فصل چهارم : پيشگويى پيامبر از ستم بر اهل بيت عليهم السلام

صفحه اختصاصي حديث و آيات رسول اللّه صلي الله عليه و آله : وَيحَ الفِراخِ فِراخِ آلِ مُحَمَّدٍ مِن خَليفَةٍ مُستَخلِفٍ مُترَفٍ حديث .

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : آه و اندوه ها از ستمهايى كه از جانب خليفه اى مسلط و عيّاش به جوجه هاى آل محمّد مى رسد.

صفحه اختصاصي حديث و آيات عنه صلي الله عليه و آله : يَجيءُ يَومَ القِيامَةِ الُمصحَفُ وَالمَسجِدُ وَالعِترَةُ ، فَيَقولُ المُصحَفُ : يا رَبِّ حَرَّقوني ومَزّقوني ، ويَقولُ المَسجِدُ : يا رَبِّ خَرَّبوني وعَطَّلوني وضَيَّعوني ، وتَقولُ العِترَةُ : يا رَبِّ طَرَدونا وقَتَّلونا وشَرَّدونا . وأجثو بِرُكبَتَيَّ لِلخُصومَةِ ، فَيَقولُ اللّه ُ : ذلِكَ إلَيَّ وأنَا أولى بِذلِكَ حديث .

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : روز قيامت، قرآن و مسجد و عترت مى آيند و قرآن مى گويد: پروردگارا! مرا سوزاندند و تكه پاره كردند. مسجد مى گويد: پروردگارا! مرا ويران كردند و خاليم گذاشتند و تباهم ساختند. عترت مى گويند: پروردگارا: ما را راندند و كشتند و آواره ساختند. و من براى دادخواهى زانو مى زنم، ولى خداوند مى فرمايد: اينها به من مربوط مى شود و من به آنها سزاوارترم.

صفحه اختصاصي حديث و آيات عنه صلي الله عليه و آله : إنَّ أهلَ بَيتي سَيَلقَونَ مِن بَعدي مِن اُمَّتي قَتلاً وتَشريدًا ، وإنَّ أشَدَّ قَومِنا لَنا بُغضًا بَنو اُمَيَّةَ وبَنُو المُغيرَةِ وبَنو مَخزوم حديث .

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : به زودى پس از من، اهل بيتم توسط امّتم با كشتار وآوارگى مواجه خواهند شد؛ همانا كينه توزترين قوم ما نسبت به ما، بنى اميّه وبنى مغيره وبنى مخزوم اند.

صفحه اختصاصي حديث و آيات الإمام الباقر عليه السلام : لَمّا نَزَلَت هذِهِ الآيَةُ : «يَومَ نَدعوا كُلَّ اُناسٍ بِإِمامِهِم حديث » قالَ المُسلِمونَ : يا رَسولَ اللّه ِ ، ألَستَ إمامَ النّاسِ كُلِّهِم أجمَعينَ ؟ قالَ : فَقالَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله : أنَا رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله إلَى النّاسِ أجمَعينَ ، ولكِن سَيَكونُ مِن بَعدي أئِمَّةٌ عَلَى النّاسِ مِنَ اللّه ِ مِن أهلِ بَيتي ، يَقومونَ فِيالنّاسِ فَيُكَذَّبونَ ،
ويَظلِمُهُم أئِمَّةُ الكُفرِ وَالضَّلالِ وأشياعُهُم ، فَمَن والاهُم وَاتَّبَعهُم وصَدَّقَهُم فَهُوَ مِنّي ومَعي وسَيَلقاني ، ألا ومَن ظَلَمَهُم وكَذَّبَهُم فَلَيسَ مِنّي ولا مَعي وأنَا مِنهُ بَريءٌ حديث .

امام باقر عليه السلام: وقتى آيه «روزى كه هر گروهى را با پيشوايشان فرا مى خوانيم» نازل شد، مسلمانان عرض كردند: اى رسول خدا، مگر شما پيشواى همه مردم نيستيد؟ رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: من فرستاده خدا به سوى همه مردم هستم ولى بعد از من براى مردم، پيشوايانى الهى از اهل بيتم خواهد بود كه در ميان مردم (به رهبرى) بر مى خيزند ليكن [از سوى آنان ]تكذيب مى شوند و پيشوايان كفر و ضلالت و پيروانشان بر ايشان ستم روا مى دارند. هر كه آنان را دوست بدارد و از ايشان پيروى كند و تصديقشان نمايد، از من است و با من است و مرا ملاقات خواهد كرد؛ و آگاه باشيد هر كه به ايشان ستم روا دارد و تكذيبشان كند، از من نيست و با من نيست و من از او بيزارم.

