عرضه مى كنند و آن روز، هيچ كار پنهانى بر خداوند پوشيده نمى ماند.

امام جعفر صادق عليه السلام فرمود: از خودت براى خودت بهره بگير، از خودت در دوره تندرستى پيش از بيمارى؛ ودر دوره توانايى پيش از ناتوانى و در زندگى قبل از مرگ، بهره بگير.

حضرت على عليه السلام فرمود: در شگفتم از كسى كه از غذا(ى فاسد) به خاطر رنج و آزارش پرهيز مى كند، امّا از «گناه»، به خاطر عذاب دردناكش پروا و پرهيزى ندارد!

امام موسى كاظم عليه السلام فرمود: هر كس كه هر روز از خودش حساب رسى نكند از ما نيست. پس اگر كار نيك انجام داده باشد، از خداوند بخواهد كه افزون ترش كند، و اگر بد كرده باشد، از خدا آمرزش بطلبد و به سوى او توبه كند.

امام باقر عليه السلام فرمود: بهشـت، آميخته به ناگوارى ها وصبر است. هركس در دنيا بر ناملايمات و سختى ها شكيبايى كند، وارد بهشت مى شود. دوزخ هم آميخته به كامجويى ها و خواسته هاى دل است. هر كس به لذّت جويى ها و خواهشهاى دلش جواب مثبت بدهد، وارد آتش جهنم مى شود.

امام على عليه السلام فرمود: دنيا پشت كرده ومى رود. آخرت هم روى آورده ومى آيد و هر يك از دنيا و آخرت را فرزندانى است، پس، از فرزندان آخرت باشيد، و از فرزنـدان دنيــا نباشيد. امروز، روز عمل است و حسابى نيست وآخرت، روز حساب است ومجالى براى عمل نيست.

امام صادق عليه السلام فرمود: بندگان سه گروهند: گروهى خدا را از روى ترس عبادت مى كنند، كه اين عبادت بردگان است. گروهى خداى متعال را براى دريافت پاداش مى پرستند، اين نيز عبادت اجيران است. گروهى هم خداى متعال را از روى عشق و محبت عبادت مى كنند، اين «عبادت آزادگان» است و بهترين عبادت است.

امام صادق عليه السلام فرمود: هركس به خاطر خدا تواضع كند، خداوند او را عزت و رفعت مى بخشد.
هركس تكبّر كند، خدا او را پايين مى كشد،
هركس در زندگانى اش ميانه روى كند، خداوند به او روزى مى دهد.
هركس ولخرجى كند، خداوند محرومش مى سازد.
و هركس مرگ را زياد ياد مى كند، خداوند دوستش مى دارد.

امام باقر عليه السلام فرمود: هرگاه خواسـتى بدانى خيرى در تو هست يا نه، به دل خودت نگاه كن. اگر ديـدى دلت، اهل طاعت خـدا را دوسـت دارد و از گنهكاران بدش مى آيـد، در تـو خـيرى هست و خـدا دوستت دارد. و اگر ديدى دلت اهل طاعت خدا را دوست ندارد، برعكس آن، از گنهكاران خوشش مى آيد، در تو خيرى نيست، خدا هم از تو بدش مى آيد. انسان با كسى است كه دوستش مى دارد.

روزى پيامبرخدا صلي الله عليه و آله بيرون آمد، درحالى كه گروهى سنگى را (به نشانه زورآزمايى) جا به جا مى كردند، پس فرمود: قـوى ترين شـما كسى است كـه هنگام خشم، خويشتن دارى كند و توانـاترين شـما كسى است كـه پس از قـدرت يافتن، عفـو كـند.

امام صادق عليه السلام فرمود: كسى كه دو روزش (از نظر رشد انسانى وكمال زندگى) يكسان باشد، ضرر كرده و باخته است،
هركس كه امروزش بهتر از ديروزش باشد، مورد غبطه ديگران قرار مى گيرد (و آرزو مى كنند كه مثل او باشند)،
هركس امروزش بدتر از ديروزش باشد، محروم از رحمت خداست.
هركس كه در جود خود، افزايش و كمال را نبيند و حس نكند، رو به كاستى و نقصان است،
و هركس رو به نقصان وكاهش باشد، مرگ براى او بهتر از زندگى است.

امام على عليه السلام فرمود: پيش از نيرومند شدن تمايلات نفسانى و شهوت، بر آن چيره و مسلّط شو، كه اگر نيرومند شود، مالك تو مى گردد و تو را به دنبال خود مى كشد و قدرت مقاومت در برابر آن را نخواهى داشت.

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: خوشا به حال كسى كه اخلاقش پاكيزه باشد
و خصلت و رفتارش پـاك،
باطن و درونش اصلاح شود،
و ظاهرش نيـكو بـاشـد،
اضافه مالش را انفاق كند،
و حرف اضافه اش را نگه دارد و نگويد،
و با مردم با انصاف رفتار كند.

