ياد مرگ
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : مرگ، بهترين عاملِ زهدورزى در دنيا و ترغيب به آخرت است.
نمایش منبع
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : بهترين [عامل] زهدورزى در دنيا، ياد مرگ است.
نمایش منبع
عنه صلي الله عليه و آله : ألا فَزورُوا القُبورَ ؛ فَإِنَّها تُزَهِّدُ فِي الدُّنيا وتُذَكِّرُ الآخِرَةَ .
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : هان! به زيارت قبور برويد كه موجب زهدورزى در دنيا و يادآورى آخرت مى شود.
نمایش منبع
امام على عليه السلام : هر كه بسيار ياد مرگ كند ، رغبتش به دنيا كم مى شود.
نمایش منبع
امام على عليه السلام : هر كه [پيوسته] مرگ را در برابر ديدگان خود مجسّم كند ، دنيا برايش بى اهمّيت مى شود.
نمایش منبع
امام على عليه السلام : هر كه بسيار ياد مرگ كند ، از دنيا به اندك ، قناعت مى ورزد.
نمایش منبع
عنه عليه السلام : اُوصيكُم بِذِكرِ المَوتِ وإقلالِ الغَفلَةِ عَنهُ ، وكَيفَ غَفلَتُكُم عَمّا لَيسَ يُغفِلُكُم ، وطَمَعُكُم فيمَن لَيسَ يُمهِلُكُم ! فَكَفى واعِظا بِمَوتى عايَنتُموهُم ، حُمِلوا إلى قُبورِهِم غَيرَ راكِبينَ ، واُنزِلوا فيها غَيرَ نازِلينَ ، فَكَأَنَّهُم لَم يَكونوا لِلدُّنيا عُمّارا ، وكَأَنَّ الآخِرَةَ لَم تَزَل لَهُم دارا ، أوحَشوا ما كانوا يوطِنونَ ، وأوطَنوا ما كانوا يوحِشونَ ، وَاشتَغَلوا بِما فارَقوا ، وأضاعوا ما إلَيهِ انتَقَلوا ، لا عَن قَبيحٍ يَستَطيعونَ انتِقالاً ، ولا في حَسَنٍ يَستَطيعونَ ازدِيادا ، أنِسوا بِالدُّنيا فَغَرَّتهُم ، ووَثِقوا بِها فَصَرَعَتهُم .
امام على عليه السلام : شما را سفارش مى كنم كه به ياد مرگ باشيد و غفلت از آن را كم كنيد. چگونه غافليد از چيزى كه از شما غافل نيست، و به كسى (ملك الموت) طمع بسته ايد كه شما را مهلت نمى دهد؟! مشاهده مردگان ، خود، براى پند آموختن ، بسنده است؛ مردگانى كه به گورهايشان حمل شدند ، بى آن كه سوار بر مركَبى باشند، و در گورهايشان فرود آورده شدند ، بى آن كه [به اختيارِ] خود فرود آيند. تو گويى آبادگران [و ساكنان] دنيا نبوده اند، و گويى هميشه آخرت ، سراى آنان بوده است! جايى را كه وطن خود مى پنداشتند ، خالى كردند و در جايى وطن گزيدند كه از آن مى رميدند [و آن را خانه خود نمى پنداشتند]. به دنيايى كه از آن جدا مى گشتند ، سرگرم شدند و آخرتى را كه به آن منتقل مى شدند ، تباه نمودند ، و [اكنون ،] نه از كار زشتى مى توانند برگردند، و نه بر كار نيكى مى توانند بيفزايند . به دنيا اُنس گرفتند؛ ولى دنيا آنان را گول زد، و به دنيا اعتماد كردند؛ ولى دنيا آنان را به خاك افكند.
نمایش منبع
الكافي عن أبي عُبَيدَةَ الحَذّاء : قُلتُ لاِءَبي جَعفَرٍ عليه السلام : حَدِّثني بِما أنتَفِعُ بِهِ ، فَقالَ : يا أبا عُبَيدَةَ ، أكثِر ذِكرَ المَوتِ ؛ فَإِنَّهُ لَم يُكثِر إنسانٌ ذِكرَ المَوتِ إلاّ زَهِدَ فِي الدُّنيا.
الكافى ـ به نقل از ابو عبيده حذّاء ـ : به امام باقر عليه السلام گفتم : حديثى برايم بگوييد تا از آن بهره مند شوم.