صفحه اختصاصي حديث و آيات رسول اللّه صلي الله عليه و آله : الحَسَنُ وَالحُسَينُ إماما اُمَّتي بَعدَ أبيهِما وسَيِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ ، واُمُّهُما سَيِّدَةُ نِساءِ العالَمينَ ، وأبوهُما سَيِّدُ الوَصِيّينَ . ومِن وُلدِ الحُسَينِ تِسعَةُ أئِمَّةٍ ، تاسِعُهُمُ القائِمُ مِن وُلدي ، طاعَتُهُم طاعَتي ، ومَعصِيَتُهُم مَعصِيَتي ، إلَى اللّه ِ أشكُو المُنكِرينَ لِفَضلِهِم ، وَالمُضَيِّعينَ لِحُرمَتِهِم بَعدي ، وكَفى بِاللّه ِ وَليًّا وناصِرًا لِعِترَتي وأئِمَّةِ اُمَّتي ، ومُنتَقِمًا مِنَ الجاحِدينَ لِحَقِّهم «وسَيَعلَمُ الَّذينَ ظَلَموا أيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبونَ حديث » .

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : حسن و حسين بعد از پدرشان، امامان امّت من و سرور جوانان اهل بهشت اند و مادر آن دو، بانوى زنان جهان است و پدرشان، سرور اوصياء است. از نسل حسين، نُه امام پديد آيد كه نهمين ايشان، قائم از نسل من است، اطاعت از ايشان اطاعت از من است و نافرمانى آنان، نافرمانى من است. به خدا شكايت مى برم از كسانى كه فضل ايشان را انكار كنند و پس از من، حرمت آنان را بشكنند و كافى است كه خدا، پشتيبان و ياور عترت و امامان امّت من باشد و انتقام گيرنده از منكران حقّ آنان «و كسانى كه ستم كرده اند به زودى خواهند دانست كه چه فرجامى در انتظار آنان است» .

صفحه اختصاصي حديث و آيات جُنادَةُ بنُ أبي اُمَيَّةَ : دَخَلتُ عَلَى الحَسَنِ بنِ عَلِيٍّ عليهماالسلام في مَرَضِهِ الَّذي تُوُفِّيَ فيهِ ، وبَينَ يَدَيهِ طَشتٌ يَقذِفُ فيهِ الدَّمَ مِنَ السَّمِّ الَّذي أسقاهُ مُعاوِيَةُ لَعَنَهُ اللّه ُ ، فَقُلتُ : يا مَولايَ ، ما لَكَ لا تُعالِجُ نَفسَكَ ؟ فَقالَ : يا عَبدَ اللّه ِ ، بِماذا اُعالِجُ المَوتَ ؟! قُلتُ : إنّا للّه ِِ وإنّا إلَيهِ راجِعونَ . ثُمَّ التَفَتَ إلَيَّ وقالَ : وَاللّه ِ ، إنَّهُ لَعَهدٌ عَهِدَهُ إلَينا رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله : أنَّ هذَا الأَمرَ يَملِكُهُ اثنا عَشَرَ إمامًا مِن وُلدِ عَلِيٍّ وفاطِمَةَ عليهماالسلام ، ما مِنّا إلاّ مَسمومٌ أو مَقتولٌ ، ثُمَّ رَفَعتُ الطَّشتَ وَاتَّكَأَ صَلَواتُ اللّه ِ عَلَيهِ حديث .

