- صفحه اصلی
- لیست کتابهای حدیث
- فهرست دنيا و آخرت ج1
- نهى از رُهبانيت و از حرام شمردن آنچه خ...
نهى از رُهبانيت و از حرام شمردن آنچه خدا حلال كرده است




ورَسولُهُ أعلَمُ !
فَقالَ : ظَهَرَت عَلَيهِمُ الجَبابِرَة بَعدَ عيسى عليه السلام يَعمَلونَ بِمَعاصِي اللّه ِ ، فَغَضِبَ أهلُ الإِيمانِ فَقاتَلوهُم، فَهُزِمَ أهلُ الإِيمانِ ثَلاثَ مَرّاتٍ ، فَلَم يَبقَ مِنهُم إلاَّ القَليلُ ، فَقالوا : إن ظَهَرنا لِهؤُلاءِ

ثُمَّ قالَ : يَابنَ اُمِّ عَبد ، أتَدري ما رَهبانِيَّةُ اُمَّتي ؟ قُلتُ : اللّه ُ ورَسولُهُ أعلَمُ ! قالَ : الهِجرَةُ ، وَالجِهادُ ، وَالصَّلاةُ ، وَالصَّومُ ، وَالحَجُّ ، وَالعُمرَةُ .

گفتم: خدا و پيامبرش داناترند .
فرمود: «بعد از عيسى عليه السلام ، شاهان بر بنى اسرائيل چيره شدند و گنهكارى پيشه كردند. مؤمنان ، به خشم آمدند و با آنان به جنگ برخاستند ؛ ولى اهل ايمان ، سه بار شكست خوردند ، به طورى كه تنها شمارى اندك از ايشان ، باقى ماندند. پس گفتند: اگر اينان بر ما چيره آيند ، نابودمان مى كنند و ديگر طرفدارى براى دين ، باقى نمى ماند كه به آن دعوت كند. بياييد در زمين ، پراكنده شويم تا خداوند ، پيامبرى را كه عيسى عليه السلام وعده آمدنش را داده است ، برانگيزد. مقصودشان محمّد صلي الله عليه و آله بود. پس، در غارهاى كوه ها پراكنده شدند و رهبانيت را پديد آوردند. عدّه اى از ايشان به دين خويش ، پايدار ماندند و برخى به كفر گراييدند».
سپس اين آيه را تلاوت كرد: « «و ترك دنيايى كه از پيشِ خود درآوردند ، ما آن را برايشان مقرّر نكرديم ،مگر براى آن كه كسب خشنودى خدا كنند . با اين حال، آن را چنان كه حقّ رعايت آن بود منظور نداشتند» » .
سپس فرمود: «اى پسر مادرْ غلام! آيا مى دانى رهبانيّت امّت من چيست؟» .
گفتم: خدا و پيامبرش داناترند .
فرمود: «هجرت ، جهاد ، نماز ، روزه ، حجّ و عمره».

ثُمَّ قالَ النَّبِي صلي الله عليه و آله : مَن آمَنَ بي وصَدَّقَني وَاتَّبَعَني فَقَد رَعاها حَقَّ رِعايَتِها ، ومَن لَم يُؤمِن بي فَاُولئِكَ هُمُ الهالِكونَ .

فرا خوانند . از اين رو ، به سياحت

اينان ، همانهايند كه خداوند ، درباره آنها فرموده است: «و ترك دنيايى كه از پيشِ خود درآوردند ، ما آن را برايشان مقرر نكرديم» .
پيامبر صلي الله عليه و آله سپس فرمود: «هركس به من ايمان آورد و تصديقم كرد و از من پيروى نمود ، اين رهبانيت را، چنان كه بايد، رعايت كرده است و آنان كه به من ايمان نياوردند، هم ايشان اند هلاك شدگان».















