کتابخانه احادیث شیعه

سخنى درباره آثار دوستى براى خدا

در بخش اوّل اين كتاب ، نشان داديم كه اسلام ، دين محبّت و جامعه مطلوب در اسلام ، جامعه اى مبتنى بر محبّت است ، و در بخش دوم ، توضيح داديم كه محبّت خدا ، اصلى ترين پايه سازندگى فردى و اجتماعى و تكامل مادّى و معنوى انسان است .
مهم ترين نكته اى كه از جمع بندى و دقّت در آيات و احاديث بخش سوم مى توان به دست آورد ، اين است كه دوستىِ براى خدا ، تنها راه رسيدن به جامعه آرمانى مبتنى بر محبّت است و جز از اين طريق ، عداوت و فساد و تباهى از زمين ريشه كن نخواهد شد و جامعه بشر ، به زندگى دلخواه نخواهد رسيد .


ريشه عداوت

اگر دشمنى ها و تباهى ها را در سطح جهان با دقّت ريشه يابى كنيم ، به اين نقطه مى رسيم كه اساس همه فتنه ها و فسادها ـ چنان كه قبلاً اشاره شد ـ خودخواهى است . جنگ ها ، خونريزى ها ، جنايت ها ، زشتى ها و پليدى ها و همه رذايل اخلاقى و عملى ، ريشه در خودخواهى انسان دارند حديث و اگر اين اصلى ترين ريشه
فتنه ها علاج شود ، عداوت ، جاى خود را به محبّت مى دهد و جامعه بشر ، طعم شيرين محبّت را خواهد چشيد .


مبدأ محبّت

علاج خودخواهى ، خداخواهى است. حديث انسان ، تا خداخواه نشود ، از خود تهى نمى گردد و تا از خود تهى نگردد ، نمى تواند حقيقتا ديگرى را دوست بدارد . لذا در حديث قدسى آمده است :
يَابنَ آدَمَ! كُلٌّ يُريدُكَ لِأَجلِهِ وَأنَا اُريدُكَ لِأَجلِكَ ؛ حديث
اى فرزند آدم! هر كسى تو را به خاطر [نياز و منفعت ]خود مى خواهد ، در حالى كه من [بى نياز مطلقم و ]تو را به خاطر خودت مى خواهم .
و بر اين اساس ، انسان به هر ميزانى كه از خود تهى باشد و از خدا پُر، مى تواند ديگران را به همان اندازه حقيقتا دوست داشته باشد ، و بدين سان، رازِ تأكيد اسلام بر دوستى به خاطر خدا آشكار مى شود كه تنها كسانى واقعا انسان ها را دوست دارند و هوادار واقعى مردم اند كه محبّت آنها براى خدا باشد .
علّت شكست مكتب هاى اختراعى مانند ماركسيسم در شعار طرفدارى از خلق ، اين است كه طرفدارى واقعى از خلق ، بدون توجّه به خالق ، امكان پذير نيست . كسى كه مردم را براى خدا دوست ندارد و به خاطر خدا هوادار خلق نيست ، نمى تواند منافع شخصى خود را در نظر نگيرد . محبّتى كه بر پايه منافع خود باشد ، در واقع ، محبّت به ديگرى نيست؛ بلكه نوعى خودخواهى در چهره ديگرخواهى و در پوشش محبّت به ديگران است . از اين رو ، وجود و تداوم آن ،
دائرمدار منافع است . دوستدار ، هر وقت كه احساس كند محبوبش نمى تواند نياز و خواسته او را تأمين كند ، محبّتش زايل مى شود و چه بسا دوستى ها كه تبديل به دشمنى مى گردند . بر اين اساس ، متون اصلى اسلام، تأكيد دارند كه تنها دوستى هايى كه بر پايه دين و براى خدا باشند ، تداوم خواهند يافت و دوستى هايى كه بر پايه خودخواهى و منافع شخصى اند ، دير يا زود ، تبديل به دشمنى خواهند شد :
«الْأَخِلاَّءُ يَوْمَـئذِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقِينَ ؛ حديث
دوستان در آن روز ، دشمن يكديگرند ، جز پرهيزگاران» .
بنابراين ، فلسفه دوستى براى خدا اين است كه ساماندهى جامعه مطلوب انسانىِ مبتنى بر محبّت ، راهى جز اين ندارد .