جنادة بن ابى اميّه: هنگامى كه حسن بن على عليهماالسلام در بستر بيماريى كه به درگذشت او انجاميد افتاده بود، بر ايشان وارد شدم، ديدم در برابرش تشتى است و آن حضرت بر اثر زهرى كه معاويه، خدايش لعنت كند، به او خورانده بود، در آن تشت خون استفراغ مى كرد. عرض كردم: مولاى من، چرا خودتان را معالجه نمى كنيد؟ فرمود: اى عبداللّه ! مرگ را با چه علاج كنم؟! گفتم: انا للّه و انّا اليه راجعون. حضرت سپس رو به من كرد و فرمود: به خدا قسم، رسول خدا صلي الله عليه و آله به ما سفارش فرمود كه: اين امر [پيشوايى امّت] را، دوازده امام از نسل على و فاطمه عليهماالسلامبه عهده خواهند گرفت و هيچ يك از ما نيست مگر اين كه يا زهر خورانده مى شود و يا به قتل مى رسد. در اين هنگام من تشت را برداشتم و آن حضرت صلوات اللّه عليه تكيه داد.

صفحه اختصاصي حديث و آيات الإمام الصادق عليه السلام : إنَّ رَسولَ اللّه ِ صلي الله عليه و آله نَظَرَ إلى عَلِيٍّ وَالحَسَنِ وَالحُسَينِ عليهم السلامفَبَكى وقالَ : أنتُمُ المُستَضعَفونَ بَعدي حديث .

امام صادق عليه السلام: رسول خدا صلي الله عليه و آله به على و حسن و حسين عليهم السلامنگاه كرد و سپس گريست و فرمود: پس از من، شما را تضعيف خواهند كرد.

صفحه اختصاصي حديث و آيات عنه عليه السلام : لَمَّا احتُضِرَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله غُشِيَ عَلَيهِ ، فَبَكَت فاطِمَةُ عليهاالسلامفَأَفاقَ وهِيَ تَقولُ: مَن لَنا بَعدَكَ يا رَسولَ اللّه ِ؟! فَقالَ: أنتُمُ المُستَضعَفونَ بَعدي وَاللّه ِ حديث .

امام صادق عليه السلام: رسول خدا صلي الله عليه و آله هنگام احتضار، از هوش رفت و فاطمه عليهاالسلامشروع به گريه كرد. پيامبر به هوش آمد، [شنيد] فاطمه مى گويد: اى رسول خدا، بعد از تو، چه بر سر ما خواهد آمد؟! پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: به خدا قسم كه شما را بعد از من، تضعيف خواهند كرد.

صفحه اختصاصي حديث و آيات رسول اللّه صلي الله عليه و آله ـ لِبَني هاشِمٍ ـ : أنتُمُ المُستَضعَفونَ بَعدي حديث .

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله ـ به بنى هاشم ـ : بعد از من شما به استضعاف كشانده مى شويد.

صفحه اختصاصي حديث و آيات اِبنُ عَبّاسٍ : قالَ عَلِيٌّ عليه السلام لِرَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله : يا رَسولَ اللّه ِ ، إنَّكَ لَتُحِبُّ عَقيلاً ؟ قالَ : إي وَاللّه ِ إنّي لاَُحِبُّهُ حُبَّينِ : حُبًّا لَهُ ، وحُبًّا لِحُبِّ أبي طالِبٍ لَهُ وإنَّ وَلَدَهُ لَمَقتولٌ في مَحَبَّةِ وَلَدِكَ ، فَتَدمَعُ عَلَيهِ عُيونُ المُؤمِنينَ ، وتُصَلّي عَلَيهِ المَلائِكَةُ المُقَرَّبون َ، ثُمَّ بَكى رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله حَتّى جَرَت دُموعُهُ عَلى صَدرِهِ ، ثُمَّ قالَ : إلَى اللّه ِ أشكو ما تَلقى عِترَتي مِن بَعدي حديث .

ابن عباس: على عليه السلام به رسول خدا صلي الله عليه و آله عرض كرد: اى رسول خدا، شما عقيل را دوست داريد؟ پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: آرى به خدا، او را به دو سبب دوست دارم، يكى به خاطر خودش و ديگرى به خاطر آن كه ابوطالب او را دوست مى داشت. همانا فرزند او، در راه محبّت و دوستى فرزند تو كشته خواهد شد و ديدگان مؤمنان، برايش خواهند گريست و فرشتگان مقرّب، بر او درود مى فرستند. رسول خدا صلي الله عليه و آله سپس چندان گريه كرد كه اشكهايش بر سينه اش جارى گشت، آن گاه فرمود: به خدا شِكوه مى كنم از ستمهايى كه پس از من به عترتم مى رسد.

