- صفحه اصلی
- احادیث معصومین
- امام باقر علیه السلام
احادیث امام باقر علیه السلام1811 حدیث

«وَ قَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِى بِهِى أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِى فَلَمَّا كَلَّمَهُو قَالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنَا مَكِينٌ أَمِينٌ * قَالَ اجْعَلْنِى عَلَى خَزَآلـءِنِ الْأَرْضِ إِنِّى حَفِيظٌ عَلِيمٌ * وَ كَذَ لِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِى الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَآءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَن نَّشَآءُ وَ لاَ نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ » .

«و پادشاه گفت: او (يوسف) را نزد من آوريد ، تا وى را خاصّ خود كنم . پس چون با او سخن راند ، گفت: تو امروز ، نزد ما بامنزلت و امين هستى . [يوسف] گفت: مرا بر خزانه هاى اين سرزمين بگمار كه من ، نگهبانى دانا هستم . و بدين گونه ، يوسف را در سرزمين [مصر] قدرت داديم كه در آن ، هر جا كه مى خواست ، سكونت مى كرد . هر كه را بخواهيم ، به رحمت خود مى رسانيم و اجر نيكوكاران را تباه نمى سازيم»
.
الإمام الباقر عليه السلام : لَمّا أصابَتِ امرَأَةَ العَزيزِ الحاجَةُ قيلَ لَها : لَو أتَيتِ يوسُفعَ عليه السلام ، فَشاوَرَت في ذلِكَ ، فَقيلَ لَها : إنّا نَخافُهُ عَلَيكِ . قالَت : كَلاّ إنّي لا أخافُ مَن يَخافُ اللّه َ ، فَلَمّا دَخَلَت عَلَيهِ فَرَأَتهُ في مُلكِهِ قالَت : الحَمدُ لِلّهِ الَّذي جَعَلَ العَبيدَ مُلوكا بِطاعَتِهِ ، وجَعَلَ المُلوكَ عَبيدا بِمَعصِيَتِهِ ، فَتَزَوَّجَها فَوَجَدَها بِكرا .
فَقالَ : أ لَيسَ هذا أحسَنَ ؟ أ لَيسَ هذا أجمَلَ؟
فَقالَت : إنّي كُنتُ بُليتُ مِنكَ بِأَربَعِ خِصالٍ : كُنتُ أجمَلَ أهلِ زَماني ، وكُنتَ أجمَلَ أهلِ زَمانِكَ ، وكُنتُ بِكرا ، وكانَ زَوجي عِنّينا .

امام باقر عليه السلام : هنگامى كه همسر عزيز (زليخا) نيازمند شد ، به وى گفتند : خوب است نزد يوسف عليه السلام بروى . در اين باره مشورت كرد ، به وى گفتند : ما از او بر تو مى هراسيم .
زليخا گفت : من هرگز از كسى كه از خدا مى ترسد ، نمى ترسم .
وقتى زليخا بر يوسف عليه السلام وارد شد و او را بر اريكه قدرت ديد ، گفت : سپاس ، خدا را كه بردگان را به خاطر فرمان بردن از او ، پادشاه كرد و پادشاهان را به خاطر گناه ، برده گردانيد .
آن گاه ، يوسف عليه السلام با وى ازدواج كرد و او را باكره يافت . به وى گفت : «آيا اين چنين ، بهتر نيست؟ آيا اين چنين ، زيباتر نيست؟» .
زليخا گفت : من به خاطر چهار چيز در دام تو گرفتار شدم : من ، زيباترين زنِ زمانه خود بودم و تو ، زيباترين مرد زمانه ات بودى . من ، باكره بودم و شوهرم ناتوانى جنسى داشت .
زليخا گفت : من هرگز از كسى كه از خدا مى ترسد ، نمى ترسم .
وقتى زليخا بر يوسف عليه السلام وارد شد و او را بر اريكه قدرت ديد ، گفت : سپاس ، خدا را كه بردگان را به خاطر فرمان بردن از او ، پادشاه كرد و پادشاهان را به خاطر گناه ، برده گردانيد .
آن گاه ، يوسف عليه السلام با وى ازدواج كرد و او را باكره يافت . به وى گفت : «آيا اين چنين ، بهتر نيست؟ آيا اين چنين ، زيباتر نيست؟» .
زليخا گفت : من به خاطر چهار چيز در دام تو گرفتار شدم : من ، زيباترين زنِ زمانه خود بودم و تو ، زيباترين مرد زمانه ات بودى . من ، باكره بودم و شوهرم ناتوانى جنسى داشت .