فَدَخَلَتِ امرَأَةُ عُثمان عَلى عائِشَةَ وكانَتِ امرَأَةً جَميلَةً ، فَقالَت عائِشَة :
ما لي أراكِ مُعَطَّلَةً؟ فَقالَت : ولِمَن أتَزَيَّنُ؟ فَوَاللّه ِ ما قارَبَني زَوجي مُنذُ كَذا وكَذا ، فَإِنَّهُ قَد تَرَهَّبَ ولَبِسَ المُسوحَ وزَهِدَ فِي الدُّنيا .
فَلَمّا دَخَلَ رَسولُ اللّه صلي الله عليه و آله أخبَرَتهُ عائِشَة بِذلِكَ ، فَخَرَجَ فَنادَى الصَّلاةَ جامِعَةً ، فَاجتَمَعَ النّاسُ ، فَصَعِدَ المِنبَرَ فَحَمِدَ اللّه َ وأثنى عَلَيهِ ، ثُمَّ قالَ :
ما بالُ أقوامٍ يُحَرِّمونَ عَلى أنفُسِهِمُ الطَّيِّباتِ؟! ألا إنّي أنامُ بِاللَّيلِ ، وأنكِحُ ، واُفطِرُ بِالنَّهارِ ، فَمَن رَغِبَ عَن سُنَّتي فَلَيسَ مِنّي .
فَقاموا هؤُلاءِ فَقالوا : يا رَسولَ اللّه ، فَقَد حَلَفنا عَلى ذلِكَ ! فَأَنزَلَ اللّه ُ تَعالى : «لاَ يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِى أَيْمَـنِكُمْ وَلَـكِن يُؤَاخِذُكُم بِمَا عَقَّدتُّمُ الاْءَيْمَـنَ فَكَفَّـرَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَـكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَـثَةِ أَيَّامٍ ذَ لِكَ كَفَّـرَةُ أَيْمَـنِكُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ»


[روزى] همسر عثمان ـ كه زن زيبايى بود ـ نزد عايشه آمد. عايشه گفت: چرا به خودت نمى رسى؟
گفت: براى چه كسى آرايش كنم؟ به خدا سوگند كه شوهرم از فلان و بهمان وقت با من نزديكى نكرده است ، رهبانيت پيشه كرده و پشمينه پوشيده و زاهد شده است.
چون پيامبر خدا آمد، عايشه ، موضوع را به ايشان گفت. پيامبر صلي الله عليه و آله بيرون آمد و مردم را به مسجد فرا خواند. مردم جمع شدند. ايشان بر منبر رفت و حمد و ثناى الهى به جاى آورد و سپس فرمود: «عدّه اى را چه مى شود كه چيزهاى پاك و روا را بر خود ، حرام مى شمارند؟! بدانيد كه من ، شب مى خوابم و نزديكى مى كنم، و روز ، غذا مى خورم. پس، هر كه از راه و رسم من روى گردانَد ، از من نيست.
آن سه نفر برخاستند و گفتند: اى پيامبر خدا! ما بر اين كار ، سوگند خورده ايم .
در اين هنگام ، خداوند متعال اين آيات را فرو فرستاد: «خدا ، شما را بر سوگندهاى بيهوده تان مؤاخذه نمى كند ؛ بلكه به سوگندهايى كه [از روى اراده] ، مى خوريد [و مى شكنيد] ، شما را مؤاخذه مى كند وكفّاره اش ، خوراك دادن به ده بينوا ـ از غذاهاى متوسّطى است كه به كسان خود مى خورانيد ، يا پوشانيدن آنان ، يا آزاد كردن بنده اى، و كسى كه [هيچ يك از اينها را ] نيابد ، سه روز روزه بدارد. اين است كفّاره سوگندهاى شما ، وقتى كه سوگند مى خوريد» .

فَبَلَغَ ذلِكَ النَّبِي صلي الله عليه و آله فَأَرسَلَ إلَيهِم فَذَكَرَ ذلِكَ لَهُم ، فَقالوا : نَعَم . فَقالَ النَّبِي صلي الله عليه و آله :
لكِنّي أصومُ واُفطِرُ واُصَلّي وأنامُ وأنكِحُ النِّساءَ ، فَمَن أخَذَ بِسُنَّتي فَهُوَ مِنّي ، ومَن لَم يَأخُذ بِسُنَّتي فَلَيسَ مِنّي .

اين خبر به پيامبر صلي الله عليه و آله رسيد . در پىِ ايشان فرستاد و ماجرا را از آنان جويا شد. گفتند: آرى [ ؛ چنين گفته ايم].
پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: «امّا من [به جاى خود] روزه مى گيرم و [به جاى خود [روزه نمى گيرم، هم نماز مى خوانم و هم [شب ها] مى خوابم، و با زنان نيز هم بستر مى شوم. پس هركه به سنّت من عمل كند ، از من است و هركه به سنّت من عمل نكند ، از من نيست».

