كم مقدارتر از بال پشه

صفحه اختصاصي حديث و آيات رسول اللّه صلي الله عليه و آله : لَو كانَتِ الدُّنيا تَعدِلُ عِندَ اللّه ِ مِثلَ جَناحِ بَعوضَةٍ ، ما أعطى كافِرا ولا مُنافِقا مِنها شَيئا . حديث

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : اگر دنيا در نزد خداوند به اندازه بال پشه اى مى ارزيد، چيزى از آن را به كافر و منافق نمى داد.

صفحه اختصاصي حديث و آيات عنه صلي الله عليه و آله : إنَّ الدُّنيا لَو عَدَلَت عِندَ اللّه ِ ـ تَبارَكَ وتَعالى ـ جَناحَ بَعوضَةٍ ، لَما سَقَى الكافِرَ مِنها شَربَةً مِن ماءٍ . حديث

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : دنيا اگر در نزد خداوند ـ تبارك و تعالى ـ با بال پشه اى برابرى مى كرد ، [حتّى [جرعه آبى از آن را به كافر نمى نوشاند.

صفحه اختصاصي حديث و آيات عنه صلي الله عليه و آله : إنَّ نَعيمَ الدُّنيا أقَلُّ وأصغَرُ عِندَ اللّه ِ مِن خُرءِ بُعَيضَةٍ ، ولَو عَدَلَت عِندَ اللّه ِ جَناحَ ذُبابٍ لَم يَكُن لِمُسلِمٍ بِها لَحاقٌ ، ولا لِكافِرٍ خَلاقٌ حديث . حديث

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : ناز و نعمت دنيا در نزد خداوند ، كمتر و كوچك تر از فضله يك پشه ريز است. اگر دنيا در نظر خداوند به اندازه بال مگسى ارزش داشت، نه مسلمانى به آن مى رسيد و نه كافرى از آن بهره اى مى يافت.

صفحه اختصاصي حديث و آيات حِلية الأَولياء عن زيدِ بن ثابِت : نامَ رَسولُ اللّه صلي الله عليه و آله عَلى حَصيرٍ فَأَثَّرَ في جَنبِهِ ، فَقالَت لَهُ عائِشَةُ : يا رَسولَ اللّه هذا كِسرى وقَيصَر في مُلكٍ عَظيمٍ ، وأنتَ رَسولُ اللّه ِ لا شَيءَ لَكَ ؛ تَنامُ عَلَى الحَصيرِ وتَلبَسُ الثَّوبَ الرَّديءَ!
فَقالَ لَها رَسولُ اللّه صلي الله عليه و آله : يا عائِشَةُ ، لَو شِئتُ أن تَسيرَ مَعِيَ الجِبالُ ذَهَبا لَسارَت ، ولَقَد أتاني جِبريل بِمَفاتيحِ خَزائِنِ الدُّنيا فَلَم اُرِدها . اِرفَعِي الحَصيرَ !
فَرَفَعَتهُ ، فَإِذا تَحتَ كُلِّ زاوِيَةٍ مِنها قَضيبٌ مِن ذَهَبٍ ما يَحمِلُهُ الرَّجُلُ ، فَقالَ : اُنظُري إلَيها يا عائِشَة ، إنَّ الدُّنيا لا تَعدِلُ عِندَ اللّه ِ مِنَ الخَيرِ قَدرَ جَناحِ بَعوضَةٍ . ثُمَّ غارَتِ القُضبانُ . حديث

حلية الأولياء ـ به نقل از زيد بن ثابت ـ : پيامبر خدا بر بوريايى خوابيد و بوريا در پهلوى ايشان ، رد انداخت. عايشه گفت: اى پيامبر خدا! كسرا و قيصر ، از سلطنتى بزرگ برخوردارند و شما كه پيامبر خداييد ، هيچ نداريد : بر بوريا مى خوابيد و جامه بى مقدار مى پوشيد!
پيامبر خدا به او فرمود: «اى عايشه! اگر بخواهم كه كوه ها برايم از طلا شوند، چنين مى شوند . جبرئيل ، كليدهاى خزانه هاى دنيا را برايم آورد ؛ ولى من آنها را نخواستم. بوريا را بالا بزن!» .
بوريا را برداشتم . ديدم كه زير هر گوشه اى از آن ، قطعه اى از طلاست كه يك مرد نمى تواند آن را بردارد.
پيامبر فرمود: «اى عايشه ! به اينها بنگر. دنيا در نزد خداوند ، حتّى به اندازه بال پشه اى ارزش ندارد». در اين هنگام ، قطعه ها[ى طلا] در زمين فرو رفتند (ناپديد شدند).