صفحه اختصاصي حديث و آيات أنَسُ بنُ مالِكٍ : دَخَلتُ مَعَ النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله عَلى عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام يَعودُهُ وهُوَ مَريضٌ وعِندَهُ أبو بَكرٍ وعُمَرُ ، فَتَحَوَّلا حَتّى جَلَسَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله فَقالَ أحَدُهُما لِصاحِبِهِ : ما أراهُ إلاّ هالِكًا حديث ، فَقالَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله : إنَّهُ لَن يَموتَ إلاّ مَقتولاً ، ولَن يَموتَ حَتّى يُملَأَ غَيظًا حديث .

انس بن مالك: با پيامبر صلي الله عليه و آله به عيادت على بن ابى طالب كه بيمار بود رفتيم. ابوبكر و عمر نيز نزد على عليه السلام بودند. آن دو كنار رفتند تا رسول خدا صلي الله عليه و آله نشست. يكى از آنها به ديگرى گفت: حتماً مى ميرد. رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: او جز با كشته شدن، از دنيا نخواهد رفت؛ او زمانى خواهد مرد كه از غيظ و خشم لبريز شده باشد.

صفحه اختصاصي حديث و آيات جابِرٌ : قالَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله لِعَلِيٍّ عليه السلام : إنَّكَ امرُؤٌ مُستَخلَفٌ ، وإنَّكَ مَقتولٌ ، وهذِهِ مَخضوبَةٌ مِن هذِهِ ـ لِحَيتُهُ مِن رَأسِهِ ـ حديث .

جابر: رسول خدا صلي الله عليه و آله به على عليه السلام فرمود: تو كسى هستى كه خلافتت را مى گيرند، كشته مى شوى و اين ـ محاسنت ـ از اين ـ خون سرت ـ رنگين خواهد شد.

صفحه اختصاصي حديث و آيات عائِشَةُ : رَأَيتُ النَّبِيَّ صلي الله عليه و آله التَزَمَ عَلِيًّا وقَبَّلَهُ ويَقولُ : بِأَبِي الوَحيدُ الشَّهيدُ ، بِأَبِيَ الوَحيدُ الشَّهيدُ حديث .

عايشه: پيامبر صلي الله عليه و آله را ديدم كه على را در آغوش كشيد و بوسيد و مى فرمود: پدرم فداى تو شهيد تنها، پدرم فداى تو شهيد تنها .

صفحه اختصاصي حديث و آيات الإمام عليّ عليه السلام : بَينَما رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله آخِذٌ بِيَدي ، ونَحنُ نَمشي في بَعضِ سِكَكِ المَدينَةِ ، إذ أتَينا عَلى حَديقَةٍ ، فَقُلتُ : يا رَسولَ اللّه ِ ، ما أحسَنَها مِن حَديقَةٍ ! قالَ : لَكَ فِي الجَنَّةِ أحسَنُ مِنها . ثُمَّ مَرَرنا بِاُخرى فَقُلتُ : يا رَسولَ اللّه ِ ، ما أحسَنَها مِن حَديقَةٍ ! قالَ : لَكَ فِي الجَنَّةِ أحسَنُ مِنها . حَتّى مَرَرنا بِسَبعِ حَدائِقَ ، كُلّ ذلِكَ أقولُ : ما أحسَنَها ! ويَقولُ : لَكَ فِي الجَنَّةِ أحسَنُ مِنها .
فَلَمّا خَلا لَهُ الطَّريقُ اعتَنَقَني ، ثُمَّ أجهَشَ باكِيًا . [قالَ : قُلتُ : يا رَسولَ اللّه ِ ، ما يُبكيكَ ؟ قالَ : ضَغائِنُ في صُدورِ أقوامٍ لا يُبدونَها لَكَ إلاّ مِن بَعدي] . قالَ : قُلتُ : يارَسولَ اللّه ِ في سَلامةٍ مِن ديني ؟ قالَ : في سَلامةٍ مِن دينِكَ حديث .

