- صفحه اصلی
- لیست کتابهای حدیث
- فهرست میزان الحکمه ج12
- گروه هاى مردم
گروه هاى مردم







و النّاسُ على أربَعَةِ أصنافٍ :
مِنهُم مَن لا يَمنَعُهُ الفَسادُ في الأرضِ إلاّ مَهانَةَ نَفسِهِ و كَلالَةَ حَدِّهِ و نَضيضَ وَفرِهِ
و مِنهُم المُصلِتُ بسَيفِهِ ، المُعلِنُ بشَرِّهِ ، و المُجلِبُ بخَيلِهِ و رَجِلِهِ ، قَد أهلَكَ نَفسَهُ و أوبَقَ دِينَهُ لِحُطامٍ يَنتَهِزُهُ أو مِقنَبٍ .


و مِنهُم مَن يَطلُبُ الدُّنيا بعَمَلِ الآخِرَةِ و لا يَطلُبُ الآخِرَةَ بعَمَلِ الدُّنيا، قَد طامَنَ مِن شَخصِهِ، و قارَبَ مِن خَطوِهِ ، و شَمَّرَ مِن ثَوبِهِ ، و زَخرَفَ مِن نَفسِهِ للأمانَةِ ، و اتَّخَذَ سِرَّ اللّه ِ تعالى ذَريعَةً إلَى المَعصيَةِ
و مِنهُم مَن أقعَدَهُ عَن طَلَبِ المُلكِ ضُؤولَةُ نَفسِهِ ، و انقِطاعُ سَبَبِهِ ، فقَصَرَتهُ الحالُ على حالِهِ ، فتَحَلّى باسمِ القَناعَةِ ، و تَزَيَّنَ بلِباسِ أهلِ الزَّهادَةِ، و لَيسَ مِن ذلكَ في مَراحٍ و لا مَغدى .

و بَقِيَ رِجالٌ غَضَّ أبصارَهُم ذِكرُ المَرجِعِ، و أراقَ دُموعَهُم خَوفُ المَحشَرِ، فهُم بَينَ شَريدٍ ناءٍ، و خائفٍ مَقموعٍ ، و ساكِتٍ مَكعومٍ .




و مردم چهار دسته اند : دسته اوّل كسانى هستند كه آنچه آنان را از تبهكارى و فتنه و فساد در زمين باز مى دارد ضعف درونى آنان و كندى شمشيرشان و كمى مال و ثروتشان است
دسته دوم كسانى هستند كه شمشير از نيام بيرون كشيده و شرّ و بدى خويش را آشكار ساخته و سواره ها و پياده هاى خود را فراخوان كرده اند. خود را براى فتنه و آشوب آماده ساخته و به خاطر به دست آوردن مال و منالى، يا سالارى بر دسته اى و يا نشستن بر كرسى و منبرى، دينشان را زير پا گذاشته اند و چه بد سودايى است كه دنيا را بهاى جان خود بدانى و آن را به جاى آنچه نزد خداوند دارى برگزينى
دسته سوم كسانى هستند كه با كار آخرت دنيا را مى جويند و بر آن نيستند تا با كار دنيا، آخرت را به دست آورند. با فرو انداختن سرهايشان و برداشتن قدم هاى كوچك، خود را فروتن و با وقار نشان مى دهند و با جمع كردن دامن هايشان، خويش را پاك جلوه مى دهند و به امانتدارى و درستكارى تظاهر مى كنند و سرِّ (دين) خدا را وسيله اى براى ارتكاب گناهان قرار مى دهند
دسته چهارم كسانى هستند كه ضعف و زبونى و نداشتن اسباب و امكانات، آنان را از طلب مقام و رياست دور ساخته و از آن رو كه كارى از ايشان برنمى آيد، به حالى كه دارند باقى مانده اند و نام آن را قناعت نهاده و خود را به لباس زهّاد درآورده اند، در حالى كه شب و روز آرام و قرار ندارند و اهل زهد و قناعت نيستند
و [از اين گروهها كه بگذريم] مردانى چند باقى مى مانند كه يادِ بازگشتگاه، ديدگانشان را [از لذّات اين دنيا] فرو بسته و ترسِ صحراى محشر اشك هايشان را روان ساخته است: يكى ، از مردم گريخته، كُنج عزلت گزيده است، و ديگرى ترسان و مقهور گشته، و يكى خاموش و لگام زده است، ديگرى اندوهگين و دردمند است و به خاطر تقيّه (حفظ دين و جان) در گمنامى به سر مى برند و خوارى آنان را فرا گرفته است. چنان است كه [گويى] در دريايى شور و تلخ فرو رفته اند، دهان هايشان بسته و دل هايشان مجروح است، از بس پند و اندرز داده اند خسته و دلگير شده اند، چندان مقهور شده اند كه [در ميان مردم] خوار و بى قرب گشته اند و به قدرى از ايشان كشته شده كه شمارشان كاستى گرفته است. پس، بايد كه دنيا در ديده شما كوچكتر و پست تر از تفاله برگ درخت سَلَم .



