- صفحه اصلی
- لیست کتابهای حدیث
- فهرست حکمتنامه جوان
- آزمايش با افكنده شدن در آتش
آزمايش با افكنده شدن در آتش

«قَالُواْ حَرِّقُوهُ وَ انصُرُواْ ءَالِهَتَكُمْ إِن كُنتُمْ فَـعِلِينَ * قُلْنَا يَـنَارُ كُونِى بَرْدًا وَسَلَـمًا عَلَى إِبْرَ هِيمَ » .

وأنزَلَ الرَّبُ مَلائِكَتَهُ إلَى السَّماءِ الدُّنيا ولَم يَبقَ شَيءٌ إلاّ طَلَبَ إلى رَبِّهِ ، وقالَتِ الأَرضُ : يا رَبِّ لَيسَ عَلى ظَهري أحَدٌ يَعبُدُكَ غَيرُهُ فَيُحَرَّقُ !
وقالَتِ المَلائِكَةكُ : يا رَبِّ خَليلُكَ إبراهيمُ يُحَرَّقُ !
فَقالَ اللّه ُ عز و جل : أما إنَّهُ إن دَعاني كَفَيتُهُ .
وقالَ جَبرَئيلُ : يا رَبِّ ، خَليلُكَ إبراهيمُ لَيسَ فِي الأَرضِ أحَدٌ يَعبُدُكَ غَيرُهُ سَلَّطتَ عَلَيهِ عَدُوَّهُ يُحرِقُهُ بِالنّارِ .
فَقالَ : اسكُت إنَّما يَقولُ هذا عَبدٌ مِثلُكَ يَخافُ الفَوتَ هُوَ عَبدي آخُذُهُ إذا شِئتُ فَإِن دَعاني أجَبتُهُ ، فَدَعا إبراهيمُ عليه السلامرَبَّهُ بِسورَةِ الإِخلاصِ «يا اللّه ُ يا واحِدُ يا أحَدُ يا صَمَدُ ، يا مَن لَم يَلِد ولَم يولَد ولَم يَكُن لَهُ كُفُوا أحَدٌ ، نَجِّني مِنَ النّارِ بِرَحمَتِكَ» .
فَالتَقى مَعَهُ جَبرَئيلُ فِي الهَواءِ وقَد وُضِعَ فِي المَنجَنيقِ ، فَقالَ : يا إبراهيمُ ، هَل لَكَ إلَيَّ مِن حاجَةٍ .
فَقالَ إبراهيمُ : أمّا إلَيكَ فَلا ، وأمّا إلى رَبِّ العالَمينَ فَنَعَم ، فَدَفَعَ إلَيهِ خاتَما عَلَيهِ مَكتوبٌ : «لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّه ِ ألجَأتُ ظَهري إلَى اللّه ِ أسنَدتُ أمري إلَى اللّه ِ وفَوَّضتُ أمري إلَى اللّه ِ» ، فَأَوحَى اللّه ُ إلَى النّارِ كوني بَردا ، فَاضطَرَبَت أسنانُ إبراهيمَ مِن البَردِ حَتّى قالَ : «وَسَلَـمًا عَلَى إِبْرَ هِيمَ» وَانحَطَّ جَبرَئيلُ وجَلَسَ مَعَهُ يُحَدِّثُهُ فِي النّارِ .
ونَظَرَ إلَيهِ نُمرودُ ، فَقالَ : مَنِ اتَّخَذَ إلها فَليَتَّخِذ مِثلَ إلهِ إبراهيمَ .

نمرود ، ابراهيم عليه السلام را زندانى كرد و هيزم ، جمع كرد تا روزى كه قرار بود نمرود ، ابراهيم عليه السلام را به آتش افكند ، فرا رسيد . نمرود و لشكرش بيرون آمدند . براى او مكانى ساخته شده بود تا بنگرد چگونه آتش ، ابراهيم عليه السلام را در خود مى گيرد . شيطان آمد و به آنان ، پيشنهاد منجنيق داد؛ زيرا از شدّت حرارت ، كسى نمى توانست به آتش نزديك شود . و پرندگان از فاصله يك فرسخى به آتش نزديك نمى شدند و اگر پرنده اى از آسمان [محلّ آتش ]مى گذشت ، مى سوخت .
ابراهيم عليه السلام در منجنيق قرار گرفت . پدرش «رَبَّنَا اغْفِرْ لِى وَ لِوَ لِدَىَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ» (ابراهيم : آيه 41) . عمو را از آن جهت پدر مى نامند كه عهده دار برخى كارهاى برادرزاده خود بوده است . اين تعبير در قرآن ، در جاى ديگرى نيز به كار رفته و از اسماعيل عليه السلام عموى يعقوب عليه السلام نيز با تعبير «أب (پدر)» ياد مى كند : «إِلَـهَكَ وَ إِلَـهَ ءَابَآلـءِكَ إِبْرَ هِيمَ وَ إِسْمَـعِيلَ وَ إِسْحَـقَ إِلَـهًا وَ حِدًا»(بقره : آيه 133) (ر . ك : الميزان : ج 7 ص 162 ـ 165) . " href="#" onclick = "return false;">