فَدَخَلَ النَّبِي صلي الله عليه و آله ، فَذَكَرَت عائِشَة ذلِكَ لَهُ ، فَلَقِيَ رَسولُ اللّه صلي الله عليه و آله عُثمان فَقالَ : يا عُثمانُ ، إنَّ الرَّهبانِيَّةَ لَم تُكتَب عَلَينا ، أفَما لَكَ فِيَّ اُسوَةٌ؟ فَوَاللّه ِ إنّي أخشاكُم لِلّهِ وأحفَظُكُم لِحُدودِهِ .

گفت: شوهرم شب ها را به عبادت مى گذراند و روزها را به روزه دارى.
پيامبر صلي الله عليه و آله وارد شد. عايشه ، موضوع را به ايشان گفت: پيامبر خدا ، عثمان را ملاقات كرد و فرمود: «اى عثمان! رهبانيت بر ما مقرّر نشده است. آيا من ، سرمشق تو نيستم؟ به خدا سوگند كه من از همه شما خداترس ترم و بيش از همه شما حدود او را پاس مى دارم.

فَخَرَجَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله مُغضَبا يَحمِلُ نَعلَيهِ ، حَتّى جاءَ إلى عُثمان فَوَجَدَهُ يُصَلّي ، فَانصَرَفَ عُثمانُ حينَ رَأى رَسولَ اللّه صلي الله عليه و آله ، فَقالَ لَهُ : يا عُثمان ، لَم يُرسِلنِي اللّه ُ تَعالى بِالرَّهبانِيَّةِ ، ولكِن بَعَثَني بِالحَنيفِيَّةِ السَّهلَةِ السَّمحَةِ ، أصومُ واُصَلّي وألمِسُ أهلي ، فَمَن أحَبَّ فِطرَتي فَليَستَنَّ بِسُنَّتي ومِن سُنَّتِيَ النِّكاحُ .

پيامبر خدا ، پاى افزار به دست و خشمناك ، بيرون شد تا نزد عثمان آمد . او را مشغول نماز خواندن يافت. عثمان با ديدن پيامبر خدا ، نمازش را سلام داد و به او فرمود: «اى عثمان! خداوند متعال ، مرا با رهبانيت نفرستاده؛ بلكه با آيين مستقيم و ساده و آسانگير ، فرستاده است. من ، هم نماز مى خوانم، هم روزه مى گيرم و هم به همسرم مى رسم. پس، هر كه آيين مرا دوست دارد ، بايد از سنّت من پيروى كند، و از سنّت من است نزديكى كردن».

يا عُثمان ، إنَّ اللّه َ لَم يَبعَثني بِالرَّهبانِيَّةِ ـ مَرَّتينِ أو ثَلاثا ـ وإنَّ خَيرَ الدّينِ عِندَ اللّه ِ الحَنيفِيَّةُ السَّمحَةُ .


قالَ : لا يا رَسولَ اللّه ِ .
قالَ : إنَّ مِن سُنَّتي أن اُصَلِّيَ وأنامَ ، وأصومَ وأطعَمَ ، وأنكِحَ واُطَلِّقَ ، فَمَن رَغِبَ عَن سُنَّتي فَلَيسَ مِنّي . يا عُثمان ، إنّ لاِءَهلِكَ عَلَيكَ حَقّا ، ولِنَفسِكَ عَلَيكَ حَقّا .
قالَ سَعد : فَوَاللّه ِ لَقَد كانَ أجمَعَ رِجالٌ مِنَ المُسلِمين عَلى أنَّ رَسولَ اللّه صلي الله عليه و آله إن هُوَ أقَرَّ عُثمانَ عَلى ما هُوَ عَلَيهِ أن نَختَصِيَ ، فَنَتَبَتَّلَ .

عثمان گفت: نه، اى پيامبر خدا!
فرمود: «از سنّت من است كه نماز بخوانم و بخوابم، و روزه بگيرم و غذا بخورم، و ازدواج كنم و طلاق بدهم. پس، هر كه به سنّت من پشت كند ، از من نيست. اى عثمان! زن تو هم بر تو حقّى دارد و نفس تو را نيز بر تو حقّى است».
سعد گفت: به خدا سوگند، تعدادى از مردان مسلمان هم داستان شده بودند كه چنانچه پيامبر خدا بر كار عثمان صحّه گذاشت، خود را خواجه سازيم و با زن ، هم بستر نشويم.