امام على عليه السلام: رسول خدا صلي الله عليه و آله دستم را گرفته بود و با هم در يكى از كوچه هاى مدينه راه مى رفتيم، تا اين كه به باغى رسيديم. من گفتم: اى رسول خدا، چه باغ زيبايى! فرمود: از اين زيباتر در بهشت براى توست. سپس از باغ ديگرى گذشتيم و من دوباره عرض كردم: اى رسول خدا، عجب باغ زيبايى! فرمود: از اين زيباتر در بهشت براى توست. ما از هفت باغ گذشتيم و هر بار من مى گفتم: عجب باغ زيبايى! و پيامبر مى فرمود: از اين زيباتر در بهشت براى توست.
چون رسول خدا به جاى خلوتى رسيد، مرا در آغوش گرفت و ناگهان گريست. [من عرض كردم: اى رسول خدا، چرا گريه مى كنيد؟ فرمود: به خاطر كينه هاى نهفته در دلهاى گروهى از مردم كه پس از من، آنها را نسبت به تو آشكار خواهند كرد]. عرض كردم: اى رسول خدا، آيا دينم سالم خواهد ماند؟ فرمود: دينت سالم خواهد ماند.

صفحه اختصاصي حديث و آيات رسول اللّه صلي الله عليه و آله : يُقتَلُ ابنِيَ الحَسَنُ عليه السلامبِالسَّم حديث .

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : فرزندم حسن عليه السلام، با زهر كشته خواهد شد.

صفحه اختصاصي حديث و آيات اُمُّ سَلَمَةَ : إنَّ رَسولَ اللّه ِ صلي الله عليه و آله اضطَجَعَ ذاتَ لَيلَةٍ لِلنَّومِ فَاستَيقَظَ وهُوَ حائِرٌ حديث ، ثُمَّ اضطَجَعَ فَرَقَدَ، ثُمَّ استَيقَظَ وهُوَ حائِرٌ دونَ ما رَأَيتُ بِهِ المَرَّةَ الاُولى، ثُمَّ اضطَجَعَ فَاستَيقَظَ وفي يَدِهِ تُربَةٌ حَمراءُ يُقَبِّلُها ، فَقُلتُ : ما هذِهِ التُّربَةُ يا رَسولَ اللّه ِ ؟ قالَ : أخبَرَني جَبرَئيلُ عَلَيهِ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ أنَّ هذا يُقتَلُ بِأَرضِ العِراقِ ـ [يَعنِي] الحُسَينَ ـ فَقُلتُ لِجَبرَئيلَ : أرِني تُربَةَ الأَرضِ الَّتي يُقتَلُ بِها ، فَهذِهِ تُربَتُها حديث .

امّ سلمه: شبى رسول خدا صلي الله عليه و آله براى خواب به بستر رفت ولى حيرت زده بيدار شد. بار ديگر به بستر رفت و خوابيد و باز بيدار شد، اما اين بار از دفعه قبل كه ديده بودم، كمتر متحير بود. سپس به بستر رفت و بعد از مدتى مجدداً بيدار شد، در حالى كه مشتى خاك سرخ رنگ در دست داشت و آن را مى بوسيد. من عرض كردم: اين خاك چيست اى رسول خدا؟ فرمود: جبرئيل عليه الصلاة و السلام به من خبر داد كه اين ـ يعنى حسين ـ در خاك عراق كشته خواهد شد. من به جبرئيل گفتم: خاك آن سرزمينى را كه او در آن كُشته خواهد شد، به من نشان بده و اين خاك آن جاست.

صفحه اختصاصي حديث و آيات سُحَيمٌ عَن أنَسِ بنِ الحارِثِ : سَمِعتُ رَسولَ اللّه ِ صلي الله عليه و آله يَقولُ : إنَّ ابني هذا يُقتَلُ بِأَرضِ العِراقِ ، فَمَن أدرَكَهُ مِنكُم فَليَنصُرهُ . قالَ : فَقُتِلَ أنَسٌ مَعَ الحُسَينِ عليه السلام حديث .

سحيم از انس بن حارث: شنيدم كه رسول خدا صلي الله عليه و آله مى فرمود: اين فرزندم، در خاك عراق كشته خواهد شد. پس هريك از شما او را درك كرد، ياريش رساند.
سحيم مى گويد: انس به همراه حسين عليه السلام كشته شد.