فإنّا للّه ِ و إنّا إلَيهِ راجِعونَ ، ظَهَرَ الفَسادُ فَلا مُنكِرٌ مُغيِّرٌ ، و لا زاجِرٌ مُزدَجِرٌ ، أ فبِهذا تُريدونَ أن تُجاوِروا اللّه َ في دارِ قُدسِهِ ، و تَكونوا أعَزَّ أوليائهِ عِندَهُ ؟! هَيهاتَ ! لا يُخدَعُ اللّه ُ عَن جَنَّتِهِ ، و لا تُنالُ مَرضاتُهُ إلاّ بطاعَتِهِ ، لَعَنَ اللّه ُ الآمِرينَ بالمَعروف التّارِكينَ لَهُ ، و النّاهِينَ عَنِ المُنكَرِ العامِلينَ بهِ .

پس، ما همه از آنِ خداييم و همگى به سوى او باز مى گرديم. فساد و تبهكارى آشكار گرديده است؛ اما نه كسى در صدد انكار و تغيير آن بر مى آيد و نه كسى براى جلوگيرى از آن اقدامى مى كند. آيا با اين روش مى خواهيد در سراى پاك خداوند، همجوار او شويد و عزيزترين دوستان او باشيد؟ هيهات! بهشت خدا را با فريب نتوان از او گرفت و جز با اطاعت از خدا به خشنودى او نتوان رسيد. لعنت خدا بر امر كنندگان به معروف كه خود آنها را ترك مى كنند و نهى كنندگان از منكر كه خود آنها را انجام مى دهند .

ثُمّ قالَ : آهِ آهِ ! إنّ هاهُنا عِلما جَمّا لَو أصَبتُ لَهُ حَمَلَةً ـ و أشارَ بِيَدِهِ إلى صَدرِهِ ـ ثُمّ قالَ : اللّهُمّ بَلى، قَد أصَبتُ لَقِنا غَيرَ مَأمونٍ علَيهِ ، يَستَعمِلُ آلَةَ الدِّينِ للدُّنيا ، يَستَظهِرُ بنِعَمِ اللّه ِ على عِبادِهِ و بحُجَجِهِ على كِتابِهِ ، أو مُعانِدٌ لأهلِ الحَقِّ يَنقَدِحُ الشَّكُّ في قَلبِهِ بأوَّلِ عارِضٍ مِن شُبهَةٍ ، لا ذا و لا ذاكَ ، بَل مَنهوما باللَّذّاتِ ، سَلِسَ القِيادِ للشَّهَواتِ ، مُغرىً بجَمعِ الأموالِ و الادِّخارِ ، لَيس مِن الدِّينِ في شَيءٍ ، أقرَبُ شَبَها بالبَهائمِ السّائمَةِ ، كَذلكَ يَموتُ العِلمُ بمَوتِ حامِليهِ
اللّهُمّ بلى ، لَن تَخلوَ الأرضُ مِن قائمٍ للّه ِ بحُجَّةٍ لكَيلا تَبطُلَ حُجَجُ اللّه ِ على عِبادِهِ ، اُولئكَ هُمُ الأقلُّونَ عَدَدا ، الأعظَمونَ عِندَ اللّه ِ قَدرا .