فَبَلَغَ ذلِكَ النَّبِي صلي الله عليه و آله فَأَتى مَنزِلَ عُثمانَ فَلَم يَجِدهُ ، فَقالَ لاِمرَأَتِهِ : أحَقٌّ ما بَلَغَني؟ فَكَرِهَت أن يُكذَبَ رَسولُ اللّه صلي الله عليه و آله ، وأن تَبتَدي عَلى زَوجِها ، فَقالَت : يا رَسولَ اللّه ِ ، إن كانَ أخبَرَكَ عُثمانُ فَقَد صَدَقَكَ . وَانصَرَفَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله .
وأتى عُثمانُ مَنزِلَهُ ، فَأَخبَرَتهُ زَوجَتُهُ بِذلِكَ ، فَأَتى هُوَ وأصحابُهُ إلَى النَّبِي صلي الله عليه و آله فَقالَ لَهُم : ألَم اُنبَأ أنَّكُمُ اتَّفَقتُم؟ فَقالوا : ما أرَدنا إلاَّ الخَيرَ ، فَقالَ : إنّي لَم اُومَر بِذلِكَ ، ثُمَّ قالَ :
إنَّ لاِءَنفُسِكُم عَلَيكُم حَقّا ؛ فَصوموا وأفطِروا ، وقوموا وناموا ، فَإِنّي أصومُ واُفطِرُ وأقومُ وأنامُ ، وآكُلُ اللَّحمَ وَالدَّسَمَ ، وآتِي النِّساءَ ، فَمَن رَغِبَ عَن سُنَّتي فَلَيسَ مِنّي .
ثُمَّ جَمَعَ النّاسَ وخَطَبَهُم ، وقالَ : ما بالُ قَومٍ حَرَّمُوا النِّساءَ ، وَالطّيبَ ، وَالنَّومَ ، وشَهَواتِ الدُّنيا؟ وأمّا أنَا فَلَستُ آمُرُكُم أن تَكونوا قِسّيسينَ ورُهبانا ، إنَّهُ لَيسَ في ديني تَركُ اللَّحمِ وَالنِّساءِ ، وَاتِّخاذُ الصَّوامِعِ ، إنَّ سِياحَةَ اُمَّتي فِي الصَّومِ ، ورَهبانِيَّتَهَا الجِهادُ .
اعبُدُوا اللّه َ ولا تُشرِكوا بِهِ شَيئا ، وحُجّوا وَاعتَمِروا ، وأقيمُوا الصَّلاةَ ، وآتُواالزَّكاةَ ، وصوموا شَهرَ رَمَضان ، وَاستَقيموا يَستَقِم لَكُم ، فَإِنَّما هَلَكَ مَن قَبلَكُم بِالتَّشديدِ ، شَدَّدوا عَلى أنفُسِهِم فَشَدَّدَ اللّه ُ عَلَيهِم ، فَاُولئِكَ بَقاياهُم فِي الدِّياراتِ وَالصَّوامِعِ .