صفحه اختصاصي حديث و آيات أنَسُ بنُ مالِكٍ : إنَّ مَلَكَ المَطَرِ استَأذَنَ رَبَّهُ أن يَأتِيَ النَّبِيَّ صلي الله عليه و آله فَأَذِنَ لَهُ ، فَقالَ لاُِمِّ سَلَمَةَ : اِملِكي عَلَينَا البابَ لا يَدخُل عَلَينا أحَدٌ . قالَ : وجاءَ الحُسَينُ لِيَدخُلَ فَمَنَعَتهُ ، فَوَثَبَ فَدَخَلَ ، فَجَعَلَ يَقعُدُ عَلى ظَهرِ النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله وعَلى مَنكِبِهِ وعَلى عاتِقِهِ ، فَقالَ المَلَكُ لِلنَّبِيِّ صلي الله عليه و آله : أتُحِبُّهُ ؟ قالَ : نَعَم ، قالَ : أما إنَّ اُمَّتَكَ سَتَقتُلُهُ ، وإن شِئتَ أرَيتُكَ المَكانَ الَّذي يُقتَلُ فيهِ ، فَضَرَبَ بِيَدِهِ فَجاءَ بِطينَةٍ حَمراءَ ، فَأَخَذَتها اُمُّ سَلَمَةَ فَصَرَّتها فِي خِمارِها . قالَ ثابِتٌ ـ مِن رُواةِ الحَديثِ ـ : بَلَغَنا أنَّها كَربَلاءُ حديث .

انس بن مالك: فرشته باران از پروردگارش اجازه خواست كه نزد پيامبر صلي الله عليه و آله رود و خدا به او اجازه داد. پيامبر به امّ سلمه فرمود: بيرون مواظب در باش كه كسى بر ما وارد نشود. انس مى گويد: حسين آمد و خواست وارد اتاق شود اما ام سلمه مانع او شد. حسين، جستى زد و داخل شد و شروع كرد به سوار شدن بر پشت پيامبر و بر روى شانه و گردن آن حضرت. آن فرشته به پيامبر صلي الله عليه و آله گفت: او را دوست دارى؟ فرمود: آرى. فرشته گفت: بدان كه امّت تو او را خواهند كشت و اگر بخواهى مكانى را كه در آن كشته مى شود به تو نشان مى دهم. سپس دستش را زد و مقدارى گل سرخ رنگ آورد. ام سلمه آن را گرفت و در گوشه چارقد خود بست. ثابت ـ يكى از راويان حديث ـ مى گويد: اطلاع يافتيم كه آن سرزمين، كربلاست.

صفحه اختصاصي حديث و آيات اُمُّ سَلَمَةَ : كانَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله جالِسًا ذاتَ يَومٍ في بَيتي فَقالَ : لا يَدخُل عَلَيَّ أحَدٌ ، فَانتَظَرتُ فَدَخَلَ الحُسَينُ عليه السلام ، فَسَمِعتُ نَشيجَ رَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله يَبكي ، فَاطَّلَعتُ فَإِذا حُسَينٌ في حِجرِهِ وَالنَّبِيُّ صلي الله عليه و آله يَمسَحُ جَبينَهُ وهُوَ يَبكي ، فَقُلتُ : وَاللّه ِ ، ما عَلِمتُ حينَ دَخَلَ ، فَقالَ : إنَّ جَبرَئيلَ عليه السلامكانَ مَعَنا فِي البَيتِ فَقالَ : تُحِبُّهُ ؟ قُلتُ : أمّا مِنَ الدُّنيا فَنَعم ، قالَ : إنَّ اُمَّتَكَ سَتَقتُلُ هذا بِأَرضٍ يُقالُ لَها كَربَلاءُ ، فَتَناولَ جَبرَئيلُ عليه السلاممِن تُربَتِها ، فَأَراهَا النَّبِيَّ صلي الله عليه و آله . فَلَمّا اُحيطَ بِحُسَينٍ حينَ قُتِلَ ، قالَ : مَا اسمُ هذِهِ الأَرضِ ؟ قالوا : كَربَلاءَ، قالَ : صَدَقَ اللّه ُ ورَسولُهُ أرضُ كَربٍ وبَلاءٍ حديث .