حضرت سپس اشاره به سينه خود كرد و فرمود : افسوس! افسوس! در اينجا دانش فراوانى نهفته است، كاش براى آن فرا گيرندگانى مى يافتم. سپس فرمود : آرى، البته افراد زيرك و تيزهوشى را مى شناسم، اما مورد اطمينان نيستند؛ زيرا برخى از آنان دين را وسيله دنيا مى سازند و با نعمت هاى خدا بر بندگان او و با حجّت هاى حق بر كتاب او برترى مى جويند . برخى ديگر با اهل حقّ و حقيقت عناد مى ورزند و با اوّلين شبهه اى كه برايشان پيش آيد، آتش شك و ترديد در دلشان فروزان مى شود و نه به اين سو مى روند و نه بدان سو، بلكه اسير لذّت هايند و رام و فرمانبردار شهوتها، شيفته گردآورى مال و ثروت اندوزيند، از دين بهره اى ندارند، به حيوانات چرنده بيشتر مى مانند [تا به انسان]، اين چنين است كه با مرگ دانشمندان دانش نيز مى ميرد
آرى، البته زمين از وجود كسانى كه با دليل و برهان [براى خدا به برپا داشتن دين او] به پا مى خيزند تا حجّت هاى خدا بر بندگانش از بين نرود، هرگز خالى نمى ماند. اينان اندك شمارند ولى نزد خداوند ارجمندترينند.

و الأحمَقُ إنِ استُنبِهَ بجَميلٍ غَفَلَ ، و إنِ استُنزِلَ عَن حَسَنٍ تَرَكَ ، و إن حُمِلَ على جَهلٍ جَهِلَ ، و إن حَدَّثَ كَذَبَ . لا يَفقَهُ و إن فُقِّهَ لَم يَفقَهْ
و الفاجِرُ إنِ ائتَمَنتَهُ خانَكَ ، و إن صاحَبتَهُ شانَكَ ، و إن وَثِقتَ بهِ لَم يَنصَحْكَ .

و احمق، كه هرگاه او را به كار نيكى متوجّه كنند، غفلت مى ورزد، هرگاه از او بخواهند از كار خوبى دست بردارد، آن را ترك مى كند و اگر او را به نادانى وا دارند نادان مى شود، اگر نقل قول كند نادرست گويد، خودش نمى فهمد و اگر هم به او بفهمانند درك نمى كند
اما نابكار، اگر به او امانت سپارى، به تو خيانت مى كند، اگر با او همنشينى كنى، مايه ننگ و بدنامى تو شود و اگر به او اعتماد كنى، نسبت به تو خيرخواهى و يكرنگى به خرج نمى دهد.






و في خَبرٍ آخَرَ عَنهُ عليه السلام : النّاسُ أربَعَةٌ : فمِنهُم مَن لَه خَلاقٌ و لَيس لَهُ خُلقٌ ، و مِنهُم مَن لَهُ خُلقٌ و لَيس لَهُ خَلاقٌ ، و مِنهُم مَن لَيس لَهُ خُلقٌ و لا خَلاقٌ فذاكَ شَرُّ النّاسِ ، و مِنهُم لَهُ خُلقٌ و خَلاقٌ فذاكَ أفضَلُ النّاسِ .

در حديثى ديگر از آن حضرت آمده است : مردم چهار گروهند : يكى از خير و صلاح بهره مند است، اما اخلاق ندارد. يكى اخلاق دارد، اما از خير و صلاح بهره اى ندارد. ديگرى نه اخلاق دارد و نه از خير و ديندارى بهره مند است و اين بدترين مردم است و چهارمى هم اخلاق دارد و هم از خير و صلاح بهره مند است؛ اين برترين مردم است.





