و خداوند ، فرشتگانش را به آسمان دنيا فرستاد . موجودى نبود ، مگر آن كه از خداوند ، درخواست داشت . زمين گفت : پروردگارا! بر روى من ، جز ابراهيم ، كسى نيست كه تو را عبادت كند و او سوزانده مى شود .
فرشتگان گفتند : پروردگارا! دوست تو ابراهيم ، سوزانده مى شود .
خداوند عز و جل فرمود : «اگر ابراهيم مرا بخواند ، او را كفايت مى كنم» .
جبرئيل عليه السلام گفت : پروردگارا! در زمين ، جز دوستت ابراهيم ، كسى تو را عبادت نمى كند . دشمنانش بر او مسلّط كردى و او را در آتش مى سوزانند .
خداوند فرمود : «ساكت شو! اين را بنده اى چون تو مى گويد كه از مرگ مى ترسد . او بنده من است و هرگاه بخواهم ، او را نگه مى دارم و اگر ابراهيم مرا بخواند ، پاسخش را مى دهم» .
ابراهيم عليه السلام ، پروردگارش را با [مضامين] سوره توحيد خواند : «اى خدا ، اى يكتا ، اى يگانه ، اى صمد! اى كسى كه نه فرزند دارد و نه زاييده شده است و همتايى [نيز ]ندارد! به رحمت خويش ، مرا از آتش بِرَهان» .
جبرئيل عليه السلام آن گاه كه ابراهيم عليه السلام را با منجنيق پرتاب كرده بودند ، با او در هوا برخورد كرد و گفت : اى ابراهيم! آيا خواسته اى دارى؟
ابراهيم عليه السلام گفت : از تو درخواستى ندارم؛ امّا از پروردگار جهانيان ، چرا .
آن گاه ، جبرئيل عليه السلام به وى انگشترى داد كه بر آن نوشته شده بود : «خدايى جز خداى يگانه نيست . محمّد ، فرستاده خداست . به خداوند پناه بردم و او را تكيه گاه كارهايم قرار دادم و امورم را به او سپردم» .
آن گاه ، خداوند به آتش وحى كرد كه «سرد باش» . دندان هاى ابراهيم عليه السلاماز سرما به هم مى خورد تا اين كه گفت : «و امن باش بر ابراهيم» .
جبرئيل عليه السلام فرود آمد و با او در آتش نشست و سخن گفت و نمرود هم به ابراهيم عليه السلام نگاه مى كرد . آن گاه گفت : هركس براى خود ، خدايى برگزيد ، مانند خداى ابراهيم را برگزيند .



فَجاءَهُ فَلَقِيَهُ فِي الهَواءِ ، فَقالَ : كَلِّفني ما بَدا لَكَ قَد بَعَثَنِي اللّه ُ لِنُصرَتِكَ .
فَقالَ : بَل حَسبِيَ اللّه ُ ونِعمَ الوَكيلُ ، إنّي لا أسأَلُ غَيرَهُ ولا حاجَةَ لِي إلاّ إلَيهِ ، فَسَمّاهُ خَليلَهُ ، أي فَقيرَهُ ومُحتاجَهُ وَالمُنقَطِعَ إلَيهِ عَمَّن سِواهُ .

ابراهيم عليه السلام گفت : «خدا ، برايم بس است و او بهترين وكيل (كارساز) است . من از غير او چيزى درخواست نمى كنم و مرا نيازى نيست ، جز به درگاه او» . از اين پس ، او را «خليلِ» خويش ناميد؛ يعنى نيازمند و محتاج به خداوند و بُريده از غيرِ خداوند .

امام علی عليه السلام:
ثَلاثُ عَلاماتٍ لِلْمُرائى: يَنْشِطُ اِذا رَأىَ النّاسَ وَ يَكْسِلُ اِذا كانَ وَحْدَهُ وَ يُحِبُّ اَنْ يُحْمَدَ فِى جَميعِ اُمُورِهِ؛
رياكار را سه نشانه است: هرگاه مردم را ببيند، به نشاط مىآيد، هرگاه تنهاست، بىحال و تنبل است، و دوست دارد كه در همه كارهايش، او را ستايش كنند.
اصول كافى: ج 2، ص 295

- رسول خدا صلی الله علیه و آله 11014 حدیث
- فاطمه زهرا سلام الله علیها 90 حدیث
- امیرالمؤمنین علی علیه السلام 17430 حدیث
- امام حسن علیه السلام 332 حدیث
- امام حسین علیه السلام 321 حدیث
- امام سجاد علیه السلام 880 حدیث
- امام باقر علیه السلام 1811 حدیث
- امام صادق علیه السلام 6388 حدیث
- امام کاظم علیه السلام 664 حدیث
- امام رضا علیه السلام 773 حدیث
- امام جواد علیه السلام 166 حدیث
- امام هادی علیه السلام 188 حدیث
- امام حسن عسکری علیه السلام 233 حدیث
- امام مهدی علیه السلام 82 حدیث
- حضرت عیسی علیه السلام 245 حدیث
- حضرت موسی علیه السلام 32 حدیث
- لقمان حکیم علیه السلام 94 حدیث
- خضر نبی علیه السلام 14 حدیث
- قدسی (احادیث قدسی) 43 حدیث
- حضرت آدم علیه السلام 4 حدیث
- حضرت یوسف علیه السلام 3 حدیث
- حضرت ابراهیم علیه السلام 3 حدیث
- حضرت سلیمان علیه السلام 9 حدیث
- حضرت داوود علیه السلام 21 حدیث
- حضرت عزیر علیه السلام 1 حدیث
- حضرت ادریس علیه السلام 3 حدیث
- حضرت یحیی علیه السلام 8 حدیث

تــعــداد كــتــابــهــا : 111
تــعــداد احــاديــث : 45456
تــعــداد تــصــاویــر : 3838
تــعــداد حــدیــث روز : 685