امّ سلمه: روزى رسول خدا صلي الله عليه و آله در اتاق من نشسته بود و فرمود: كسى بر من وارد نشود. من [بيرون اتاق] منتظر ماندم. در اين هنگام حسين عليه السلاموارد اتاق شد. صداى هق هق رسول خدا صلي الله عليه و آله را شنيدم كه مى گريست. به داخل اتاق نگاهى افكندم ديدم حسين در بغل پيامبر صلي الله عليه و آله است و آن حضرت به پيشانى او دست مى كشد و مى گريد. عرض كردم: به خدا، متوجه نشدم كه او وارد شد. پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: جبرئيل در اتاق با ما بود و گفت: او را دوست دارى؟ گفتم: از دنيا آرى [همينها را دوست دارم] جبرئيل گفت: بدان كه امّت تو، اين را در سرزمينى به نام كربلا خواهند كشت. جبرئيل، از خاك آن جا مقدارى برداشت و به پيامبر صلي الله عليه و آله نشان داد.
زمانى كه حسين را محاصره كردند تا او را به قتل رسانند فرمود: نام اين سرزمين چيست؟ عرض كردند: كربلا. فرمود: خدا و رسول او راست فرمود اين جا سرزمين كرب [اندوه] و بلاست.

صفحه اختصاصي حديث و آيات عَبدُ اللّه ِ بنُ نُجَيٍّ عَن أبيهِ : إنَّهُ سارَ مَعَ عَلِيٍّ عليه السلام ، وكانَ صاحِبَ مَطهَرَتِهِ ، فَلَمّا حاذى نَينَوى وهُوَ مُنطَلِقٌ إلى صِفّينَ فَنادى عَلِيٌّ عليه السلام : اِصبِر أبا عَبدِ اللّه ِ ، اِصبِر أبا عَبدِ اللّه ِ بِشَطِّ الفُراتِ . قُلتُ : وماذا ؟ قالَ : دَخَلتُ عَلَى النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله ذاتَ يَومٍ وعَيناهُ تَفيضانِ ، قُلتُ : يا نَبِيَّ اللّه ِ ، أغضَبَكَ أحَدٌ ! ما شَأنُ عَينَيكَ تَفيضانِ ؟ قالَ : بَل قامَ مِن عِندي جَبرَئيلُ قَبلُ فَحَدَّثَني أنَّ الحُسَينَ يُقتَلُ بِشَطِّ الفُراتِ . قالَ : فَقالَ : هَل لَكَ إلى أن اُشِمَّكَ مِن تُربَتِهِ ؟ قالَ : قُلتُ : نَعَم ، فَمَدَّ يَدَهُ فَقَبَضَ قَبضَةً مِن تُرابٍ فَأَعطانيها ، فَلَم أملِك عَينَيَّ أن فاضَتا حديث .

عبداللّه بن نُجىّ از قول پدرش نقل مى كند كه زمانى كه على عليه السلامبه صفين مى رفت، وى ابريق دار آن حضرت بود و همراه ايشان حركت مى كرد. چون برابر نينوا رسيد صدا زد: صبر كن اباعبداللّه ، در كنار شط فرات صبر كن، اباعبداللّه . عرض كردم: چه شده است؟ فرمود: روزى خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله رسيدم، ديدم چشمانش گريان است. عرض كردم: اى پيامبر خدا، كسى شما را ناراحت كرده است؟ چرا ديدگانتان گريان است؟ فرمود: نه. اندكى پيش جبرئيل از پيش من رفت. او به من گفت كه حسين در نزديك شط فرات به قتل خواهد رسيد. جبرئيل به من گفت: آيا مى خواهى از شميم تربتش به تو ببويانم؟ گفتم: آرى. پس جبرئيل دستش را دراز كرد و مشتى خاك برداشت و آن را به من داد و لذا بى اختيار گريه ام گرفت.

صفحه اختصاصي حديث و آيات مُحَمَّدُ بنُ عَمرِو بنِ حَسَنٍ : كُنّا مَعَ الحُسَينُ عليه السلام بِنَهرِ كَربَلاءَ ، فَنَظَرَ إلى شِمرِ بنِ ذِي الجَوشَنِ فَقالَ : صَدَقَ اللّه ُ ورَسولُهُ ، قالَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله : كَأَنّي أنظُرُ إلى كَلبٍ أبقَعَ يَلَغُ في دِماءِ أهلِ بَيتي ، وكانَ شِمرٌ أبرَصَ حديث .