اين خبر به پيامبر صلي الله عليه و آله رسيد. به خانه عثمان آمد ؛ امّا او را در آن جا نيافت. از همسر او پرسيد: «آيا خبرى كه به من رسيده است ، صحّت دارد؟» .
او كه دوست نداشت به پيامبر خدا دروغ بگويد و از سوى ديگر ، نخواست پرده از كار شوهرش بردارد، گفت: اى پيامبر خدا! اگر عثمان به شما گفته است، درست گفته است.
پيامبر خدا رفت. عثمان به خانه اش آمد. همسرش ماجرا را به او گفت. عثمان و يارانش نزد پيامبر صلي الله عليه و آله آمدند. پيامبر صلي الله عليه و آله به آنان فرمود: «[گمان مى كنيد [خبر ندارم كه بر چه هم داستان شده ايد؟».
گفتند: ما جز نيّت نيك نداشته ايم.
پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: «من ، مأمور به اين كارها نشده ام» .
سپس فرمود: «نفس هاى شما را بر شما حقّى است. پس [به وقتش [روزه بگيريد و [به وقتش] روزه نگيريد، هم نماز شب بخوانيد و هم شب ها بخوابيد؛ زيرا كه من ، هم روزه مى گيرم، هم [به وقتش] روزه نمى گيرم، هم شب ها را عبادت مى كنم و هم مى خوابم ، گوشت و چربى مى خورم و با زنان نزديكى مى كنم. پس، هركه از راه و رسم من روى برتابد ، از من نيست».
آن گاه ، مردم را جمع كرد و برايشان سخن گفت و فرمود: «عدّه اى را چه شده كه زن و بوى خوش و خواب و تمايلات دنيوى را بر خود حرام كرده اند؟! امّا من ، به شما دستور نمى دهم كه كشيشى و راهبى پيشه كنيد. ترك گوشت و زن و صومعه نشينى در دين من نيست. سياحت امّت من ، در روزه است و رهبانيتش در جهاد . خدا را بپرستيد و چيزى را شريك او قرار ندهيد. حج بگزاريد و عمره به جاى بياوريد و نماز بخوانيد و زكات بپردازيد و ماه رمضان را روزه بگيريد و [در دينتان] مستقيم [و معتدل [باشيد تا برايتان مستقيم بماند؛ چه، كسانى كه پيش از شما بودند، در حقيقت، به سبب همين سختگيرى ها نابود شدند ، بر خود سخت گرفتند و در نتيجه ، خدا هم بر آنان سخت گرفت ، و اينها كه در دِيرها و صومعه ها مى بينيد ، بقاياى همين افراد هستند.

لكِنّي أنَا أنامُ واُصَلّي ، وأصومُ واُفطِرُ ، فَمَنِ اقتَدى بي فَهُوَ مِنّي ، ومَن رَغِبَ
عَن سُنَّتي فَلَيسَ مِنّي .

پيامبر خدا فرمود: «امّا من ، مى خوابم و نماز مى خوانم و [گاه] روزه مى گيرم و [گاه] نمى گيرم . پس، هر كه به من اقتدا كند ، از من است و هركه به راه و رسم من پشت كند ، از من نيست».

فَخَرَجَ رَسولُ اللّه صلي الله عليه و آله يَجُرُّ رِداءَهُ حَتّى صَعِدَ المِنبَرَ ، فَحَمِدَ اللّه َ وأثنى عَلَيهِ ، ثُمَّ قالَ : ما بالُ أقوامٍ مِن أصحابي لا يَأكُلونَ اللَّحمَ ولا يَشُمّونَ الطّيبَ ولا يَأتونَ النِّساءَ ! أما إنّي آكُلُ اللَّحمَ وأشُمُّ الطّيبَ وآتِي النِّساءَ ، فَمَن رَغِبَ عَن سُنَّتي فَلَيسَ مِنّي .

ديگرى گفت: شوهرم بوى خوش نمى بويد .
سومى گفت: شوهرم به زنان نزديك نمى شود.
پيامبر خدا ، رداكشان بيرون رفت و بر منبر شد و حمد و ثناى الهى به جاى آورد و سپس فرمود: «عدّه اى از ياران مرا چه شده است كه گوشت نمى خورند و عطر نمى بويند و به زنان نزديك نمى شوند؟! بدانيد كه من، خود، گوشت مى خورم و عطر مى بويم و پيش زنان مى روم. پس، هركه از سنّت من روى گردانَد ، از من نيست».



فَإِن لَم تَفعَلوا لَزِمَتكُم


چنين نكرديد ، كيفر خداى را بر شما لازم مى سازم.



ما كُنتَ تَصنَعُ بِسَعَةِ هذِهِ الدّارِ فِي الدُّنيا ، وأنتَ إلَيها فِي الآخِرَةِ كُنتَ أحوَجَ؟ وبَلى إن شِئتَ بَلَغتَ بِهَا الآخِرَةَ : تُقرِي فيهَا الضَّيفَ ، وتَصِلُ فيهَا الرَّحِمَ ، وتُطلِعُ مِنهَا الحُقوقَ مَطالِعَها ، فَإِذا أنتَ قَد بَلَغتَ بِهَا الآخِرَةَ .
فَقالَ لَهُ العَلاءُ : يا أميرَ المُومِنين ، أشكو إلَيكَ أخي عاصِمَ بنَ زِياد . قالَ : وما لَهُ؟ قالَ: لَبِسَ العَباءَةَ وتَخَلّى عَنِ الدُّنيا . قالَ : عَلَي بِهِ . فَلَمّا جاءَ قالَ:
يا عُدَيَّ نَفسِهِ ، لَقَدِ استَهامَ بِكَ الخَبيثُ!

