کتابخانه احادیث شیعه

حديث و آيات: فصل سوم : مسؤوليت عالمان

يَزيدُ بنُ عَبدِ اللّه ِ عَمَّن حَدَّثَهُ : كَتَبَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام إلى سَعدِ الخَيرِ : بِسمِ اللّه ِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، أمّا بَعدُ ، فَإِنّي اُوصيكَ بِتَقوَى اللّه ِ فَإِنَّ فيهَا السَّلامَةَ مِنَ التَّلَفِ وَالغَنيمَةَ فِي المُنقَلَبِ ، إنَّ اللّه َ عَزَّوجَلَّ يَقي بِالتَّقوى عَنِ العَبدِ ما عَزُبَ عَنهُ عَقلُهُ حديث ، ويَجلي بِالتَّقوى عَنهُ عَماهُ وجَهلَهُ ، وبِالتَّقوى نَجا نوحٌ ومَن مَعَهُ فِي السَّفينَةِ وصالِحٌ ومَن مَعَهُ مِنَ الصّاعِقَةِ ، وبِالتَّقوى فازَ الصّابِرونَ ونَجَت تِلكَ العُصَبُ حديث مِنَ المَهالِكِ ، ولَهُم إخوانٌ عَلى تِلكَ الطَريقَةِ يَلتَمِسونَ تِلكَ الفَضيلَةَ ، نَبَذوا طُغيانَهُم مِنَ الإِيرادِ بِالشَّهَواتِ لِما بَلَغَهُم فِي
الكِتابِ مِنَ المَثُلاتِ ، حَمِدوا رَبَّهُم عَلى مارَزَقَهُم وهُوَ أهلُ الحَمدِ ، وذَمّوا أنفُسَهُم عَلى مافَرَّطوا وهُم أهلُ الذَّمِّ ، وعَلِموا أنَّ اللّه َ تَبارَكَ وتَعالى الحَليمَ العَليمَ ، إنَّما غَضَبُهُ عَلى مَن لَم يَقبَل مِنهُ رِضاهُ ، وإنَّما يَمنَعُ مَن لَم يَقبَل مِنهُ عَطاهُ ، وإنَّما يُضِلُّ مَن لَم يَقبَل مِنهُ هُداهُ . ثُمَّ أمكَنَ أهلَ السَّيِّئاتِ مِنَ التَّوبَةِ بِتَبديلِ الحَسَناتِ ، دَعا عِبادَهُ فِي الكِتابِ إلى ذلِكَ بِصَوتٍ رَفيعٍ لَم يَنقَطِع ولَم يَمنَع دُعاءَ عِبادِهِ ، فَلَعَنَ اللّه ُ الَّذينَ يَكتُمونَ ما أنزَلَ اللّه ُ ، وكَتَبَ عَلى نَفسِهِ الرَّحمَةَ فَسَبَقَت قَبلَ الغَضَبِ ، فَتَمَّت صِدقًا وعَدلاً . فَلَيسَ يَبتَدِئُ العِبادَ بِالغَضَبِ قَبلَ أن يُغضِبوهُ ، وذلِكَ مِن عِلمِ اليَقينِ وعِلمِ التَّقوى . وكُلُّ اُمَّةٍ قَد رَفَعَ اللّه ُ عَنهُم عِلمَ الكِتابِ حينَ نَبَذوهُ ووَلاّهُم عَدُوَّهُم حينَ تَوَلَّوهُ .
وكانَ مِن نَبذِهِمُ الكِتابَ أن أقاموا حُروفَهُ وحَرَّفوا حُدودَهُ ، فَهُم يَروونَهُ ولا يَرعَونَهُ ، وَالجُهّالُ يُعجِبُهُم حِفظُهُم لِلرِّوايَةِ ، والعُلَماءُ يَحزُنُهُم تَركُهُم لِلرِّعايَةِ .
وكانَ مِن نَبذِهِمُ الكِتابَ أن وَلَّوهُ الَّذينَ لايَعلَمونَ حديث ، فَأَورَدوهُمُ الهَوى ، وأصدَروهُم إلَى الرَّدى ، وغَيَّروا عُرى الدّينِ ، ثُمَّ وَرَّثوهُ فِي السَّفَهِ وَالصِّبا حديث ، فَالاُمَّةُ يَصدُرونَ عَن أمرِ النّاسِ بَعدَ أمرِ اللّه ِ تَبارَكَ وتَعالى وعَلَيهِ يَرِدونَ ، فَبِئسَ لِلظّالِمينَ بَدَلاً وَلايَةُ النّاسِ حديث بَعدَ وَلايَةِ اللّه ِ ، وثَوابُ النّاسِ بَعدَ ثَوابِ اللّه ِ ، ورِضَا النّاسِ بَعدَ رِضَا اللّه ِ ، فَأَصبَحَتِ الاُمَّةُ كَذلِكَ وفيهِمُ المُجتَهِدونَ فِي العِبادَةِ عَلى تِلكَ الضَّلالَةِ ، مُعجَبونَ مَفتونونَ ، فَعِبادَتُهُم فِتنَةٌ لَهُم ولِمَنِ اقتَدى بِهِم .