امام صادق عليه السلام فرمود: هرگاه كسى گناه كند، نقطه سياهى دردلش پديد مى آيد. اگر توبه كرد، آن سياهى بر طرف مى شود و اگر بيشتر گناه كرد، آن سياهى دل بيشتر مى شود، تا آنكه همه دلش رامى گيرد، ديگر پس از آن هرگز رستگارنمى شود.

امام على عليه السلام درباره آيه «وَلاتَنْسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنْيا» (بهره خودت را از دنيا فراموش مكن) فرمود: فراموش مكن كه تندرستى، نيرو وتوان، آسودگى، جوانى و نشاط خود را وسيله آخرت طلبى قرار دهى.

امام على عليه السلام فرمود: شب و روز، در تو عمل مى كنند، پس تو در شب و روز عمل كن، و از تو مى گيرند و مى كاهند، تو هم از آن دو (بهره) بگير.

امام على عليه السلام فرمود: هر كس كه بـه كار بى اهـميّت بپـردازد (و نيروى خود را صرف كارهاى غير مهمّ كند ) كار مهمـتر و لازم تر را تبـاه مى كـند. لزوم اولويت بندى دربرنامه هاى، زمان وامكانات.

مردى خدمت امام حسين عليه السلام آمد وعرض كرد: من مردى گنهكارم و قدرت ترك گناه ندارم. مرا موعظه اى كن. سيدالشهدا عليه السلام فرمود: پنج كار انجام بده و هر چه مى خواهى گناه كن:
اوّل: رزق و روزى خدا را نخور، هر چه مى خواهى گناه كن.
دوم: از ولايت و قلمرو حكومت خدا بيرون برو، هر چه مى خواهى گناه كن.
سوم: جايى را پيدا كن كه خدا تو را نبيند، هر چه مى خواهى گناه كن.
چهارم: وقتى فرشته مرگ (عزرائيل) براى قبض روح تو مى آيد، او را از خودت دور ساز، هر چه مى خواهى گناه كن.
پنجم: وقتى مالك دوزخ تو را وارد جهنّم مى كند، اگر مى توانى وارد نشو، و هر چه مى خواهى گناه كن.

اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: هركس خود را پيشواى مردم قرار دهد، پيش از آموختن ديگران، به آموزش خود بپردازد، و بايد تربيت كردنش با سيرت و رفتارش، پيش از تأديب به زبانش باشد. آن كس كه معلم و مربّى خويشتن است، سزاوارتر است به احترام، از آنكه معلم و مربّى مردم است.

امام على عليه السلام فرمود: به يقين، بهاى جان هاى شما چيزى جز «بهشت» نيست، پس خود را جز به بهشت نفروشيد.

امام موسى بن جعفر عليهماالسلام فرمود: بكوشيد كه زمان و فرصت شما چهار بخش باشد:
بخشى براى مناجات با پروردگار
بخشى براى كارِ زندگى،
بخشى براى معاشرت با برادران و افراد مطمئنّى كه عيب هاى شما را به شما بشناسانند و در باطن نسبت به شما اخلاص داشته باشند.
بخشى هم پرداختن به لذّت ها وتفريحات غيرحرام.
و با همين بخش است كه بر انجام سه بخش ديگر نيز توانا خواهيد شد.

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله اين حديث قدسى را از خداى متعال روايت فرمود: بنده من پيوسته با انجام نافله ها به من نزديك مى شود، تا آنكه او را دوست مى دارم. وقتى بنده ام را دوست داشتم، گوش او خواهم بود كه با آن مى شنود، چشم او خواهم بود كه با آن مى بيند و زبان او خواهم بود كه با آن سخن مى گويد.

امام كاظم عليه السلام به هشام بن حكم فرمود: اى هشام! اگر در دست تو گردويى باشد، ولى مردم بگويند كه گوهر است، حرف مردم سودى براى تو ندارد، وقتى خودت مى دانى كه گِردوست. و اگر در دست تو يك لؤلؤ و گوهر باشد، ولى مردم بگويند كه گِردوست، وقتى خودت مى دانى كه گوهر است، سخن مردم تو را زيان نمى رساند!

حضرت على عليه السلام فرمود: هم اكنون عمل كنيد، كه زبان ها باز و رهاست، و بدن ها سالم و اندام ها نرم و انعطاف پذير، و زمينه دگرگونى گسترده، و مجال، گسترده و وسيع است.

امام حسن عسكرى عليه السلام فرمود: «سخاوت» و بخشش، حدّ و اندازه اى دارد، اگر از آن بگذرد، «اسراف» است.
«حزم» و دورانديشى، اندازه و حدّى دارد، اگر بيش از آن باشد،، «ترس» است.
«اقتصاد» و ميانه روى هم حدّى دارد، اگر از آن بگذرد، «بُخل» است.
و «شجاعت» و دليرى هم مقدار و اندازه اى دارد، اگر از آن حدّ بگذرد، «بى باكى» است.