و طَبَقةٌ لَم تَأخُذِ الحَقَّ مِن أهلِهِ ، فهُم كَراكِبِ البَحرِ ؛ يَموجُ عِندَ مَوجِهِ و يَسكُنُ عِندَ سُكونِهِ
و طَبَقةٌ استَحوَذَ علَيهِمُ الشَّيطانُ ، شأنُهُمُ الرَّدُّ على أهلِ الحَقِّ و دَفعُ الحَقِّ بالباطِلِ ، حَسَدا مِن عِندِ أنفُسِهِم
فَدَعْ مَن ذَهَبَ يَمينا و شِمالاً ، فإنَّ الرّاعِيَ إذا أرادَ أن يَجمَعَ غَنَمَهُ جَمَعَها بأهوَنِ سَعيٍ ، و إيّاكَ و الإذاعَةَ و طَلَبَ الرِّئاسَةِ ، فإنّهُما يَدعُوانِ إلَى الهَلَكَةِ .

دسته دوم، حقّ را از اهلش فرا نگرفته اند. اينان چون به دريا نشسته اى هستند كه با موج دريا، موج برمى دارند و با آرام گرفتن آن آرام مى گيرند
دسته سوم، شيطان بر آنها استيلا دارد ، كارشان مخالفت با اهل حقّ و دفع حقّ با باطل است و اين كارشان ناشى از حسادت درونى آنها مى باشد
پس، آن را كه به راست و چپ مى رود، به خود وا گذار؛ زيرا كه اگر چوپان بخواهد گوسفندان خود را يك جا فراهم آورد با كمترين تلاشى آنها را گرد مى آورد. و از فاش كردن اسرار و رياست طلبى بپرهيز كه اين هر دو مايه نابوديند.



امام علی عليه السلام:
ثَلاثُ عَلاماتٍ لِلْمُرائى: يَنْشِطُ اِذا رَأىَ النّاسَ وَ يَكْسِلُ اِذا كانَ وَحْدَهُ وَ يُحِبُّ اَنْ يُحْمَدَ فِى جَميعِ اُمُورِهِ؛
رياكار را سه نشانه است: هرگاه مردم را ببيند، به نشاط مىآيد، هرگاه تنهاست، بىحال و تنبل است، و دوست دارد كه در همه كارهايش، او را ستايش كنند.
اصول كافى: ج 2، ص 295

- رسول خدا صلی الله علیه و آله 11014 حدیث
- فاطمه زهرا سلام الله علیها 90 حدیث
- امیرالمؤمنین علی علیه السلام 17430 حدیث
- امام حسن علیه السلام 332 حدیث
- امام حسین علیه السلام 321 حدیث
- امام سجاد علیه السلام 880 حدیث
- امام باقر علیه السلام 1811 حدیث
- امام صادق علیه السلام 6388 حدیث
- امام کاظم علیه السلام 664 حدیث
- امام رضا علیه السلام 773 حدیث
- امام جواد علیه السلام 166 حدیث
- امام هادی علیه السلام 188 حدیث
- امام حسن عسکری علیه السلام 233 حدیث
- امام مهدی علیه السلام 82 حدیث
- حضرت عیسی علیه السلام 245 حدیث
- حضرت موسی علیه السلام 32 حدیث
- لقمان حکیم علیه السلام 94 حدیث
- خضر نبی علیه السلام 14 حدیث
- قدسی (احادیث قدسی) 43 حدیث
- حضرت آدم علیه السلام 4 حدیث
- حضرت یوسف علیه السلام 3 حدیث
- حضرت ابراهیم علیه السلام 3 حدیث
- حضرت سلیمان علیه السلام 9 حدیث
- حضرت داوود علیه السلام 21 حدیث
- حضرت عزیر علیه السلام 1 حدیث
- حضرت ادریس علیه السلام 3 حدیث
- حضرت یحیی علیه السلام 8 حدیث

تــعــداد كــتــابــهــا : 111
تــعــداد احــاديــث : 45456
تــعــداد تــصــاویــر : 3838
تــعــداد حــدیــث روز : 685