وقَد كانَ فِي الرُّسُلِ ذِكرى لِلعابِدينَ ، إنَّ نَبِيًّا مِنَ الأَنبِياءِ كانَ يَستَكمِلُ الطّاعَةَ ، ثُمَّ يَعصِي اللّه َ تَبارَكَ وتَعالى فِي البابِ الواحِدِ ، فَخَرَجَ بِهِ مِنَ الجَنَّةِ حديث . و حديث يُنبَذُ بِهِ في بَطنِ الحوتِ ، ثُمَّ لا يُنجيهِ إلاَّ الاِعتِرافُ وَالتَّوبَةُ . فَاعرِف أشباهَ الأَحبارِ وَالرُّهبانِ الَّذينَ ساروا بِكِتمانِ الكِتابِ وتَحريفِهِ ، فَما رَبِحَت تِجارَتُهُم وما كانوا مُهتَدينَ .
ثُمَّ اعرِف أشباهَهُم مِن هذِهِ الاُمَّةِ الَّذينَ أقاموا حُروفَ الكِتابِ وحَرَّفوا حُدودَهُ حديث ، فَهُم مَعَ السّادَةِ وَالكَبَرَةِ (وَالكَثرَةِ ـ خ ل) ، فَإِذا تَفَرَّقَت قادَةُ الأَهواءِ كانوا مَعَ أكثَرِهِم دُنيا ، وذلِكَ مَبلَغُهُم مِنَ العِلم حديث . لايَزالونَ كَذلِكَ في طَبَعٍ وطَمَعٍ ، لايَزالُ يُسمَعُ صَوتُ إبليسَ عَلى ألسِنَتِهِم بِباطِلٍ كَثيرٍ . يَصبِرُ مِنهُمُ العُلَماءُ عَلَى الأَذى وَالتَّعنيفِ ، ويَعيبونَ عَلَى العُلَماءِ بِالتَّكليفِ حديث . وَالعُلَماءُ في أنفُسِهِم خانَةٌ إن كَتَمُوا النَّصيحَةَ ، إن رَأَوا تائِهًا ضالاًّ لايَهدونَهُ أو مَيِّتًا لا يُحيونَهُ ، فَبِئسَ ما يَصنَعونَ ! لِأَنَّ اللّه َ تَبارَكَ وتَعالى أخَذَ عَلَيهِمُ الميثاقَ فِي الكِتابِ أن يَأمُروا بِالمَعروفِ وبِما اُمِروا بِهِ ، وأن يَنهَوا عَمّا نُهوا عَنهُ ، وأن يَتَعاوَنوا عَلَى البِرِّ وَالتَّقوى ولايَتَعاوَنوا عَلَى الإِثمِ وَالعُدوانِ ، فَالعُلَماءُ مِنَ الجُهّالِ في جَهدٍ وجِهادٍ ؛ إن وَعَظَت قالوا : طَغَت ، وإن عَلِموا (عَمِلوا ـ خ ل) الحَقَّ الَّذي تَرَكوا قالوا : خالَفَت ، وإنِ اعتَزَلوهُم قالوا : فارَقَت، وإن قالوا : هاتوا بُرهانَكُم عَلى ما تُحَدِّثونَ قالوا : نافَقَت ، وإن أطاعوهُم قالوا :عَصَتِ اللّه َ عَزَّوجَلَّ ، فَهَلَكَ جُهّالٌ فيما لايَعلَمونَ ، اُمِّيّونَ فيما يَتلونَ، يُصَدِّقونَ بِالكِتابِ عِندَ التَّعريفِ ويُكَذِّبونَ بِهِ عِندَ التَّحريفِ، فَلا يُنكَرونَ . اُولئِكَ أشباهُ الأَحبارِ وَالرُّهبانِ ، قادَةٌ فِي الهَوى ، سادَةٌ فِي الرَّدى .
وآخَرونَ مِنهُم جُلوسٌ بَينَ الضَّلالَةِ وَالهُدى ، لايَعرِفونَ إحدَى الطّائِفَتَينِ مِنَ الاُخرى ، يَقولونَ ما كانَ النّاسُ يَعرِفونَ هذا ولا يَدرونَ ما هُوَ ، وصَدَقوا ، تَرَكَهُم رَسولَ اللّه ِ صلي الله عليه و آله عَلَى البَيضاءِ حديث لَيلُها مِن نَهارِها ، لَم يَظهَر فيهِم بِدعَةٌ ولَم يُبَدَّل فيهِم سُنَّةٌ ، لا خِلافَ عِندَهُم ولاَ اختِلافَ ، فَلَمّا غَشِيَ النّاسَ ظُلمَةُ خَطاياهُم صاروا إمامَينِ : داعٍ إلَى اللّه ِ تَبارَكَ وتَعالى وداعٍ إلَى النّارِ ، فَعِندَ ذلِكَ نَطَقَ الشَّيطانُ ، فَعَلا صَوتُهُ عَلى لِسانِ أولِيائِهِ ، وكَثُرَ خَيلُهُ ورَجِلُهُ حديث ، وشارَكَ فِي المالِ وَالوَلَدِ مَن أشرَكَهُ ، فَعَمِلَ بِالبِدعَةِ وتَرَكَ الِكتابَ وَالسُّنَّةَ . ونَطَقَ أولِياءُ اللّه ِ بِالحُجَّةِ وأخَذوا بِالكِتابِ وَالحِكمَةِ ، فَتَفَرَّقَ مِن ذلِكَ اليَومِ أهلُ الحَقِّ وأهلُ الباطِلِ ، وتَخاذَلَ حديث وتَهادَنَ أهلُ الهُدى ، وتَعاوَنَ أهلُ الضَّلالَةِ ، حَتّى كانَتِ الجَماعَةُ مَعَ فُلانٍ وأشباهِهِ ، فَاعرِف هذَا الصِّنفَ .
