کتابخانه احادیث شیعه

آزمايش با افكنده شدن در آتش

صفحه اختصاصي حديث و آيات قرآن:
«قَالُواْ حَرِّقُوهُ وَ انصُرُواْ ءَالِهَتَكُمْ إِن كُنتُمْ فَـعِلِينَ * قُلْنَا يَـنَارُ كُونِى بَرْدًا وَسَلَـمًا عَلَى إِبْرَ هِيمَ » .
حديث
«گفتند : او را بسوزانيد و خدايانتان را يارى كنيد ، اگر مى خواهيد كارى انجام دهيد . گفتيم : اى آتش! سرد و امن باش بر ابراهيم»
. تفسير القمّي : اِستَشارَ نُمرودُ قَومَهُ في إبراهيمَ «قَالُواْ حَرِّقُوهُ وَ انصُرُواْ ءَالِهَتَكُمْ إِن كُنتُمْ فَـعِلِينَ» ، فَقالَ الصّادِقُ عليه السلام : كانَ فِرعونُ إبراهيمَ لِغَيرِ رُشدٍ وأصحابُهُ لِغَيرِ رُشدٍ . . . فَإِنَّهُم قالوا لِنُمرودَ : حَرِّقوهُ وَانصُروا آلِهَتَكُم إن كُنتُم فاعِلينَ وَكانَ موسىع وأصحابُهُ رَشَدَةً ، فَإِنَّهُ لَمَّا استَشارَ أصحابَهُ في موسىع ، قالوا : «أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَأَرْسِلْ فِى الْمَدَآئِنِ حَـشِرِينَ * يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَـحِرٍ عَلِيمٍ» ، فَحَبَسَ إبراهيمَ وجَمَعَ لَهُ الحَطَبَ حَتّى إذا كانَ اليَومُ الَّذي ألقى فيهِ نُمرودُ إبراهيمَ فِي النّارِ ، بَرَزَ نُمرودُ وجُنودُهُ وقَد كانَ بُنِيَ لِنُمرودَ بِناءٌ لِيَنظُرَ مِنهُ إلى إبراهيمَ كَيفَ تَأخُذُهُ النّارُ ، فَجاءَ إبليسُ وَاتَّخَذَ لَهُمُ المَنجَنيقَ ؛ لأَِنَّهُ لَم يَقدِر واحِدٌ أن يَقرُبَ مِن تِلكَ النّارِ عَن غَلوَةِ سَهمٍ وكانَ الطّائِرُ مِن مَسيرَةِ فَرسَخٍ يَرجِعُ عَنها إن يَتَقارَب مِنَ النّارِ ، وكانَ الطّائِرُ إذا مَرَّ فِي الهَواءِ يَحتَرِقُ فَوُضِعَ إبراهيمُ عليه السلام فِي المَنجَنيقِ وجاءَ أبوهُ فَلَطَمَهُ لَطمَةً ، وقالَ لَهُ : ارجِع عَمّا أنتَ عَلَيهِ .
وأنزَلَ الرَّبُ مَلائِكَتَهُ إلَى السَّماءِ الدُّنيا ولَم يَبقَ شَيءٌ إلاّ طَلَبَ إلى رَبِّهِ ، وقالَتِ الأَرضُ : يا رَبِّ لَيسَ عَلى ظَهري أحَدٌ يَعبُدُكَ غَيرُهُ فَيُحَرَّقُ !
وقالَتِ المَلائِكَةكُ : يا رَبِّ خَليلُكَ إبراهيمُ يُحَرَّقُ !
فَقالَ اللّه ُ عز و جل : أما إنَّهُ إن دَعاني كَفَيتُهُ .
وقالَ جَبرَئيلُ : يا رَبِّ ، خَليلُكَ إبراهيمُ لَيسَ فِي الأَرضِ أحَدٌ يَعبُدُكَ غَيرُهُ سَلَّطتَ عَلَيهِ عَدُوَّهُ يُحرِقُهُ بِالنّارِ .
فَقالَ : اسكُت إنَّما يَقولُ هذا عَبدٌ مِثلُكَ يَخافُ الفَوتَ هُوَ عَبدي آخُذُهُ إذا شِئتُ فَإِن دَعاني أجَبتُهُ ، فَدَعا إبراهيمُ عليه السلامرَبَّهُ بِسورَةِ الإِخلاصِ «يا اللّه ُ يا واحِدُ يا أحَدُ يا صَمَدُ ، يا مَن لَم يَلِد ولَم يولَد ولَم يَكُن لَهُ كُفُوا أحَدٌ ، نَجِّني مِنَ النّارِ بِرَحمَتِكَ» .
فَالتَقى مَعَهُ جَبرَئيلُ فِي الهَواءِ وقَد وُضِعَ فِي المَنجَنيقِ ، فَقالَ : يا إبراهيمُ ، هَل لَكَ إلَيَّ مِن حاجَةٍ .