فرمود: «اى ابو عبيده! بسيار به ياد مرگ باش؛ زيرا هيچ انسانى از مرگ ، بسيار ياد نكرد ، مگر آن كه در دنيا زاهد شد».
فرمود: «اى ابو عبيده! بسيار به ياد مرگ باش؛ زيرا هيچ انسانى از مرگ ، بسيار ياد نكرد ، مگر آن كه در دنيا زاهد شد».
نمایش منبع
الإمام الصادق عليه السلام ـ في حَديثٍ يَذكُرُ فيهِ قِصَّةَ داوودَ عليه السلام ـ : إنَّهُ خَرَجَ يَقرَأُ الزَّبور ، وكانَ إذا قَرَأَ الزَّبورَ لايَبقى جَبَلٌ ولا حَجَرٌ ولا طائِرٌ إلاّ جاوَبَتهُ .
فَانتَهى إلى جَبَلٍ ، فَإِذا عَلى ذلِكَ الجَبَلِ نَبِيٌّ عابِدٌ ، يُقالُ لَهُ : حِزقيل ، فَلَمّا سَمِعَ دَوِيَّ الجِبالِ وأصواتَ السِّباعِ وَالطَّيرِ عَلِمَ أنَّهُ داوودُ عليه السلام ، فَقالَ داوودُ عليه السلام : يا حِزقيل ، تَأذَنُ لي فَأَصعَدَ إلَيكَ؟ قالَ : لا .
فَبَكى داوودُ عليه السلام ، فَأَوحَى اللّه ُ إلَيهِ : يا حزقيلُ ، لا تُعَيِّر داوودَ وسَلنِي العافِيَةَ .
قالَ : فَأَخَذَ حِزقيلُ بِيَدِ داوودَ ورَفَعَهُ إلَيهِ .
فَقالَ داوودُ عليه السلام : يا حِزقيل ، هَل هَمَمتَ بِخَطيئَةٍ قَطُّ؟
قالَ : لا .
قالَ : فَهَل دَخَلَكَ العُجبُ بِما أنتَ فيهِ مِن عِبادَةِ اللّه ِ ؟
قالَ : لا .
قالَ : فَهَل رَكَنتَ إلَى الدُّنيا فَأَحبَبتَ أن تَأخُذَ مِن شَهَواتِها ولَذّاتِها؟
قالَ : بَلى ، رُبَّما عَرَضَ ذلِكَ بِقَلبي .
قالَ : فَما كُنتَ تَصنَعُ إذا كانَ ذلِكَ؟
قالَ : أدخُلُ هذَا الشِّعبَ فَأَعتَبِرُ بِما فيهِ .
قالَ : فَدَخَلَ داوودُ عليه السلام الشِّعبَ ، فَإِذا سَريرٌ مِن حَديدٍ عَلَيهِ جُمجُمَةٌ بالِيَةٌ وعِظامٌ فانِيَةٌ ، وإذا لَوحٌ مِن حَديدٍ فيهِ كِتابَةٌ ، فَقَرَأَها داوودُ عليه السلام فَإِذا هِيَ :
أنَا أروَى بنُ سَلَم ، مَلَكتُ ألفَ سَنَةٍ ، وبَنَيتُ ألفَ مَدينَةٍ ، وافتَضَضتُ ألفَ بِكرٍ ، فَكانَ آخِرُ عُمُري أن صارَ التُّرابُ فِراشي ، وَالحِجارَةُ وِسادَتي ، وَالدّيدانُ وَالحَيّاتُ جيراني ، فَمَن رَآني فَلا يَغتَرَّ بِالدُّنيا .
فَانتَهى إلى جَبَلٍ ، فَإِذا عَلى ذلِكَ الجَبَلِ نَبِيٌّ عابِدٌ ، يُقالُ لَهُ : حِزقيل ، فَلَمّا سَمِعَ دَوِيَّ الجِبالِ وأصواتَ السِّباعِ وَالطَّيرِ عَلِمَ أنَّهُ داوودُ عليه السلام ، فَقالَ داوودُ عليه السلام : يا حِزقيل ، تَأذَنُ لي فَأَصعَدَ إلَيكَ؟ قالَ : لا .
فَبَكى داوودُ عليه السلام ، فَأَوحَى اللّه ُ إلَيهِ : يا حزقيلُ ، لا تُعَيِّر داوودَ وسَلنِي العافِيَةَ .