محمّدبن عمروبن حسن: ما در كنار نهر كربلا به همراه حسين عليه السلامبوديم. حضرت به شمر بن ذى الجوشن نگاهى كرد و فرمود: خدا و رسول او راست فرمود. رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: گويى سگِ پيسه اى را مى بينم كه در خون اهل بيت من دهان مى زند. شمر پيس بود.

صفحه اختصاصي حديث و آيات الإمام عليّ عليه السلام : زارَنا رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله فَعَمِلنا لَهُ حَريرَةً ، وأهدَت لَنا اُمُّ أيمَنَ قَعبًا مِن لَبَنٍ وزُبدًا وصَحفَةً مِن تَمرٍ ، فَأَكَلَ النَّبِيُّ وأكَلنا مَعَهُ ، ثُمَّ وَضَّأتُ رَسولَ اللّه ِ ، فَقامَ وَاستَقبَلَ القِبلَةَ فَدَعَا اللّه َ ما شاءَ . ثُمَّ أكَبَّ عَلَى الأَرضِ بِدُموعٍ غَزيرَةٍ مِثلِ المَطَرِ ، فَهِبنا رَسولَ اللّه ِ أن نَسأَلَهُ ، فَوَثَبَ الحُسَينُ فَقالَ : يا أبَتي ، رَأَيتُكَ تَصنَعُ ما لَم أرَكَ تَصنَعُ مِثلَهُ ! فَقالَ : يا بُنَيَّ ، إنّي سُرِرتُ بِكُمُ اليَومَ سُرورًا لَم اُسَرَّ بِكُم مِثلَهُ ، وإنَّ حَبيبي جَبرَئيلَ عليه السلام أتاني فَأَخبَرَني أنَّكُم قَتلى ، وأنَّ مَصارِعَكُم شَتّى ، فَدَعَوتُ اللّه َ لَكُم وأحزَنَني ذلِكَ . فَقالَ الحُسَينُ : يا رَسولَ اللّه ِ ، فَمَن يَزورُنا عَلى تَشَتُّتِنا ، ويَتَعاهَدُ قُبورَنا ؟ قالَ : طائِفَةٌ مِن اُمَّتي يُريدونَ بِرّي وصِلَتي ، فَإِذا كانَ يَومُ القِيامَةِ شَهِدتُها بِالمَوقِفِ ، وأخَذتُ بِأَعضادِها فَأَنجَيتُها وَاللّه ِ مِن أهوالِهِ وشَدائِدِهِ حديث .

امام على عليه السلام: رسول خدا صلي الله عليه و آله به ديدن ما آمد. براى آن حضرت حريره اى تهيه كرديم و امّ ايمن قدحى شير و كره و طبقى خرما آورد. پيامبر شروع به خوردن كرد و ما نيز با آن حضرت خورديم. سپس رسول خدا را وضو دادم و آن حضرت برخاست و رو به قبله ايستاد و مقدارى دعا كرد. سپس چشمانش را به زمين دوخت و مانند باران اشكّ ريخت. ما جرأت نكرديم علت را از رسول خدا صلي الله عليه و آله جويا شويم. حسين از جا پريد و عرض كرد: پدرجان، عملى از شما ديدم كه قبلاً نديده بودم چنان كارى انجام دهيد! پيامبر فرمود: فرزند عزيزم، من امروز از ملاقات شما چنان شاد و خوشحال شدم كه سابقه نداشته است و دوستم جبرئيل نزد من آمد و به من خبر داد كه شماها كشته خواهيد شد و هر كدامتان در جايى دفن خواهيد شد. لذا من براى شما دعا كردم و اين خبر باعث غم و اندوه من گشت. حسين عرض كرد: اى رسول خدا، با اين پراكندگى، چه كسى به زيارت ما خواهد آمد و چه كسى از قبرهاى ما مواظبت خواهد نمود؟ پيامبر فرمود: گروهى از امّتم كه خواهان نيكى و ارتباط با من هستند. پس، چون روز قيامت شود، من اين عده را در موقف مى بينم و بازوانشان را مى گيرم و به خدا قسم، آنان را از هول و هراسها و سختيهاى موقف نجات مى دهم.