فلسفه دشمنى براى خدا

سؤال مهمى كه اين جا ممكن است به ذهن برسد ، اين است كه اگر اسلامْ هوادار جامعه مبتنى بر محبّت است ، چرا پيروان خود را به دشمنى براى خدا تشويق مى كند و دشمنى براى خدا را مانند دوستى براى او واجب مى داند و آن را «استوارترين دستاويز ايمان» و «برترين عمل» حديث مى خواند ؟ علاوه بر اين ، چه ضرورتى دارد كه انسان ، به جاى دوستى با ديگران ، با آنان دشمنى كند؟ و اساسا دشمنى كردن با ديگران ، چه دردى از دردهاى اجتماع را درمان مى كند؟ و كدام مشكل را حل مى نمايد ؟ و در يك جمله : فلسفه دشمنى براى خدا چيست ؟


معناى دشمنى براى خدا

براى دانستن چرايىِ دشمنى براى خدا ، ابتدا بايد ديد كه معناى آن چيست . اگر دشمنى براى خدا درست تفسير گردد ، فلسفه آن ، نياز به بيان ندارد .
دشمنى براى خدا ، بدين معناست كه دشمنى كننده ، خصومت شخصى با فرد مورد دشمنى نداشته باشد و دشمنى او به دليل منافع شخصى نباشد . دشمنى او با كسى كه او را دشمن مى دارد ، تنها به خاطر خدا باشد ، نه براى خود . بدين سان ، ميان دشمنى براى خدا و دشمنى براى خود ، تفاوت جوهرى وجود دارد .
دشمنى براى خود و براى تأمين منافع فردى و گروهى ، مبدأ همه فسادها و فتنه ها و ويرانى هاست؛ اما دشمنى براى خدا ، مانند دوستى براى خدا ، مبدأ و سرچشمه و زمينه انواع خيرات و بركات و سازندگى هاى فردى و اجتماعى است .
به عبارت ديگر ، دشمنى براى خدا ، دشمنى براى تأمين منافع مردم است؛ چرا كه دشمنى انسان نمى تواند نفعى براى خداوند متعال ، داشته باشد ؛ زيرا او بى نياز مطلق است . تنها انسان و جامعه انسانى از دوستى و يا دشمنى براى خدا سود مى برد .
محبّت كردن به كسانى كه به جامعه انسانى رحم نمى كنند ، بسيار خطرناك است و به فرموده امام على عليه السلام :
رَحمَةُ مَن لا يَرحَمُ تَمنَعُ الرَّحمَةَ ، وَاستِبقاءُ مَن لا يُبقى يُهلِكُ الاُمَّةَ ؛ حديث
مهربانى با كسى كه مهربانى نمى كند ، مانع رحمت [الهى ]است و باقى نهادن آن كه باقى نمى نهد جامعه را نابود مى كند .
مقتضاى محبّت به جامعه انسانى ، دشمنى با چنين عناصر خطرناك و كوتاه كردن دست آنها از تجاوز به حريم انسانيت است .
بر اين اساس ، فلسفه دشمنى كردن براى خدا ، مبارزه با موانع شكوفايى ارزش هاى انسانى و پاكسازى جامعه از عناصر ضد ارزشى است . اهميّت اين مبارزه ، نه تنها كمتر از تلاش براى ساماندهى جامعه مبتنى بر محبّت نيست ، بلكه جزئى از اين تلاش محسوب مى شود .


بُغض، ريشه در حُب دارد!

علاوه بر آنچه در چرايىِ دشمنى براى خدا ذكر شد ، اصولاً بُغض (كين) ، ريشه در حُب (مهر) دارد و مَحبّت (مهرورزىِ) واقعى ، هميشه با مَبغَضَت (كين ورزى) همراه است . انسان به هر چيزى علاقه پيدا كند ، به طور طبيعى از ضدّ آن متنفّر مى گردد . انسان نمى تواند كسى را واقعا دوست داشته باشد و دشمن او را دشمن ندارد . بغض نسبت به دشمنان ، در حقيقت ، يكى از روشن ترين دليل هاى واقعى بودن دوستى در مدعيانِ محبّت است . از اين رو ، در متون اسلامى، دشمنى براى خدا در كنار دوستى براى خدا ، مورد توجّه و تأكيد است .


نمایش منبع
حدیث روز

امام كاظم علیه السلام:

طُوبى لِشيعَتِنَا الْمُتَمَسِّكينَ بِحُبِّنا فى غَيْبَةِ قائِمنا اَلثّابِتينَ عَلى مُوالاتِنا وَ الْبَرآئَةِ مِنْ اَعْدآئِنا اُولئِكَ مِنّا وَ نَحْنُ مِنْهُمْ وَ قَدْ رَضُوا بِنا اَئِمَّةً وَ رَضينا بِهِمْ شيعَةً وَ طُوبى لَهُمْ، هُمْ وَ اللّه‏ِ مَعَنا فى دَرَجَتِنا يَوْمَ الْقِيامِةِ؛

خوش به حال شيعيان ما كه در زمان غيبت قائم ما به دوستى ما چنگ مى ‏زنند و در دوستى ما و برائت از دشمنان ما استوارند آنها از ما و ما از آنها هستيم، آنها به پيشوائى ما راضى شدند و ما هم به شيعه بودن آنها راضى و خشنوديم و خوشا به حال آنها، به خدا قسـم آنها در روز قيامت با ما و مرتبه ما هستند.

بحارالأنوار: ج 51، ص 151

احادیث معصومین

حمایت از پایگاه
آمار پایگاه کتابخانه احادیث شیعه

تــعــداد كــتــابــهــا : 111

تــعــداد احــاديــث : 45456

تــعــداد تــصــاویــر : 685

تــعــداد حــدیــث روز : 3838