قالَ : يا أميرَ المُؤمِنين ، هذا أنتَ في خُشونَةِ مَلبَسِكَ وجُشوبَةِ مَأكَلِكَ!
قالَ : وَيحَكَ ، إنّي لَستُ كَأَنتَ ، إنَّ اللّه َ تَعالى فَرَضَ عَلى أئِمَّةِ العَدلِ أن يُقَدِّروا أنفُسَهُم بِضَعَفَةِ النّاسِ ؛ كَيلا يَتَبَيَّغَ


علاء گفت: اى اميرمؤمنان! از برادرم عاصم بن زياد به تو شكايت مى كنم.
فرمود: «چه شده است؟» .
گفت: ردا پوشيده و تارك دنيا شده است.
فرمود: «او را نزد من بياوريد».
چون آمد ، امام عليه السلام حضرت فرمود: «اى دُشمَنك خويش! [شيطان] پليد تو را گم راه ساخته است . به زن و فرزندانت رحم نمى كنى؟! تو مى پندارى كه خداوند ، نعمت هاى پاكش را بر تو حلال كرده است ، امّا دوست ندارد از آنها بهره بگيرى؟! تو نزد خداوند ، خوارتر از اين حرف هايى!» .
گفت: اى امير مؤمنان! تو خود ، جامه اى چنين خشن مى پوشى و خوراكى چنان خشك مى خورى!
فرمود: «حيف از تو! من چون تو نيستم. خداى متعال بر پيشوايان عدالت فرض كرده است كه خويشتن را در سطح مردمان نادار قرار دهند تا نادارى فقير ، او را برنشورانَد» .

امام علی عليه السلام:
ثَلاثُ عَلاماتٍ لِلْمُرائى: يَنْشِطُ اِذا رَأىَ النّاسَ وَ يَكْسِلُ اِذا كانَ وَحْدَهُ وَ يُحِبُّ اَنْ يُحْمَدَ فِى جَميعِ اُمُورِهِ؛
رياكار را سه نشانه است: هرگاه مردم را ببيند، به نشاط مىآيد، هرگاه تنهاست، بىحال و تنبل است، و دوست دارد كه در همه كارهايش، او را ستايش كنند.
اصول كافى: ج 2، ص 295

- رسول خدا صلی الله علیه و آله 11014 حدیث
- فاطمه زهرا سلام الله علیها 90 حدیث
- امیرالمؤمنین علی علیه السلام 17430 حدیث
- امام حسن علیه السلام 332 حدیث
- امام حسین علیه السلام 321 حدیث
- امام سجاد علیه السلام 880 حدیث
- امام باقر علیه السلام 1811 حدیث
- امام صادق علیه السلام 6388 حدیث
- امام کاظم علیه السلام 664 حدیث
- امام رضا علیه السلام 773 حدیث
- امام جواد علیه السلام 166 حدیث
- امام هادی علیه السلام 188 حدیث
- امام حسن عسکری علیه السلام 233 حدیث
- امام مهدی علیه السلام 82 حدیث
- حضرت عیسی علیه السلام 245 حدیث
- حضرت موسی علیه السلام 32 حدیث
- لقمان حکیم علیه السلام 94 حدیث
- خضر نبی علیه السلام 14 حدیث
- قدسی (احادیث قدسی) 43 حدیث
- حضرت آدم علیه السلام 4 حدیث
- حضرت یوسف علیه السلام 3 حدیث
- حضرت ابراهیم علیه السلام 3 حدیث
- حضرت سلیمان علیه السلام 9 حدیث
- حضرت داوود علیه السلام 21 حدیث
- حضرت عزیر علیه السلام 1 حدیث
- حضرت ادریس علیه السلام 3 حدیث
- حضرت یحیی علیه السلام 8 حدیث

تــعــداد كــتــابــهــا : 111
تــعــداد احــاديــث : 45456
تــعــداد تــصــاویــر : 3838
تــعــداد حــدیــث روز : 685