فَقالَ إبراهيمُ : أمّا إلَيكَ فَلا ، وأمّا إلى رَبِّ العالَمينَ فَنَعَم ، فَدَفَعَ إلَيهِ خاتَما عَلَيهِ مَكتوبٌ : «لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّه ِ ألجَأتُ ظَهري إلَى اللّه ِ أسنَدتُ أمري إلَى اللّه ِ وفَوَّضتُ أمري إلَى اللّه ِ» ، فَأَوحَى اللّه ُ إلَى النّارِ كوني بَردا ، فَاضطَرَبَت أسنانُ إبراهيمَ مِن البَردِ حَتّى قالَ : «وَسَلَـمًا عَلَى إِبْرَ هِيمَ» وَانحَطَّ جَبرَئيلُ وجَلَسَ مَعَهُ يُحَدِّثُهُ فِي النّارِ .
ونَظَرَ إلَيهِ نُمرودُ ، فَقالَ : مَنِ اتَّخَذَ إلها فَليَتَّخِذ مِثلَ إلهِ إبراهيمَ . حديث
تفسير القمى: نمرود با مردمانش درباره ابراهيم عليه السلام مشورت كرد . گفتند : «او را بسوزانيد و خدايانتان را يارى كنيد ، اگر مى خواهيد كارى انجام دهيد» . امام صادق عليه السلامفرمود : فرعون [زمان] ابراهيم عليه السلام و مردمان او ، فهميده نبودند؛ چرا كه به نمرود گفتند : «او را بسوزانيد و خدايانتان را يارى كنيد ، اگر مى خواهيد كارى انجام دهيد» ؛ ولى فرعونِ [زمان] موسى عليه السلام و ياران او فهميده بودند ، زيرا وقتى با مردمانش مشورت كرد ، گفتند : به او و برادرش مهلت بده و به شهرها مأمورانى بفرست تا تمام ساحران دانا را نزد تو بياورند .
نمرود ، ابراهيم عليه السلام را زندانى كرد و هيزم ، جمع كرد تا روزى كه قرار بود نمرود ، ابراهيم عليه السلام را به آتش افكند ، فرا رسيد . نمرود و لشكرش بيرون آمدند . براى او مكانى ساخته شده بود تا بنگرد چگونه آتش ، ابراهيم عليه السلام را در خود مى گيرد . شيطان آمد و به آنان ، پيشنهاد منجنيق داد؛ زيرا از شدّت حرارت ، كسى نمى توانست به آتش نزديك شود . و پرندگان از فاصله يك فرسخى به آتش نزديك نمى شدند و اگر پرنده اى از آسمان [محلّ آتش ]مى گذشت ، مى سوخت .
ابراهيم عليه السلام در منجنيق قرار گرفت . پدرش «رَبَّنَا اغْفِرْ لِى وَ لِوَ لِدَىَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ» (ابراهيم : آيه 41) . عمو را از آن جهت پدر مى نامند كه عهده دار برخى كارهاى برادرزاده خود بوده است . اين تعبير در قرآن ، در جاى ديگرى نيز به كار رفته و از اسماعيل عليه السلام عموى يعقوب عليه السلام نيز با تعبير «أب (پدر)» ياد مى كند : «إِلَـهَكَ وَ إِلَـهَ ءَابَآلـءِكَ إِبْرَ هِيمَ وَ إِسْمَـعِيلَ وَ إِسْحَـقَ إِلَـهًا وَ حِدًا»(بقره : آيه 133) (ر . ك : الميزان : ج 7 ص 162 ـ 165) . " href="#" onclick = "return false;">حديث آمد و به او سيلى اى زد و گفت : از عقايدت دست بردار .
و خداوند ، فرشتگانش را به آسمان دنيا فرستاد . موجودى نبود ، مگر آن كه از خداوند ، درخواست داشت . زمين گفت : پروردگارا! بر روى من ، جز ابراهيم ، كسى نيست كه تو را عبادت كند و او سوزانده مى شود .
فرشتگان گفتند : پروردگارا! دوست تو ابراهيم ، سوزانده مى شود .
خداوند عز و جل فرمود : «اگر ابراهيم مرا بخواند ، او را كفايت مى كنم» .
جبرئيل عليه السلام گفت : پروردگارا! در زمين ، جز دوستت ابراهيم ، كسى تو را عبادت نمى كند . دشمنانش بر او مسلّط كردى و او را در آتش مى سوزانند .