ولَقَد وُلِّىَ النّاسَ خَمسَ سِنينَ فَما وَضَعَ آجُرَّةً عَلى آجُرَّةٍ ولا لَبِنَةً عَلى لَبِنَةٍ ، ولا أقطَعَ قَطيعَةً ، ولا أورَثَ بَيضاءَ ولا حَمراءَ إلاّ سَبعَمِئَةِ دِرهَمٍ فَضَلَت مِن عَطاياهُ ، أرادَ أن يَبتاعَ لأَِهلِهِ بِها خادِما ، وما أطاقَ أحَدٌ عَمَلَهُ ، وإن كانَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليهماالسلام لَيَنظُرُ فِي الكِتابِ مِن كُتُبِ عَلِيٍّ عليه السلام فَيَضرِبُ بِهِ الأَرضَ ، ويَقولُ : مَن يُطيقُ هذا .

امام باقر عليه السلام ـ در توصيف امام على عليه السلام ـ : رهبر شما مانند بردگان مى نشست ، مانند بردگان غذا مى خورد ، نان گندم و گوشت را به مردم ، مى خورانْد و خود به خانه برمى گشت و نان [جو] و روغن زيتون مى خورد . [دو] پيراهن سُنبُلانى
مى خريد و به غلامش مى فرمود تا بهترينِ [آن دو] را انتخاب كند و خود ، ديگرى را مى پوشيد و اگر آستينش از انگشتانش بلندتر بود ، آن را قيچى مى كرد و اگر از قوزك پايش درازتر بود ، آن را مى بُريد و هرگاه دو كار بر او روى مى آورد كه در هر دو [موجب ]خشنودى خداوند بود ، سخت ترينِ بر جسم خود را برمى گزيد .
او پنج سال زمامدار مردم بود و آجرى روى آجر و خشتى روى خشت نگذاشت و زمينى از زمين هاى خراج [و اموال عمومى] را به كسى نبخشيد و درم و دينارى به ارث نگذاشت ، جز هفتصد درهم كه از بخشش هايش زياده آمده بود و مى خواست براى خانواده اش مستخدمى خريدارى كند . كسى را توان كارى كه او انجام مى داد ، نبود .
على بن حسين عليه السلام در نوشته هاى على عليه السلام مى نگريست و بر زمين مى كوبيد و مى فرمود : «كيست كه بتواند چنين كند؟!» .

او پنج سال زمامدار مردم بود و آجرى روى آجر و خشتى روى خشت نگذاشت و زمينى از زمين هاى خراج [و اموال عمومى] را به كسى نبخشيد و درم و دينارى به ارث نگذاشت ، جز هفتصد درهم كه از بخشش هايش زياده آمده بود و مى خواست براى خانواده اش مستخدمى خريدارى كند . كسى را توان كارى كه او انجام مى داد ، نبود .
على بن حسين عليه السلام در نوشته هاى على عليه السلام مى نگريست و بر زمين مى كوبيد و مى فرمود : «كيست كه بتواند چنين كند؟!» .



















- رسول خدا صلی الله علیه و آله 11014 حدیث
- فاطمه زهرا سلام الله علیها 90 حدیث
- امیرالمؤمنین علی علیه السلام 17430 حدیث
- امام حسن علیه السلام 332 حدیث
- امام حسین علیه السلام 321 حدیث
- امام سجاد علیه السلام 880 حدیث
- امام باقر علیه السلام 1811 حدیث
- امام صادق علیه السلام 6388 حدیث
- امام کاظم علیه السلام 664 حدیث
- امام رضا علیه السلام 773 حدیث
- امام جواد علیه السلام 166 حدیث
- امام هادی علیه السلام 188 حدیث
- امام حسن عسکری علیه السلام 233 حدیث
- امام مهدی علیه السلام 82 حدیث
- حضرت عیسی علیه السلام 245 حدیث
- حضرت موسی علیه السلام 32 حدیث
- لقمان حکیم علیه السلام 94 حدیث
- خضر نبی علیه السلام 14 حدیث
- قدسی (احادیث قدسی) 43 حدیث
- حضرت آدم علیه السلام 4 حدیث
- حضرت یوسف علیه السلام 3 حدیث
- حضرت ابراهیم علیه السلام 3 حدیث
- حضرت سلیمان علیه السلام 9 حدیث
- حضرت داوود علیه السلام 21 حدیث
- حضرت عزیر علیه السلام 1 حدیث
- حضرت ادریس علیه السلام 3 حدیث
- حضرت یحیی علیه السلام 8 حدیث

تــعــداد كــتــابــهــا : 111
تــعــداد احــاديــث : 45456
تــعــداد تــصــاویــر : 3838
تــعــداد حــدیــث روز : 685