قالَ : فَأَخَذَ حِزقيلُ بِيَدِ داوودَ ورَفَعَهُ إلَيهِ .
فَقالَ داوودُ عليه السلام : يا حِزقيل ، هَل هَمَمتَ بِخَطيئَةٍ قَطُّ؟
قالَ : لا .
قالَ : فَهَل دَخَلَكَ العُجبُ بِما أنتَ فيهِ مِن عِبادَةِ اللّه ِ ؟
قالَ : لا .
قالَ : فَهَل رَكَنتَ إلَى الدُّنيا فَأَحبَبتَ أن تَأخُذَ مِن شَهَواتِها ولَذّاتِها؟
قالَ : بَلى ، رُبَّما عَرَضَ ذلِكَ بِقَلبي .
قالَ : فَما كُنتَ تَصنَعُ إذا كانَ ذلِكَ؟
قالَ : أدخُلُ هذَا الشِّعبَ فَأَعتَبِرُ بِما فيهِ .
قالَ : فَدَخَلَ داوودُ عليه السلام الشِّعبَ ، فَإِذا سَريرٌ مِن حَديدٍ عَلَيهِ جُمجُمَةٌ بالِيَةٌ وعِظامٌ فانِيَةٌ ، وإذا لَوحٌ مِن حَديدٍ فيهِ كِتابَةٌ ، فَقَرَأَها داوودُ عليه السلام فَإِذا هِيَ :
أنَا أروَى بنُ سَلَم ، مَلَكتُ ألفَ سَنَةٍ ، وبَنَيتُ ألفَ مَدينَةٍ ، وافتَضَضتُ ألفَ بِكرٍ ، فَكانَ آخِرُ عُمُري أن صارَ التُّرابُ فِراشي ، وَالحِجارَةُ وِسادَتي ، وَالدّيدانُ وَالحَيّاتُ جيراني ، فَمَن رَآني فَلا يَغتَرَّ بِالدُّنيا .
امام صادق عليه السلام ـ در حديثى كه در آن ، قصّه داوود عليه السلام را فرمود ـ : او بيرون رفت و به خواندن زبور پرداخت، و هر گاه زبور مى خواند ، همه كوه ها و سنگ ها و پرندگان ، با او هم صدا مى شدند.
به كوهى رسيد. بر آن كوه ، پيامبرى عابد بود كه به او حِزقيل مى گفتند. او چون همهمه كوه ها و صداى درندگان و پرندگان را شنيد ، دانست كه داوود عليه السلام است.
داوود عليه السلام گفت: اى حِزقيل! اجازه مى دهى كه به نزد تو فراز آيم؟
حزقيل گفت: نه.
داوود عليه السلام گريست.
خداوند به حزقيل وحى فرمود كه: «اى حزقيل! داوود را سرزنش مكن، و از من ، عافيت بخواه».
پس ، حزقيل ، دست داوود را گرفت و به سوى خود ، بالا كشيد.
داوود عليه السلام گفت: اى حزقيل! آيا هرگز قصد گناهى كرده اى؟
گفت: نه.
داوود گفت: آيا از اين كه عبادت خدا را در پيش گرفته اى هرگز دچار غرور شده اى؟
گفت: نه.
داوود گفت: آيا هرگز ميل به دنيا كرده اى و دوست داشته اى كه از خواسته ها و خوشى هاى آن برگيرى؟
گفت: آرى ، گاهى به دلم خطور كرده است.
داوود گفت: در اين صورت ، چه مى كنى؟
گفت: به اين درّه مى آيم و از آنچه در آن است ، عبرت مى گيرم.
داوود عليه السلام وارد درّه شد . تختى آهنين ديد كه بر آن ، جمجمه اى فرسوده و استخوان هاى پوسيده است، و نيز لوحى از آهن كه در آن چيزى نوشته بود. داوود عليه السلام آن نوشته را خواند . چنين آمده بود:
«من اَروى پسر سَلَمْ هستم . هزار سال پادشاهى كردم، و هزار شهر بساختم، و با هزار دختر ، عروسى كردم؛ امّا سرانجام خاك ، بسترم شد و سنگ ، بالشم و كرم ها و مارها همسايگانم. پس ، هر كه مرا مى بيند ، نبايد فريب دنيا را بخورد».
به كوهى رسيد. بر آن كوه ، پيامبرى عابد بود كه به او حِزقيل مى گفتند. او چون همهمه كوه ها و صداى درندگان و پرندگان را شنيد ، دانست كه داوود عليه السلام است.