امام محمّد باقر عليه السلام فرمود: همانا اين زبان، كليد هر نيك وبد و خير و شرّ است، پس سزاوار است كه مؤمن بر زبان خويش مُهر بزند، همان گونه كه بر طلا و نقره اش لاك و مُهر مى زند.

حضرت على عليه السلام فرمود: همنشينى با بدان، براى انسان بدى مى آورد، مثل باد، كه وقتى بر بوى بد مى گذرد، با خودش عفونت مى آورد. و همنشينى با نيكان، نيكى مى آورد، مثل باد، كه وقتى بر بوى خوش بگذرد، با خودش بوى خوش به همراه مى آورد.

امام على عليه السلام فرمود: نَفَـس هاى تـو، اجـزاء و بخشهاى عمر توست، پس اين نَفس ها را جز در مسير طاعتى كه تو را به خدا نزديك كند، از دست مده و صرف مكن.

امام محمّد باقر عليه السلام فرمود: هر كس را كه خداوند، براى او از خودش موعظه كننده اى قرار نداده باشد، به يقين، موعظه هاى مردم هيچ به درد او نخواهد خورد!

امام صادق عليه السلام فرمود: هرگاه نماز واجب بخوانى، آن را در وقتش بخوان، آن هم مثل نماز كسى كه با نماز وداع مى كند و بيم آن دارد كه ديگر هرگز فرصت نماز نيابد (آخرين نماز)، سپس نگاهت را به محلّ سجده ات بگردان. اگر مى دانستى كه در طرف راست و چپ تو كيست، نمازت را بهتر مى خواندى. بدان كه در نماز، در برابر كسى ايستاده اى كه تو را مى بيند، ولى تو او را نمى بينى.

امام على عليه السلام در وصيتى به فرزندش امام حسين عليه السلامفرمود:
هر كس عيب خويش را ببيند، از عيب ديگرى غافل مى شود،
هر كس از جامه تقوا عريان باشد، هيچ لباسى او را نخواهد پوشاند.
و هر كس به تقسيم الهى راضى باشد، اندوهِ آنچه را از دست مى دهد نخواهد خورد.

حضرت صادق عليه السلام فرمود: نيك بنگر كه كتاب پروردگارت و منشور ولايتت را چگونه مى خوانى؟ و فرمان ها و نهى هاى آن را چگونه پاسخ مى دهى و حدّ و حدود آن را چگونه اطاعت مى كنى؟... پس قرآن را با درنگ و ترتيل بخوان، كنار وعده ها و وعيدهايش درنگ و تأمّل كن، در مَثَل ها و پندهايش بينديش، مبادا با برپايى حروف و قرائت، در تباه ساختن حدود و محتوا بيفتى!

رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: هركس در راه خدا دوست بدارد و در راه خدا دشمن بدارد، در راه خدا ببخشد و به خاطر خدا از دادن امساك كند، پس او از برگزيدگان است. محبّت و دشمنى براى خدا، عطا و امساك هم به خاطر خدا.

امام صادق عليه السلام به اسحاق بن عمّار فرمود: از خداوند بترس، آن چنان كه گويا او را مى بينى، و اگر تو او را نمى بينى او تو را مى بيند، پس اگر خيال كنى كه تو را نمى بيند، كافر شده اى، واگر مى دانى كه تو را مى بيند، ولى باز هم با گناه با او روبه رو مى شوى، پس او را ناچيزترين نگاه كنندگان قرار داده اى!

امام باقر عليه السلام فرمود: محبوب ترين كارها نزد خداى متعال، عملى است كه بنده بر آن مداومت و استمرار داشته باشد، هرچند اندك باشد.

امام على عليه السلام در وصيت نامه خويش به فرزندش امام حسن عليه السلام فرمود: «خود» را ميزان و معيار بين خودت و ديگران قرار بده. آنچه براى خودت مى پسندى براى غير خودت هم بپسند، آنچه براى خود نمى پسندى براى ديگران هم مپسند. همان طور كه دوست ندارى به تو ظلم كنند، تو هم ظلم نكن و آنچنان كه دوست دارى به تو نيكى كنند تو هم نيكى كن. كارى را كه از ديگران زشت و ناپسند مى شمارى، از خودت نيز ناپسند بشمار.

امام صادق عليه السلام فرمود: سزاوار است كه در مؤمن هشت خصلت و صفت بـاشــد:
1 ـ در لرزش ها وفراز و نشيب ها وقار داشته باشد.
2 ـ هنـگام بــلا صـبور باشـد.
3 ـ هنگام آسايش شكور و سپاسگزار باشد.
4 ـ به آنچه خداوند روزى اش كرده، قانع باشد.
5 ـ بـه دشمـنان سـتم نكـند.
6 - براى دوستان خود را به تكلّف بيندازد.
7 ـ بـدنش از او در رنـج باشـد.
8 ـ مردم از دست او در آسايش باشند.