وصِنفٌ آخَرُ ، فَأَبصِرهُم رَأيَ العَينِ نُجَباءَ حديث ، وَألزَمهُم حَتّى تَرِدَ أهلَكَ ، فَ «إِنَّ الخاسِرينَ الَّذينَ خَسِروا أنفُسَهُم وأهليهِم يَومَ القِيامَةِ ألا ذلِكَ هُوَ الخُسرانُ المُبينُ حديث » حديث .
يزيدبن عبداللّه از شخصى كه برايش حديث كرد: امام باقر عليه السلام به سعدالخير نوشت: به نام خداوند بخشاينده مهربان ؛ پس آن گاه، من تو را به تقوا داشتن از خدا سفارش مى كنم، زيرا كه تقوا، سبب ايمن ماندن از تباهى و سود بردن در آخرت است. خداوند عز و جل به واسطه تقوا، بنده را از چيزها [خطرات و مهلكه ها ]يى حفظ مى كند كه از دسترس انديشه و خرد او به دورند و به واسطه تقوا، كورى و نادانى او را مى زدايد، به واسطه تقوا بود كه نوح و آنها كه در كشتى با او بودند [از مهلكه طوفان ]رستند و صالح و پيروانش از [بلاى ]صاعقه. به واسطه تقوا بود كه شكيبايان به رستگارى رسيدند و آن جماعت برگزيده و شريف [نوح و صالح و پيروان آنها و شكيبايان امتهاى پيشين] از مهلكه ها نجات يافتند. اينان را [هم اينك] برادرانى است كه همان راه را مى پويند و همان فضيلت را مى جويند، به سبب [شنيدن ]كيفرهايى كه از طريق كتاب خدا [درباره گنهكاران و جنايت كاران و شهوت پرستان ]به آنان ابلاغ شده است، جلوى طغيان شهوات خود را گرفتند و خداوندرا براى آن چه روزيشان فرموده ستودند كه اوست شايسته ستايش وخويشتن را به خاطر كوتاهى كردنهايشان [در طاعت و عبادت] نكوهيدند كه اينان، خود را همواره شايسته نكوهش مى دانند [هرچند در طاعت و عبادت خدا بكوشند، باز هم خود را مقصر مى دانند] و مى دانستند كه خداوند تبارك و تعالى بردبار و داناست؛ در حقيقت بر كسى خشم مى گيرد كه خشنودى او را پذيرا نگشته باشد و [رحمت و نعمت خود را] از كسى دريغ مى دارد كه عطاى او را نپذيرفته باشد و كسى را گمراه مى سازد كه هدايت او را قبول نكرده باشد. سپس به گنهكاران اين امكان را داد تا با جايگزين كردن خوبيها به جاى بدى هايشان توبه كنند، ودر قرآن با صدايى بلند و پيوسته، بندگانش را به اين كار فراخواند و مانع دعاى بندگانش نشد. پس لعنت خدا بر كسانى كه آن چه را خدا فرو فرستاده است، كتمان مى كنند. خداوند رحمت را برخويشتن فرض نمود؛ پس رحمت او برخشمش، پيشى گرفت وبدين سان راستى و عدل [او ]تحقق يافت. بنابراين، پيش از آن كه بندگان او را به خشم آورند، او نسبت به آنان، آغاز خشم نمى كند و اين [علم كه خداوند بر كسى خشم مى گيرد كه خشنودى او را پذيرا نگشته باشدو... ]برخاسته از دانش يقين و شناخت تقواست. خداوند، علم كتاب را زمانى از امّتى گرفت كه خود، آن را دور افكندند و دشمن آنان را زمانى بر آنها حاكميت داد كه خود، او را به حاكميّت پذيرفتند [يا از علم و معارف كتاب، روى برتافتند].