خداوند فرمود : «ساكت شو! اين را بنده اى چون تو مى گويد كه از مرگ مى ترسد . او بنده من است و هرگاه بخواهم ، او را نگه مى دارم و اگر ابراهيم مرا بخواند ، پاسخش را مى دهم» .
ابراهيم عليه السلام ، پروردگارش را با [مضامين] سوره توحيد خواند : «اى خدا ، اى يكتا ، اى يگانه ، اى صمد! اى كسى كه نه فرزند دارد و نه زاييده شده است و همتايى [نيز ]ندارد! به رحمت خويش ، مرا از آتش بِرَهان» .
جبرئيل عليه السلام آن گاه كه ابراهيم عليه السلام را با منجنيق پرتاب كرده بودند ، با او در هوا برخورد كرد و گفت : اى ابراهيم! آيا خواسته اى دارى؟
ابراهيم عليه السلام گفت : از تو درخواستى ندارم؛ امّا از پروردگار جهانيان ، چرا .
آن گاه ، جبرئيل عليه السلام به وى انگشترى داد كه بر آن نوشته شده بود : «خدايى جز خداى يگانه نيست . محمّد ، فرستاده خداست . به خداوند پناه بردم و او را تكيه گاه كارهايم قرار دادم و امورم را به او سپردم» .
آن گاه ، خداوند به آتش وحى كرد كه «سرد باش» . دندان هاى ابراهيم عليه السلاماز سرما به هم مى خورد تا اين كه گفت : «و امن باش بر ابراهيم» .
جبرئيل عليه السلام فرود آمد و با او در آتش نشست و سخن گفت و نمرود هم به ابراهيم عليه السلام نگاه مى كرد . آن گاه گفت : هركس براى خود ، خدايى برگزيد ، مانند خداى ابراهيم را برگزيند .
نمایش منبع
پيامبر صلي الله عليه و آله : ابراهيم عليه السلام را در روز آتش به سوى آتش آوردند . وقتى آتش را ديد ، گفت : «خدا براى ما كافى است و او بهترين وكيل است» .
نمایش منبع
پيامبر صلي الله عليه و آله : اين كه مى گوييم ابراهيم ، خليل اللّه است ، خليل يا از «خَلَّه» گرفته شده و يا از «خُلَّه» . اگر ريشه خليل ، خَلَّه باشد ، به معناى نيازمندى و تهى دستى است و ابراهيم عليه السلام نيازمند به درگاه خداوند بود و به سوى او روى كرده بود و از غيرِ خدا ، خوددار و روى گردان و بى نياز بود؛ زيرا وقتى خواستند او را در آتش افكنند و از منجنيق پرتاب شد ، خداوند ، جبرئيل عليه السلام را فرستاد و به وى گفت : «بنده ام را درياب» . جبرئيل عليه السلام نزد ابراهيم عليه السلام آمد و با او در هوا برخورد كرد و گفت : آنچه مى خواهى به من بگو كه خداوند ، مرا براى يارى تو فرستاده است .
ابراهيم عليه السلام گفت : «خدا ، برايم بس است و او بهترين وكيل (كارساز) است . من از غير او چيزى درخواست نمى كنم و مرا نيازى نيست ، جز به درگاه او» . از اين پس ، او را «خليلِ» خويش ناميد؛ يعنى نيازمند و محتاج به خداوند و بُريده از غيرِ خداوند .
نمایش منبع
حدیث روز

امام کاظم علیه السلام:

دَعْـوَةُ الصّـائِـمِ تُسْتَجابُ عِنْدَ اِفْطارِهِ؛

دعـاى شخـص روزه‏ دار هنگام افطار مُستجاب مى‏ شود.

بحار الانوار: ج 93، ص 255، ح 33

چهل حدیث « روزه »

احادیث معصومین

حمایت از پایگاه
آمار پایگاه کتابخانه احادیث شیعه

تــعــداد كــتــابــهــا : 111

تــعــداد احــاديــث : 45456

تــعــداد تــصــاویــر : 685

تــعــداد حــدیــث روز : 3838