داوود عليه السلام گفت: اى حِزقيل! اجازه مى دهى كه به نزد تو فراز آيم؟
حزقيل گفت: نه.
داوود عليه السلام گريست.
خداوند به حزقيل وحى فرمود كه: «اى حزقيل! داوود را سرزنش مكن، و از من ، عافيت بخواه».
پس ، حزقيل ، دست داوود را گرفت و به سوى خود ، بالا كشيد.
داوود عليه السلام گفت: اى حزقيل! آيا هرگز قصد گناهى كرده اى؟
گفت: نه.
داوود گفت: آيا از اين كه عبادت خدا را در پيش گرفته اى هرگز دچار غرور شده اى؟
گفت: نه.
داوود گفت: آيا هرگز ميل به دنيا كرده اى و دوست داشته اى كه از خواسته ها و خوشى هاى آن برگيرى؟
گفت: آرى ، گاهى به دلم خطور كرده است.
داوود گفت: در اين صورت ، چه مى كنى؟
گفت: به اين درّه مى آيم و از آنچه در آن است ، عبرت مى گيرم.
داوود عليه السلام وارد درّه شد . تختى آهنين ديد كه بر آن ، جمجمه اى فرسوده و استخوان هاى پوسيده است، و نيز لوحى از آهن كه در آن چيزى نوشته بود. داوود عليه السلام آن نوشته را خواند . چنين آمده بود:
«من اَروى پسر سَلَمْ هستم . هزار سال پادشاهى كردم، و هزار شهر بساختم، و با هزار دختر ، عروسى كردم؛ امّا سرانجام خاك ، بسترم شد و سنگ ، بالشم و كرم ها و مارها همسايگانم. پس ، هر كه مرا مى بيند ، نبايد فريب دنيا را بخورد».
نمایش منبع
امام رضا علیه السلام:
اِجْعَلُوا لِأَنْفُسِكُمْ حَظّا مِنَ الدُّنْيا، بِاِعْطائِها ما تَشْتَهى مِنَ الْحَلالِ وَ مالَمْ يَنَلِ المُرُوَّةَ وَ لاسَرَفَ فيهِ، وَ اسْتَعينوُا بِذلِكَ عَلى اُمُورِ الدّينِ؛
براى خودتـان بهرهاى از دنيـا قرار دهـيد، به اينكه خواستههاى دل را از حلال به آن بدهيد، تا حدّى كه مروّت را از بين نبرد و اسراف در آن نباشد، و بدين وسيله، بر كارهاى دين، كمک بجوييد.
فقه الرضا عليه السلام، ص 337
- رسول خدا صلی الله علیه و آله 11014 حدیث
- فاطمه زهرا سلام الله علیها 90 حدیث
- امیرالمؤمنین علی علیه السلام 17430 حدیث
- امام حسن علیه السلام 332 حدیث
- امام حسین علیه السلام 321 حدیث
- امام سجاد علیه السلام 880 حدیث
- امام باقر علیه السلام 1811 حدیث
- امام صادق علیه السلام 6388 حدیث
- امام کاظم علیه السلام 664 حدیث
- امام رضا علیه السلام 773 حدیث
- امام جواد علیه السلام 166 حدیث
- امام هادی علیه السلام 188 حدیث
- امام حسن عسکری علیه السلام 233 حدیث
- امام مهدی علیه السلام 82 حدیث
- حضرت عیسی علیه السلام 245 حدیث
- حضرت موسی علیه السلام 32 حدیث
- لقمان حکیم علیه السلام 94 حدیث
- خضر نبی علیه السلام 14 حدیث
- قدسی (احادیث قدسی) 43 حدیث
- حضرت آدم علیه السلام 4 حدیث
- حضرت یوسف علیه السلام 3 حدیث
- حضرت ابراهیم علیه السلام 3 حدیث
- حضرت سلیمان علیه السلام 9 حدیث
- حضرت داوود علیه السلام 21 حدیث
- حضرت عزیر علیه السلام 1 حدیث
- حضرت ادریس علیه السلام 3 حدیث
- حضرت یحیی علیه السلام 8 حدیث
تــعــداد كــتــابــهــا : 111
تــعــداد احــاديــث : 45456
تــعــداد تــصــاویــر : 685
تــعــداد حــدیــث روز : 3838