يكى از نشانه هاى به دور افكندن كتاب اين است كه حروف (و كلمات و اِعراب و...) آن را پاس داشتند، اماحدود [واحكام وقوانين] آن را تحريف وباژگونه ساختند، آن را روايت مى كنند، ليكن به كارش نمى بندند ونادانان از اين كه آن را براى روايت، حفظ كنند، دلشادند و علما و دانايان از اين كه آن را به كار نبندند، اندوهگينند.
ديگر از نشانه هاى به دور افكندن كتاب اين است كه مشتى نادان را متولّى كتاب [خدا ]كردند و آنها هم ايشان را به آبشخور هوى و هوس بردند و از آن جا به سوى هلاكت و نابودى درآوردند و دستگيره هاى دين را تغيير دادند و سپس آن را در ميان كم خردان و كودكان نادان، به ارث گذاشتند. و در نتيجه، امّت، با وجود فرمان خداى تبارك و تعالى، به فرمان انسانها مراجعه مى كنند و از آنها دستور مى گيرند. بدا به حال ستمگران كه ولايت انسانها را جايگزين ولايت خدا كردند و پاداش آدميان را جانشين پاداش خداوند نمودند و خشنودى مردم را جايگزين خشنودى خدا ساختند. وامّت، به چنين حال و روزى گرفتار آمدند كه در ميان آنان كسانى هستند كه در كار عبادت كوشايند، اما در آن گمراهى به سر مى برند، [به عبادت خود] دلشادند و فريفته [شيطان]، عبادتشان، هم براى خود آنان مايه فتنه و گمراهى است و هم براى كسى كه بدانها اقتدا كند.
براى عابدان، در ميان فرستادگان الهى پند و عبرتهاست. پيامبرى از پيامبران كار طاعت را به سرحد كمال مى رساند وسپس تنها در يك مورد خداى تبارك و تعالى را نافرمانى مى كند و خداوند او را از بهشت بيرون مى راند و يا [پيامبرى ديگر را ]در دل نهنگ مى افكند و چيزى جز اعتراف و توبه، او را رهايى نمى بخشد. پس تو [اى سعد] اين عالم نمايان و ترسا نماها را بشناس، همانان كه كتاب [خدا] را كتمان و تحريف كردند و اين سوداگريشان، سودى به بار نياورد و مردمانى رهيافته نبودند.
آن گاه، امثال آنها را در ميان اين امّت بشناس، همانان كه حروف و كلمات قرآن را پاس داشتند، اما حدود آن را تحريف و باژگونه ساختند. اينان بر گرد بزرگان و سران [اكثريت] مى چرخند و هرگاه [اين] رهبران هوى و هوس، دچار تفرقه و چند دستگى شوند، آنان در كنار آن يك قرار مى گيرند كه از دنياى بيشترى برخوردار باشد، نهايت دانش آنان همين است. اينان پيوسته در كوردلى و طمعكارى دست و پا مى زنند و هماره صداى ابليس از زبان آنان شنيده مى شود كه سخن باطل، فراوان مى گويند. علما [ى راستين و ربّانى ]در برابر آزار رسانيها و درشتيها و سركوفت زدنهاى آنان، شكيبايى مى ورزند؛ از اين كه علما، آنان را به اداى تكليف الهى فرا مى خوانند، بر آنها خرده مى گيرند. در حالى كه علما از اين كه خيرخواهى و ارشاد را فرو گذارند، يا سرگشته گمراهى را ببينند و راهنماييش نكنند، يا مرده اى را ببينند و بدو زندگى نبخشند، خود را خيانت كار مى شمارند. پس چه بد مى كنند! زيرا كه خداى تبارك و تعالى در قرآن از آنان پيمان گرفته است كه به معروف و به آن چه بدان فرمان داده شده اند، فرا خوانند و از آن چه از آن باز داشته شده اند نهى كنند و در راه نيكى و پرهيزگارى، همكارى نمايند و در كار گناه و تجاوز، به يكديگر كمك نرسانند. علما از دست اين نادانان به ستوه آمده اند، [چه] اگر اندرز دهند [آن جُهّال ]مى گويند: ياغى شده است؛ اگر حقّ را كه رهايش كرده اند تعليم دهد [عمل كند]، مى گويند: [با حقّ] به مخالفت برخاسته است [چرا كه فقط عقايد خودشان را بر حقّ مى دانندو سخنان علماى راستين را باطل مى شمارند ]؛ اگر گوشه گيرى اختيار كنند، مى گويند: راه جدايى [از امّت] را در پيش گرفته اند؛ اگر بگويند: براى سخنان خود دليل و برهان بياوريد، مى گويند: منافق شده اند؛ اگر از آنها اطاعت كنند، مى گويند: از خداوند عز و جلنافرمانى كرده اند. نابود باد اينان كه نمى دانند نادانند و از آن چه [از كتاب خدا ]تلاوت مى كنند، درك و شناختى ندارند، به زبان، كتاب خدا را تصديق مى كنند، اما با تحريف كردنش، آن را تكذيب مى كنند و اين عمل خود را زشت هم نمى دانند. اينان شبيه همان احبار ورهبان اند، پيشاهنگان در هوى و هوسند و مهتران وادى هلاكت. گروه ديگرى از آنان نيز هستند كه بر سر دو راهى گمراهى و هدايت نشسته اند و رهيافتگان را از گمراهان باز نمى شناسند، مى گويند مردم [در عهد پيامبر صلي الله عليه و آله ]با چنين چيزى [اختلاف و چند دستگى امّت در امر دين ]آشنايى نداشتند و نمى دانستند [اختلاف ]يعنى چه. راست هم مى گويند [چون] زمانى كه رسول خدا صلي الله عليه و آله آنان [امت عصر خود] را ترك كرد و رفت، شريعتى آشكار برايشان باقى گذاشت كه شب و روزش از هم متمايز بود، نه بدعتى در ميان ايشان آشكار شده بود و نه سنّتى در بينشان تغيير يافته بود و نه با هم مخالفتى داشتند و نه اختلافى. اما هنگامى كه ظلمت گناهان مردم، آنان را فرو پوشاند دو امام [و جريان رهبرى] به وجود آمد: يكى دعوتگر به سوى خداى تبارك و تعالى و ديگر، دعوتگر به سوى آتش دوزخ. در اين هنگام شيطان به سخن آمد و صدايش را از زبان دوستان خود بلند كرد و شمار سواران و پيادگانش فزونى گرفت و در مال و فرزند هركس كه او را شريك خود ساخت، شريك گشت و از اين رو [آن كس ]بدعتها را به كار گرفت و كتاب و سنّت را فرو گذاشت. [از طرف ديگر ]دوستان خدا، زبان به حجّت و برهان گشودند و به كتاب و حكمت [عقل ]چنگ در زدند. از همان روز پيروان حقّ و پيروان باطل از هم جدا شدند و رهيافتگان از هميارى دست شستند و در مدد رساندن به حقّ، سستى ورزيدند، اما گمراهان به يارى يكديگر برخاستند، تا جايى كه جماعت با فلانى و امثال او شد. بنابراين، اين گروه را نيك بشناس. گروه ديگرى هم هستند كه مردمانى نجيب و بزرگوارند، باديده خرد آنها را بنگر و از آنان جدا مشو تا اين كه به اهل خود [بهشتيان و سعادتمندان] بپيوندى؛ زيرا «زيانكاران كسانى هستند كه باعث شدند خود و خانواده شان در روز قيامت زيان بينند. بدانيد كه اين، همان زيان آشكار است» .
نمایش منبع


حدیث روز

امام علی عليه ‏السلام:

الإعجابُ يَمنَعُ الازدِيادَ؛

خودپسندى و غرور، مانع پيشرفت و كمال است.

نهج البلاغه، حکمت 167

احادیث معصومین

حمایت از پایگاه
آمار پایگاه کتابخانه احادیث شیعه

تــعــداد كــتــابــهــا : 111

تــعــداد احــاديــث : 45456

تــعــداد تــصــاویــر : 685

تــعــداد حــدیــث روز : 3838